آیات مرتبط با رخدادها (61)

13:44 - 1395/09/27

اهمیت جهاد و شهادت از نگاه قرآن و حدیث (2)

محمد اسماعیلی نوری

اشاره: در ادامة مقالة قبلی (مبلغان شمارة 207) که در آن آیاتی از سوره های بقره، آل عمران و نساء دربارۀ جهاد و شهادت مطرح شد، اینک به آیات دیگری در این باره اشاره می شود.

نکتة لازم

قبل از بحث، توجه به این نکته ضروری است که در دین مقدس اسلام هر نوع جنگی مطلوب نیست؛ بلکه تنها «جهاد فی سبیل الله» است که در مواقع خاص از نظر اسلام مطلوب و واجب (کفایی یا عینی) می باشد و عنوان «فی سبیل الله» نیز محقق نمی شود؛ مگر در صورتی که شرایط اسلام در آن رعایت شود. از جمله اینکه مورد جنگ از مواردی باشد که دین اسلام در آن مورد اجازۀ جهاد داده است. در برخی موارد اجازۀ امام یا نایب (خاص یا عام) او را نیز شرط اقدام به جهاد قرار داده است.

اهداف جهاد

از مجموع آیات مربوط به جهاد استفاده می شود که «جهاد در اسلام» فقط در مواردی خاص و برای اهدافی خاص مجاز شمرده شده است که عبارتند از:

1. خاموش کردن فتنه

مردم حق دارند که ندای منادیان حق را بشنوند و در قبول دعوت آنها آزاد باشند. اگر افرادی بخواهند مردم را از این حق مشروعشان محروم سازند و اجازه ندهند صدای منادیان راه خدا به گوش مردم برسد، طرفداران حق مجازند برای فراهم کردن این آزادی، پیکار کنند. این نوع مبارزه را «جهاد آزادی بخش» می گویند.

2. دفاع

تمام قوانین آسمانی و بشری، به شخص یا جمعیت مورد هجوم واقع شده، حق می دهند که برای دفاع از مال و ناموس خود پیکار کنند و دین اسلام نیز آن را امضا کرده است.

3. حمایت از مظلومان

از نظر اسلام، حمایت از مظلومان در مقابل ظالمان، یک اصل است، حتی اگر به جهاد و خونریزی منتهی گردد. طبق آیة ]وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ في  سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفين ...[[1] دین اسلام اجازه نمی دهد که مسلمانان در برابر ظلم و ستمی که به مظلومان جهان وارد می شود، بی تفاوت باشند و دستور می دهد که برای رفع ظلم از آنان، قیام نمایند.

4. محو بت پرستی

دین اسلام، در عین حال که آزادی عقیده را محترم می شمارد؛ ولی در مقابل بت پرستی می ایستد؛ زیرا بت پرستی نه دین است و نه آیین؛ بلکه خرافه و انحراف است که باید به هر قیمتی، حتی با جنگ، از جامعۀ بشری ریشه کن گردد.[2]

از مطالب فوق، روشن می شود که اسلام جهاد را تنها در موارد خاص و ضروری و با شرایط مخصوصی پذیرفته و آن را با اصول صحیح و منطق عقل هماهنگ ساخته، و هرگز آن را وسیلۀ سلطه جویی، کشورگشایی، غصب حقوق دیگران، تحمیل عقیده و استعمار و استثمار قرار نداده است؛ بلکه برای دفاع از حق و مبارزه با ظلم و فساد، و بسط توحید و عدالت و حاکم نمودن قوانین الهی قرار داده است.

به تعبیر صاحب «تفسیر تسنیم» هدف اسلام از جنگ و خونریزی، نمایش قساوت یا تشفّی خاطر نیست؛ بلکه تذکره و نهی پذیری است. از این رو، پیکار در اسلام در حد ضرورت است، نه ضراوت (خون آشامی).[3]

این ویژگیها، جهاد اسلامی را از تمام جنگهایی که در جهان رخ می دهد، جدا می سازد و در تمام ابعاد آن اثر می گذارد، و کمیت و کیفیت جنگ، نوع سلاحی که به کار گرفته می شود، و چگونگی رفتار با اسیران، همه و همه را به رنگ «فی سبیل الله» در می آورد. از این رو، هر کس در هر شرایطی نمی تواند خودسرانه سلاح به دست گیرد و با هر کسی که خوشش نیامد، بجنگد و خود را «مجاهد فی سبیل الله» بنامد!

این قبیل افراد، نه تنها «مجاهد فی سبیل الله» نیستند؛ بلکه قاتل «نفس محترمه» و «مجاهد فی سبیل الشیطان» هستند. مثل همانهایی که در جنگ جمل، صفین و نهروان به روی امیرمؤمنان علی (ع) و یارانش شمشیر کشیدند، و وهابیانی که امروز با عناوین مختلف از قبیل داعش، طالبان و... با مسلمانان می جنگند! این گونه افراد، چه بکُشند، چه کشته شوند، گنهکارند. همچنان که در روایتی از امیر مؤمنان (ع) آمده است: «يَخْرُجُ الْمُسْلِمُ فِي الْجِهَادِ مَعَ مَنْ لَا يُؤْمِنُ عَلَى الْحُكْمِ وَ لَا يُنْفِذُ فِي الْفَیْ ءِ أَمْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنْ مَاتَ فِي ذَلِكَ كَانَ مُعِيناً لِعَدُوِّنَا فِي حَبْسِ حُقُوقِنَا وَ الْإِشَاطَةِ بِدِمَائِنَا وَ مِيتَتُهُ مِيتَةٌ جَاهِلِيَّةٌ؛[4] شخص مسلمان، همراه (و زیر پرچم) کسی که برای احکام خدا (یا حکومت) امین نیست (غیر امام و نایبش) برای جهاد اقدام نمی کند؛ زیرا (اقدام کننده بر چنین جنگ) در آن موقعیت، یاور دشمن ما، برای غصب حقّ ما و ریختن خونهای ما شمرده می شود، پس اگر بمیرد (یا کشته شود)، مردن او، مردن جاهلیت است.»

اقسام آیات مرتبط به جهاد

آیات مربوط به جهاد به چند دسته تقسیم می شوند:

1. آیاتی که به شخص پیامبر (ص) دستور جهاد با کفّار می دهند. مثل آیۀ 84 سورۀ نساء: ]فَقاتِلْ في  سَبيلِ اللَّهِ لا تُكَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَك ...[، یا آیۀ 73 توبه و 9 تحریم: ]يا أَيُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ...[ و 52 فرقان: ]فَلا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبيراً[ و در سورۀ انفال، آیة 65 به پیامبر (ص) دستور می دهد که مؤمنان را به جهاد در راه خدا تشویق فرماید: ]يا أَيُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنينَ عَلَى الْقِتالِ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْن ...[؛ «ای پیامبر! مؤمنان را به جنگ (با دشمن) تشویق کن. هرگاه بیست نفر با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر غلبه می کنند....»

2. آیاتی که به عموم مؤمنان دستور می دهد در راه خدا با دشمنان دین اسلام بجنگند. در این دسته، آیات بسیاری قرار دارند که برخی از آنها عبارتند از: بقره/ 190، 191، 193، 244؛ نساء/ 89 ـ 91؛ مائده/ 35؛ انفال/ 39؛ توبه/ 5 و 12 ـ 16، 29، 36، 41. در آیة 78 سورۀ حج می فرماید: ]وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ...[؛ «و در راه خدا جهاد کنید، و حقّ جهادش را ادا نمایید....»

منظور از ادای حقّ جهاد الهی، این است که جهاد فقط برای رضای خدا و «خالِصاً لوجهِ اللَّهِ» باشد و چیزی جز خدا در نیت مجاهد تأثیرگذار نباشد.[5]

3. آیاتی که «جهاد فی سبیل الله» را یکی از نشانه های مؤمنان حقیقی و سبب ورود به بهشت معرفی می کنند. این دسته از آیات نیز فراوانند، از جمله: بقره/ 218؛ آل عمران/ 142 و 146؛ نساء/ 76؛ مائده/ 54؛ انفال/ 72، 74 و 75؛ توبه/ 16، 88، 111 و 112؛ محمد (ص)/ 31. در آیة 15 سورۀ حجرات می فرماید: ]إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ في  سَبيلِ اللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ[؛ «مؤمنان واقعی تنها کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده اند، پس هرگز شک و تردیدی به خود راه نداده و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کرده اند؛ آنها راستگویانند.»

و در آیة 142 آل عمران می فرماید: ]أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرينَ[؛ «آیا چنین پنداشتید که (تنها با ادعای ایمان) وارد بهشت خواهید شد، در حالی که خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران را مشخص نساخته است؟»

از این دسته آیات استفاده می شود که تنها ادعای ایمان و گفتن شهادتین (اگرچه در دنیا برای جریان احکام مسلمانی کافی است؛ ولی) برای ورود به بهشت در آخرت کافی نیست؛ بلکه باید ایمان خود را در امتحانات الهی به اثبات رساند و بهترین و مهم ترین وسیلۀ امتحان نیز جهاد در راه خدا (با مال و جان) است.

4. آیاتی که با عبارات مختلف به فضیلت جهاد و برخی از انواع پاداشهای فراوان الهی که خدای متعال برای مجاهدان فی سبیل الله قرار داده است، اشاره می کنند. از قبیل: بقره/ 154، 216، 218؛ آل عمران/ 146ـ 148، 156ـ 158، 172 و 195؛ نساء/ 74؛ توبه/ 20ـ 22، 41، 51، 52، 88، 89، 12 و 121؛ نحل/ 110؛ حج/ 58 و 89؛ عنکبوت/ 6 و 69؛ محمد (ص)/ 4ـ7. در آیة 4 سورة صف می فرماید: ]إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ في  سَبيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ[؛ «خداوند کسانی را دوست می دارد که در راه او پیکار می کنند، گویی بنیانی آهنین اند!»

در شأن نزول این آیه نقل کرده اند که مسلمانان می گفتند: اگر می دانستیم محبوب ترین اعمال در پیشگاه خدا چیست، مال و جان خود را در راه آن فدا می کردیم؟! این آیه نازل شد و جهاد در راه خدا و استقامت در آن را محبوب ترین اعمال معرفی فرمود.[6]

و در جای دیگر می فرماید: ]يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى  تِجارَةٍ تُنْجيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَليمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ في  سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ يُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في  جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ * وَ أُخْرى  تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَريبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ[؛[7] «ای کسانی که ایمان آورده اید! آیا شما را به تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذاب دردناک رهایی می بخشد؟! به خدا و رسولش ایمان بیاورید و با اموال و جانهایتان در راه خدا جهاد کنید. این برای شما (از هر چیز) بهتر است، اگر بدانید. (اگر چنین کنید، خدا) گناهتان را می بخشد و شما را در باغهایی از بهشت داخل می کند که نهرها از زیر درختانش جاری است و در مسکنهای پاکیزه در بهشت جاویدان جای می دهد و این پیروزی عظیم است و (نعمت) دیگری که آن را دوست دارید (به شما می بخشد) و آن یاری خدا و پیروزی نزدیک است و مؤمنان را بشارت ده (به این پیروزی بزرگ)!»

در آیات فوق، ایمان حقیقی و جهاد در راه خدا، تجارت نامیده شده و به صورت نکره «تجارة» آمده است که دلالت بر اهمیت و عظمت شأن آن دارد، و ربح و سود حاصل از آن تجارت، نجات از «عذاب الیم» قرار داده شده که مصداق آن، آمرزش گناهان و دخول به بهشت است.[8]

ارکان چهارگانۀ این تجارت و معاملۀ بزرگ و بی نظیر، عبارت است از: خدا به عنوان خریدار، انسان مؤمن به عنوان فروشنده، جانها و اموال مؤمنان به عنوان متاع، و آمرزش گناهان و دخول به بهشت به عنوان «ثمن» و بهای این معاملۀ بزرگ.

قابل توجه اینکه در این آیات، مخاطب به قرینۀ: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» مؤمنان هستند، و در عین حال، آنها را به دو اصل «ایمان» و «جهاد» دعوت می کند. ممکن است این تعبیر، اشاره به این باشد که ایمان اسمی و سطحی کافی نیست؛ بلکه ایمان عمیق و خالص لازم است که بتواند سرچشمۀ ایثار، فداکاری و جهاد گردد.

لازم به ذکر است که ایمان به پیامبر (ص) از ایمان به خدا جدا نیست، همانگونه که جهاد با جان، از جهاد با مال نمی تواند جدا باشد؛ زیرا تمام جنگها به وسایل و امکاناتی نیاز دارد که از طریق کمکهای مالی باید تأمین شود.

بعضی قادر بر هر دو نوع جهادند، بعضی تنها قادر بر جهاد با مال و کمک در پشت جبهه اند، و برخی تنها جان دارند و آمادۀ بذل جان هستند. این دو نوع جهاد، باید با هم توأم گردند تا پیروزی فراهم آید.[9]

دستورالعمل امیر مؤمنان (ع) برای استحکام صفوف مجاهدان اسلام

در حدیث «مالک بن اعین» آمده است: در جنگ «صفین» امیر مؤمنان (ع)، ضمن تشویق یاران خود برای جهاد، فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ دَلَّكُمْ ]عَلى  تِجارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ[[10] وَ تُشْفِي بِكُمْ عَلَى الْخَيْرِ الْإِيمَانِ بِاللَّهِ وَ الْجِهَادِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ جَعَلَ ثَوَابَهُ مَغْفِرَةً لِلذَّنْبِ ]وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ[[11] وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: ]إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ[[12] فَسَوُّوا صُفُوفَكُمْ كَالْبُنْيَانِ الْمَرْصُوص ...؛ خدای ذوالجلال شما را به تجارتی راهنمایی کرده است که از عذاب دردناک نجات و شما را در معرض خیر قرار می دهد (زمینۀ خیر را فراهم می کند) و آن تجارت عبارت است از ایمان به خدا و جهاد در راه خدا، و پاداش آن را آمرزش گناه و مسکنهای پاکیزه در بهشتهای جاویدان قرار داده، و فرموده است: خدا دوست دارد کسانی را که در راه او پیکار می کنند، گویی بنیانی آهنین اند. پس شما صفوف خود را منظّم ساخته و همچون بنای آهنین محکم کنید...»

حضرت در ادامۀ فرمایشات خود، راه محکم ساختن صفوف را این گونه بیان فرمود: «آنها که زره پوشند، مقدم شوند و آنها که بی زره اند، پشت سر آنان قرار گیرند. دندانها را روی هم فشار دهید که این کار تأثیر شمشیر را بر سر کم تر می کند، و در برابر نیزه ها در پیچ و خم باشید که در ردّ کردن نیزۀ دشمن مؤثر است.

به انبوه دشمن خیره نگاه نکنید تا قلب شما قوی تر و روحتان آرام تر باشد. صداها را خاموش کنید (کم تر حرف بزنید) که سستی را دور می کند و با وقار شما مناسب تر است. مواظب پرچم خود باشید و آن را به این طرف و آن طرف متمایل نسازید و جز به دست دلاوران و مدافعان سرسخت نسپارید...»[13]

5. آیاتی که مجاهدان فی سبیل الله را با دیگران مقایسه کرده و آنان را برتر از دیگران معرفی می کند: نساء/ 95؛ توبه/ 19 و 20 و حدید/ 10.

6. آیاتی که در ملامت تارکان جهاد وارد شده است: آل عمران/ 167؛ نساء/ 75 - 77؛ توبه/ 24، 38 - 39، 45، 81 ـ 87؛ محمد (ص)/ 20 و در آیة 15 - 16 انفال، مؤمنان را از فرار در جنگ نهی کرده و فرار کنندگان را مورد غضب خدا و اهل جهنم معرفی نموده است.

آیات مربوط به فضیلت شهادت

علاوه بر آیاتی که در مقالۀ پیشین (مبلغان شماره 207) بیان شد، آیات دیگری نیز وجود دارد که بر فضیلت شهادت در راه خدا دلالت می کنند. از جمله در آیة 111 سورۀ توبه می فرماید: ]إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى  مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في  سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى  بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ[؛ «خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریداری کرده، که (در برابرش) بهشت برای آنان باشد (به این گونه که) در راه خدا پیکار می کنند، می کشند و کشته می شوند. این وعدۀ حقی است بر او که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده، و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدی که با خدا کرده اید و این است آن پیروزی بزرگ.»

در این آیه، مقام والای مجاهدان با ایمان با ذکر مثال جالبی بیان شده است که خدای سبحان خود را خریدار و مؤمنان را فروشنده معرفی کرده، جان و مال مؤمن را مثمن و بهشت را ثمن قرار داده است.

البته در معاملات مهمی مثل خانه و زمین، دو رکن دیگر نیز لازم است که عبارتند از: قباله (سند معامله) و شاهدان. از آنجا که معاملة جان و مال مؤمن بسیار مهم است، به این دو رکن نیز در آیة اشاره کرده است: ]وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ[ و سه کتاب آسمانی را به عنوان سند معرفی کرده که سه پیامبر بزرگ (حضرات موسی، عیسی و رسول خاتم() که آورندگان این کتابها هستند، به عنوان شهود این معاملۀ مهم می باشند. از این مطلب معلوم می شود که خدا در کتابهای تحریف نشدة مسیحیت و یهودیت نیز حکم جهاد و وعدۀ مالکیت بهشت برای مجاهدان را بیان کرده بود و این مسئله به شریعت خاتم انبیا (ص) اختصاص ندارد.[14]

تشویقی بودن تعبیر اشتراء

در معاملات متعارف مشتری چیزی را که مالک نیست، از مالکش می خرد تا ملک او گردد؛ ولی در آیۀ فوق، خدایی که مالک همۀ عالم هستی و جان و مال همه است، به عنوان مشتری معرفی شده است. این تعبیر از باب تلطّف، کرامت و تشویق است.[15]

در حقیقت، خدایی که مالک آدمی است، ملک خود را از مؤمن می خرد و با پرورش آن، سرانجام ثمن (بهشت) و مثمن (جان و مال مؤمن) را به بهترین وضع به مؤمن عنایت می کند.

پاداش اعمال صالح نیز که در قرآن به عنوان «اجر» تعبیر شده، برای تشویق است؛ زیرا معمولاً «اجر» در برابر خدمت است ـ اجیر (کارگر) نیاز مستأجر (کارفرما) را برآورده می کند و اجرت می گیرد ـ در حالی که خدا بی نیاز مطلق است و امکان ندارد بنده با کار خود به او سودی برساند. کار خیر و اعمال صالح (مثل نماز و روزه و... ) هر کس برای خودش سودمند است و در عین حال از هدیۀ تشویقی خدا بهره مند می شود.[16]

تعدّد بایع و مبیع

در فروش جان، اگرچه بایع و مبیع در ظاهر متباین و جدای از همدیگر نیستند؛ ولی در واقع متّحد نبوده و متعدّد و جدا هستند.

توضیح اینکه انسان دارای دو بعد است: بعد عالی ملکوتی و مجرّد و بعد نازل ملکی و مادی. در معاملۀ جان، فروشنده، بُعد ملکوتی و مجرد انسان است که بُعد مُلکی و مادی و قوای طبیعی خود را در راه خدا نثار می کند؛ اما بایع که بُعد ملکوتی و نفس ناطقۀ انسان است، همچنان زنده، باقی و مرزوق نزد خدا و مخاطب بشارت الهی است.[17]

دو شرط مهم برای این معاملۀ مهم

خدای حکیم در آیۀ فوق فقط مؤمنان را بایع قرار داده و فرموده است: ]إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى  مِنَ الْمُؤْمِنينَ[ از اینجا معلوم می شود که ذات اقدس الهی تنها مشتری جان و مال مؤمنان است و از غیر مؤمن کالا نمی خرد؛ چون مؤمن خودش پاک و دارایی اش نیز به تبع او پاکیزه است، پس کالایش نزد خدا پذیرفتنی و خریدنی است.[18]

و برای تحویل کالا نیز شرطی قرار داده و فرموده است: ]يُقاتِلُونَ في  سَبيلِ اللَّهِ[ از این تعبیر روشن می شود که خداوند خریدار جانها، تلاشها، کوششها و مجاهدتهایی است که در راه او صورت گیرد.[19] بنابراین، اگر مؤمن در غیر راه خدا بجنگد یا مال خود را خرج نماید، مورد قبول خدا نخواهد بود، پس برای تحقق این معاملة مهم، دو شرط عمده لازم است: مؤمن بودن بایع و تحویل مبیع در راه خدا. علاوه بر این، نُه ویژگی دیگر نیز در آیۀ بعدی برای مؤمنان طرف معامله با خدا بیان شده است که با رعایت این ویژگیها می توانند شایستۀ معامله با ذات اقدس الهی باشند.

در آیة شریفه فرموده است: ]بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ[ خدای سبحان، جان و مال مؤمن «مثمن» و بهشت را «ثمن» قرار داده و فرموده «بهشت برای ایشان است» و نفرموده «یَدخُلُونَ الجَنَّةَ؛ داخل بهشت می شوند». از اینجا می فهمیم که رزمندگان اسلام ـ اعمّ از شهدا و فاتحان ـ نه تنها وارد بهشت می شوند؛ بلکه بهشت برای آنان است و کسی که بهشت برای اوست، می تواند از ذات اقدس الهی بخواهد به کسان دیگری (مثل پدر و مادر، بستگان یا دوستان او) نیز اجازه دهد به بهشت درآیند و در حقیقت می تواند برای دیگران شفاعت کند. بر خلاف تعبیر «یَدخُلُونَ الجَنَّةَ» که بر حق شفاعت دلالتی ندارد.

آری، شفاعت هر شافعی به اذن خدا و مورد پسند بودن دین شفاعت شونده وابسته است: ]يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى  وَ هُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُون [ انبیا/ 28؛ و ]لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً[ مریم/ 87.[20]

استمرار حکم وجوب جهاد

جملة ]إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى  مِنَ الْمُؤْمِنينَ[ اگرچه لفظاً خبری است؛ ولی در معنی انشایی می باشد؛ یعنی گزارشی از گذشته نیست؛ بلکه حکم بیع جان و مال را انشا می کند و مفاد آن این است: ]جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في  سَبيلِ اللَّهِ[[21] که سیاق جملۀ خبری ماضی برای تأکید بیش تر است؛ زیرا جملۀ خبری در افادۀ انشا مؤکّدتر از جملۀ انشایی است و فعل ماضی نیز نسبت به فعل مضارع در افادۀ انشا قوی تر است.

بر این اساس، افعال سه گانۀ (یُقاتِلون، یَقتُلون و یُقتَلون) لفظاً خبری؛ ولی مفید انشا و با صیغۀ مضارع، رسانندۀ استمرارند؛ یعنی به مؤمنان می فرماید: تا زنده و مکلّفید، باید اهل نبرد با دشمنان باشید. از این رو، سه معنی انشایی را در قالب فعل ماضی یاد نکرد؛ چون در آن صورت با یک بار امتثال این اومر، تکلیف ساقط می شد، در حالی که تا دین اسلام هست و تا دشمن فعال است، وجوب جهاد نیز به قوت خود باقی است و این استمرار از فعل مضارع فهمیده می شود، نه از فعل ماضی. پس حکم وجوب جهاد و معاملۀ خدا با مؤمنان همواره پا بر جاست.[22]

پاداش احدی الحسنیین

از عبارت ]يُقاتِلُونَ في  سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ[ استفاده می شود که اگر هدف از جهاد، خدا باشد و مجاهد با اخلاص کامل قدم به میدان مبارزه بگذارد، کشته شدن یا نشدن، تفاوتی نمی کند؛ چون هدف از جهاد، در مرحلة اول نابود کردن باطل و اهل آن است که گاهی به شهادت منتهی می شود و گاهی به پیروزی، و در هر دو صورت سود این معامله قطعی است و خدا به عهد خود وفا می کند، به این جهت فرموده است: ]وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى  بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ[.[23]

تبریک خدا بر رزمندگان اسلام

همانگونه که در میان مردم مرسوم است، پس از انجام معامله، به طرف مقابل تبریک گفته و برای او آرزوی مبارک و پرسود بودن معامله را می کنند. خدای مهربان نیز به رزمندگان فی سبیل الله تبریک گفته و این معاملة مبارک را «فوز عظیم» معرفی فرموده است: ]فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ[.[24]

آری، این معامله چنان با برکت و پرسود است که انسان متاع ناپایدار (مال دنیا یا بدن مادی که به هر حال فانی شدنی است؛ چه در بستر بیماری یا در میدان جنگ) را می دهد و در مقابل بهشت برین و سعادت جاویدان می گیرد. آیا معامله ای پرسودتر از این خواهد بود؟!

در روایتی از جابر بن عبدالله انصاری) نقل شده است که رسول خدا (ص) در مسجد بود، این آیه نازل شد (و حضرت آن را برای مردم خواند). مردم در مسجد تکبیر گفتند. مردی از انصار، در حالی که دو طرف عبای خود را به یک دوش خود جمع کرده بود، نزد حضرت آمد و با تعجب پرسید: راستی این آیه بود که نازل شد؟ فرمود: آری. گفت: «بَیعٌ رَبِیحٌ لَا نُقِیلُ وَ لَا نَستَقِیلُ؛[25] معاملۀ پرسودی است! نه اقاله می کنیم و نه درخواست اقاله خواهیم کرد.[26]

شاعری در این باره گفته است:

آن بیع را که روز ازل با تو کرده ایم
اصلاً در این حدیث اقالت نمی رود
تو، به علم ازل مرا دیدی
دیدی آنگه به عیب خریدی
تو، به علم آن و من به عیب همان
ردّ مکن آنچه خود پسندیدی[27]

بهای بدن و بهای جان انسان

خدای سبحان برای جسم و جان انسان مؤمن ارزش فوق العاده ای قائل شده است. امام صادق (ع) می فرماید: «يَا مَن لَيسَت لَهُ هِمَّةٌ أَنَّهُ لَيسَ لِأَبدَانِكُم ثَمَنٌ اِلّا الجَنَّةُ فَلَا تَبِيعُوهَا اِلّا بِهَا؛[28] ای کسی که همّت نداری [بدان که] برای بدنهای شما بها و قیمتی وجود ندارد، جز بهشت، پس به غیر آن نفروشید!»

امام کاظم (ع) به «هشام بن حکم» فرمود: «یا هشام ... إِنَّ أَبْدَانَكُمْ لَيْسَ لَهَا ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةُ، فَلَا تَبِيعُوهَا اِلّا بِهَا؛[29] برای بدنهای شما قیمتی وجود ندارد، جز بهشت، پس آن را به غیر بهشت نفروشید!»

مرحوم میرداماد، در شرح این حدیث می گوید: «از این حدیث که می گوید: بهای بدنهای شما به اندازۀ بهشت است، استفاده می شود که بهای نفوس مجرد و ارواح قدسی، فنای فی الله و مشاهدۀ وجه الله است.»[30]

امیر مؤمنان (ع) نیز بهای جان را بهشت معرفی کرده و فرموده است: «أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛[31] آیا آزاد مردی هست که این ته ماندۀ دنیا را به اهلش واگذارد؟ به یقین جانهای شما بهایی جز بهشت ندارد؛ به کم تر از آن نفروشیدش!»

البته این حدیث با دو حدیث قبلی منافاتی ندارد و مقام و منزلت روح را به سطح بدن پایین نمی آورد؛ زیرا درجات بهشت متعددند. برخی درجات، بهشت بدن و آکنده از نعمتهای جسمانی (حور، قصور، درخت، میوه، آب و شراب طهور و...) است و درجات دیگر «جَنَّةُ اللِّقَاءِ» و رسیدن به لقاءالله و تقرّب به خدا که بهرۀ روح است و در قرآن از این بهشت به عنوان «جَنَّتِی»[32] یاد شده است.[33]

روایات مربوط به فضیلت شهادت

از معصومین( روایات بسیاری در فضیلت شهادت رسیده است که ذکر آنها از حوصلۀ مقاله خارج است و تنها با نقل یک نمونه مقاله را به پایان می بریم:

امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) روایت کرده که فرموده است: «فَوْقَ كُلِّ ذِي بِرٍّ بَرٌّ حَتَّى يُقْتَلَ الرَّجُلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِذَا قُتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَيْسَ فَوْقَهُ بِرٌّ وَ إِنَّ فَوْقَ كُلِّ عُقُوقٍ عُقُوقاً حَتَّى يَقْتُلَ الرَّجُلُ أَحَدَ وَالِدَيْهِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ فَلَيْسَ فَوْقَهُ عُقُوقٌ؛[34] بالاتر از هر کار نیکی، نیکوکاری دیگری هست تا اینکه فردی در راه خدا کشته شود، پس بالاتر از آن هیچ نیکی وجود ندارد و بالاتر از هر عقوق (بی احترامی و بدی به پدر و مادر) عاقی هست تا آنکه کسی یکی از والدین خود را بکشد که بالاتر از آن هیچ عقوقی وجود ندارد.»
_________________________________________

[1]. نساء/ 75.

[2]. ر.ک: تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و همکاران، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1385ش، ج 2، صص 37 ـ 41.

[3]. تسنیم تفسیر قرآن کریم، عبدالله جوادی آملی، مرکز نشر اسراء، قم، چاپ اول، 1393ش، ج 33، ص 327.

[4]. وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، آل البیت، قم، 1412ق، ج15، ص 49، ح 19961.

[5]. المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمدحسین طباطبایی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق، ج 14، ص412.

[6]. انوار التنزیل و اسرار التأویل، عبدالله بن عمر بیضاوی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1418ق، ج 5، ص 208؛ کنز الدقائق و بحر الغرائب، محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، تحقیق حسین درگاهی، وزارت ارشاد اسلامی، تهران، چاپ اول، 1368ش، ج 13، ص 221.

[7]. صف/ 10 ـ 13.

[8]. المیزان، ج 19، ص 258.

[9]. تفسیر نمونه، ج 24، ص 100.

[10]. صف/ 10.

[11]. همان/ 12.

[12]. همان/ 4.

[13]. الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج 5، ص 39، ح 4؛ کنز الدقائق، ج 13، ص 221، شبیه این مطلب در نهج البلاغه، خطبه 124 و تفسیر نمونه، ج 24، صص 76 و 77 نیز آمده است.

[14]. ر.ک: تسنیم، ج 35، صص 350 و 359 ـ 362.

[15]. التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی‌تا، ج 5، ص 305؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسی، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش، ج 5، ص 113.

[16]. ر.ک: تسنیم، ج 35، صص 351 - 352.

[17]. ر.ک: همان، صص 349 و 350 و 355 ـ 358.

[18]. همان، ص 351.

[19]. تفسیر نمونه، ج 8، ص 190.

[20]. جهت اطلاع از آن ویژگیها به آیه 112 سوره توبه و کتب تفسیر مراجعه شود.

[21]. توبه/ 41؛ «با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کنید!»

[22]. ر.ک: تسنیم، ج 35، صص 349 و 354 و 355 (با کمی ویرایش).

[23]. ر.ک: تفسیر نور، محسن قرائتی، مرکز درسهایی از قرآن، تهران، 1383ش، ج 5، صص 149 - 150.

[24]. تفسیر نمونه، ج 8، ص 191.

[25]. تفسیر القرآن العظیم، عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، مکتبة نزار مصطفی الباز، عربستان سعودی، چاپ سوم، 1419ق، ج 6، ص 1886؛ الدر المنثور، جلال الدین سیوطی، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، 1404ق، ج 3، ص 280؛ المیزان، ج 9، ص 405.

[26]. اقاله آن است که یکی از دو طرف معامله بدون اینکه خیار فسخ داشته باشد، از طرف مقابل درخواست فسخ معامله را کند و او هم بدون الزام شرعی خواهش او را پذیرفته، معامله را فسخ ‌کنند.

[27]. مواهب علیّه، حسین کاشفی سبزواری، انتشارات اقبال، تهران، 1369ش، ص 434.

[28]. مجمع البیان، ج 5، ص 113؛ نور الثقلین، عبد علی حویزی، اسماعیلیان، قم، 1415ق، ج 2، ص 274.

[29]. الکافی، ج 1، ص 19.

[30]. التعلیقه علی الکافی، محمد بن باقر میرداماد، تحقیق و تصحیح مهدی رجایی، نشر الخیام، قم، چاپ اول، 1403ق، ص 39.

[31]. نهج البلاغه، حکمت 456.

[32]. ]يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي * وَ ادْخُلي‏ جَنَّتِي[ فجر/ 27 ـ 30.

[33]. برای توضیح بیش‏تر ر.ک: تسنیم، ج 35، صص 368 ـ 370.

[34]. الکافی، ج 2، ص 349، باب عقوق، ح 4.

برچسب‌ها: