در بحث اسقاط شریعت، برخی از صوفیه معتقدند که شریعت برای عوام است نه اهل حقیقت، که بعد از یقین قالب تهی کرده و به فنا رسیدهاند. ولی نه تنها این مسئله نزد علما وعرفای اسلامی مردود دانسته شده، بلکه در خود صوفیه برخی از بزرگان صوفیه این اعتقاد و ادعا را بدتر از دزدی و زنا میدانند که برخاسته از خود شیفتگی و غرور آنها بوده است و معتقدان به آن را کافر و ملحد خواندهاند.
وقتی سخن از سحر به میان میآید برخی گمان میکنند که سحر بطور مطلق بر یک عنوان صدق میکند، ولی با تحقیق در این زمینه میتوان فهمید که سحر انواعی دارد و هر قسم از سحر هم بر مبنای خاصی بنا شده است. چه بسا در قدیم الایام به نوعی از اقسام آن سحر گفته میشده است، که اکنون برآن کلمه سحر اطلاق نمیشود و در برخی دیگر همچنان واژه سحر صدق کرده، و مورد مذمت است.
اینکه اصل را معنویت و طریق متکاثر عرفانی در جهت اکتساب حقیقت قرار دهیم امری واضح البطلان است؛ چرا که اصل از خلقت عبودیت خدای یکتاست. نه رسیدن به امور معنوی که با هر روش و هر آیینی قابل تحصیل باشد «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» بنابراین فلسفه خلقت بندگی و تسلیمِ اوامر الهی بودن است که با اطاعت از خداوند یکتا و عمل به شریعت محمدی (ص) محقق میگردد.
دفاع از کیان مقدس اسلام یکی از واجباتی است که فریقین در آن وحدت دارند. دفاع از عقاید مسلمین، و مبازره با منحرفین و معارضین، یکی از وظایفی است که علماء اسلام و به به تعیت از آنها مومنین در طول تاریخ به آن مبتلی بودهاند. اما باورهای صوفیه مانع از پیوستن مریدان این فرقه به جمع نورانی مدافعان حریم اسلام شده است؛ باوری که ریشه در مبنای ناصواب صلح کل صوفیه دارد.
به طور قطع میتوان ادعا کرد که بعد از قیام تاریخی اباعبدالله الحسین (ع)، صوفیه جزو قاعدین و ساکتین فتنه بنیامیه و بنیالعباس بوده و تا عصر جدید نیز ادامه دارد. در عصری که جریان مدرنیته در حال بلعیدن ادیان الهی است، و تمدن انبیاء را سدی در جهت توسعه مادی خود تعریف کرده، تصوف و صوفیگری سر در لاک درویشی خود کرده یا آب در آسیاب دشمن میریزد.
صوفیان با سوء استفاده از مفهوم آزادی، مروج زهد خشنی در جامعه شدند که مسائل دنیوی را به کلی ترک میکرد و همین امر سبب به وجود آمدن مشکلاتی در جامعه میشد. تارکان دنیا از اصحاب خانقاه به خاطر عدم تلاش برای امرار معاش به تکدیگری و پرسه و گدایی روی میآوردند و به جای اینکه باری از جامعهی مسلمین بردارند و مسیر حرکت جامعه را به سمت پیشرفت و تکامل سوق دهند، خود باری بر دوش مسلمین شدند.
برخی از صوفیه شاهدبازی را یکی از مهمترین راههای رسیدن به معرفت و عشق الهی میدانند و برای آن قداست و اسراری خاص قائل شدهاند تا جایی که غزالی در پیش زیبارویان سجده میکرد و برخی از صوفیه ازدواج نکرده و خود را مشغول زیبارویان کردند ولی بزرگانی از صوفیه همچون هجویری و قشیری هشدارهای تندی نسبت به شاهدبازی دادند و نظر در احداث را کفر و آفتی بزرگ برای صوفیه دانستند که موجب خواری صوفیه است.
حلاج بهعنوان یکی از سران صوفیه، بهسبب گفتارهای شطحآمیز و اعمال غیر متعارف، در طول تاریخ مورد مذمت بسیاری از علما و بزرگان شیعه و اهلسنت و حتی برخی از صوفیان قرار گرفت، بهگونهای که بعضی از این عقائد و رفتارهای وی، خارج از دین اسلام و حتی مذهب شیعه میباشد، که در ذیل به این دلایل مهم، که سبب خروج حلاج از مسلمانی، خصوصا تشیع شده، اشاره میشود.
یکی از مهمترین انحرافات، بدعتها و رفتارهای غیرشرعی که در بین بسیاری از صوفیه قدیم رایج بوده است چلهنشینی است که صوفیان بهوسیله آن از مردم دوری جسته و خود را از اکثر حلالها محروم میکردند و به ریاضتهای مختلفی مشغول میشدند.
چلهنشینی صوفیه دقیقا در نقطه مقابل چلهنشینی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و سنت آن حضرت قرار دارد چرا که در برخی از طریقتها، سالک در مدت چله خود درحالیکه با سر در چاهی آویزان بود به ذکر و مراقبه میپرداخت و یا در این مدت فقط به یک مغز بادام بهعنوان غذای خود بسنده میکردند و برخی از صوفیه سالها به گوشهنشینی میپرداختند و از خانواده خود دور میشدند، حال آنکه حضرت آنان را مخالف سنت خود دانسته و آنان را از خود ندانسته است.