نکاتی پیرامون کم فروشی

21:00 - 1395/09/28

سید جعفر ربانی

از مباحث عمده در باب معاملات، مسئلة «کم فروشی» است و در آن نکاتی وجود دارد که به خواست خداوند بیان می‌گردد:

1. کم فروشی از منظر قرآن

برای پی بردن به بزرگی گناه کم‌فروشی، کافی است به چند آیه از قرآن کریم توجه کنیم:

1. سورة «مطففین» (کم فروشان) به همین نام نازل شده و همگان را از این معصیت برحذر داشته است:

]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم  وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفينَ الَّذينَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ لِيَوْمٍ عَظيمٍ يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمينَ[[1]؛ «واى بر كم  فروشان! آنان كه وقتى براى خود پيمانه مى كنند، حق خود را به طور كامل مى گيرند؛ اما هنگامى كه مى خواهند براى ديگران پيمانه يا وزن كنند، كم مى گذارند! آيا آنها گمان ندارند که برانگيخته مى شوند، در روزى بزرگ؟ روزى كه مردم در پيشگاه پروردگار جهانيان مى ايستند.»[2]

امام باقر(ع) در تفسیر این آیات می‌فرماید: خداوند در مورد کیل، فرموده است: «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ» کلمة «ویل» در مورد کسی (در اصطلاح قرآن) به کار نمی رود؛ مگر اینکه او کافر به شمار رود؛[3] زیرا خدای عزّوجلّ می‌فرماید: ]فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ[.[4]

البته بدیهی است که مقصود امام(ع)، کفر حقیقی نیست؛ بلکه کنایه از عظمت این گناه می‌باشد.

2. ]وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْميزانَ أَلاَّ تَطْغَوْا فِي الْميزانِ وَ أَقيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْميزانَ[[5]؛ «و خداوند آسمان را برافراشت و ميزان (و قانون) گذاشت، تا در ميزان (ترازو) طغيان نكنيد (و از مسير عدالت منحرف نشويد) و وزن را بر اساس عدل برپا داريد و ميزان را كم نگذاريد!»

3. ]وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ  إِذا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقيمِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً[[6]؛ «و هنگامى كه پيمانه مى كنيد، حق پيمانه را ادا نماييد، و با ترازوى درست وزن كنيد! اين (براى شما) بهتر و عاقبتش نيكوتر است.»

2. کم فروشی در تاریخ

ذکر دو نمونة تاریخی از کم فروشان، می‌تواند پلید بودن این عمل را بیش تر آشکار کند:

الف) قوم حضرت شعیب(ع):

در قرآن و تاریخ می‌خوانیم که لبة تيز مبارزة حضرت شعیب(ع) بعد از شرك به خدا، متوجه كم  فروشى بود. سرانجام آن قوم ستمگر اعتنايى نكردند و به عذاب شديد الهى گرفتار و نابود شدند. قرآن می‌فرماید: ]وَ إِلى  مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ قَدْ جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْميزانَ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ[[7]؛ «و به سوى مدين، برادرشان شعيب را (فرستاديم)، او گفت: اى قوم من! خدا را بپرستيد كه جز او معبودى نداريد! دليل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده است. بنابراين، حق پيمانه و وزن را ادا كنيد و از اموال مردم چيزى نكاهيد و در روى زمين، بعد از آنكه (در پرتو ايمان و دعوت انبيا) اصلاح شده است، فساد نكنيد. اين براى شما بهتر است، اگر با ايمان هستيد.» 

ب) مردم مدینه، قبل از هجرت:

مردم مدینه قبل از هجرت پیامبر (ص) بسیار کم فروشی می کردند؛ ولی پس از نزول سورة «مطففین» از روش خود برگشتند. نقل شده است: شخصی در مدینه به نام «ابوجهینه» دو پیمانه داشت که یکی را هنگام خریدن و دیگری را وقت فروختن استفاده می‌کرد.[8]

3. مصادیق کم فروشی

نمی توان موارد کم فروشی را در مصادیق خاصی منحصر کرد؛ زیرا انواع خیانتها در مقام معامله (به خصوص با ابزارهای پیشرفته‌ای که در زمان ما وجود دارد) به حدّی است که شاید نتوان فهرستی برای آنها ارائه نمود؛ اما آنچه فصل الخطاب این بحث به شمار می‌رود، آن است که قرآن مجید می‌فرماید: ]بَلِ الْإِنْسانُ عَلى  نَفْسِهِ بَصيرَةٌ وَ لَوْ أَلْقى  مَعاذيرَهُ[[9]؛ «انسان خود از وضع خویش آگاه است، هر چند (در ظاهر) براى خود عذرهايى بتراشد!»

بر این اساس، مشخص است که فروش چه چیزها و انجام چه کارهایی «کم فروشی» محسوب می‌گردد؛ ولی از باب نمونه مواردی را بیان می‌کنیم:

1. ریختن آب در شیر، آب لیمو، آب میوه و یا هر مایع دیگر؛

2. کم کردن وزن کالا، مثل اینکه به جای یک کیلوگرم، نهصد گرم بکشد؛

3. مخلوط کردن جنس خوب و بد و فروختن به عنوان جنس مرغوب؛ 

واى بر كم  فروشان! آنان كه وقتى براى خود پيمانه مى كنند، حق خود را به طور كامل مى گيرند؛ اما هنگامى كه مى خواهند براى ديگران پيمانه يا وزن كنند، كم مى گذارند!

4. کم تر بودن وزن کالا نسبت به مقداری که روی آن نوشته شده؛

5. قرار دادن مرغ ذبح شده در آب تا داخل آن آب برود و سنگین شود؛

6. دست کاری کردن ترازو و بر هم زدن نظم آن؛

7. خوراندن علف یا غذا به حیوانی که در صدد فروش آن است تا سنگین شود؛

8. قرار دادن ابریشم در مکان مرطوب یا سرد تا سنگین شود.

و... .

4. غِش در معامله

«غِشّ» در معامله، یکی از مصادیق کم‌فروشی است که در طول تاریخ وجود داشته و بر حسب اجناس مختلف دارای انواع گوناگون می‌باشد. بدیهی است غِشّ، دارای «تعریف شرعی» نبوده؛ بلکه از زاویة مفهوم «عُرفی» تفسیر می‌شود.

در عین حال غِشّ، عبارت است از هر نوع خیانت و فریبی که در مورد کالا یا عوض آن صورت گیرد. البته از آنجا که در زمان حاضر، معاملات به وسیلة پول انجام می‌شود، اصطلاح «غِشّ» بیش تر در مورد جنس فروخته شده (مبیع) به کار می‌رود، نه بهای آن.

معصومین( در زمینة «غِشّ»، حساسیت نشان داده و مردم را از آن بر حذر داشته اند. پیامبر (ص) غِشّ کننده را جزء مسلمانها به شمار نیاورده، می فرماید: «لَيْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ مُسْلِماً.»[10]

امام صادق(ع) می‌فرماید: زينب حولاء[11] عطر فروش، نزد زنان پيامبر آمده بود. در این هنگام پیامبر (ص) تشریف آورد و ملاحظه کرد زینب نزد زنان ایشان است. حضرت خطاب به زینب فرمود: هنگامى كه به خانة ما مى آيى، اتاقهاى ما خوشبو مى شود.

زينب گفت: اتاقهاى شما به بوى خودتان خوشبوتر است، اى پيامبر خدا! حضرت فرمود: هرگاه مى فروشى، احسان کن و غِشّ نکن. اين روش به تقوا نزديك تر و براى ماندن مال (و بركت آن) بهتر است.[12]

5. ناخالصی

برخی از اجناس، ناگزیر همراه ناخالصی می‌باشند، مانند بسته های بزرگ یا کوچک پنیر که مقداری آب در آنها وجود دارد. اینک سؤال این است که آیا ناخالصیهای مزبور «عیب» یا «غِشّ» محسوب می شوند یا نه؟

پاسخ این است که ناخالصیهای موجود به دو دسته تقسیم می‌گردند:

الف) ناخالصی به مقدار متعارف؛ مثلاً در یک کیلو پنیر، فلان مقدار آب لازم است. در این صورت معامله به قوت خود باقی است و خدشه ای بر آن وارد نمی شود؛

ب) ناخالصی بیش از میزان متعارف؛ در این صورت مشتری می‌تواند معامله را بر هم زند یا تفاوت قیمت را بگیرد.[13]

________________________________________

[1]. مطففین/ 1- 6.

[2]. اقتباس از ترجمة آیت الله مکارم شیرازی.

[3]. کافی، کلینی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج 2، ص 31: «وَ أَنزَلَ فِي الكَيلِ «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ» وَ لَمْ يَجْعَلِ الْوَيْلُ لِأَحَدٍ حَتَّى يُسَمِّيهِ كَافِراً، قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: ]فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ[.»

[4]. مریم/ 37: «واى به حال كافران! از مشاهدة روز بزرگ (قیامت).»

[5]. الرحمن/ 7 – 9.

[6]. إسراء/ 35.

[7]. اعراف/ 85.

[8]. مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، انتشارات ناصرخسرو، تهران، 1372، ج 10، ص 678.

[9]. قیامة/ 14.

[10]. من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1413ق، ج 3، ص 273.

[11]. لوچ چشم.

[12]. کافی، ج 5، ص 151: «عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ% قَالَ: جَاءَتْ زَيْنَبُ الْعَطَّارَةُ الْحَوْلَاءُ إِلَى نِسَاءِ النَّبِيِّ- فَجَاءَ النَّبِيُّ- فَإِذَا هِيَ عِنْدَهُمْ فَقَالَ النَّبِيُّ-: إِذَا أَتَيْتِنَا طَابَتْ بُيُوتُنَا فَقَالَتْ: بُيُوتُكَ بِرِيحِكَ أَطْيَبُ يَا رَسُولَ اللَّهِ! فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ-: إِذَا بِعْتِ فَأَحْسِنِي وَ لَا تَغُشِّي فَإِنَّهُ أَتْقَى لِلَّهِ وَ أَبْقَى لِلْمَالِ.»

[13]. الحدائق الناضرة، بحرانی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1405ق، ج 19، ص 102.

برچسب‌ها: