آیات 45 تا 50

19:43 - 1397/04/14

سوره الفرقان (25): آیات 45 تا 50

اشاره

أَ لَمْ تَرَ إِلیٰ رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ اَلظِّلَّ وَ لَوْ شٰاءَ لَجَعَلَهُ سٰاکِناً ثُمَّ جَعَلْنَا اَلشَّمْسَ عَلَیْهِ دَلِیلاً (45) ثُمَّ قَبَضْنٰاهُ إِلَیْنٰا قَبْضاً یَسِیراً (46) وَ هُوَ اَلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اَللَّیْلَ لِبٰاساً وَ اَلنَّوْمَ سُبٰاتاً وَ جَعَلَ اَلنَّهٰارَ نُشُوراً (47) وَ هُوَ اَلَّذِی أَرْسَلَ اَلرِّیٰاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنٰا مِنَ اَلسَّمٰاءِ مٰاءً طَهُوراً (48) لِنُحْیِیَ بِهِ بَلْدَهً مَیْتاً وَ نُسْقِیَهُ مِمّٰا خَلَقْنٰا أَنْعٰاماً وَ أَنٰاسِیَّ کَثِیراً (49) وَ لَقَدْ صَرَّفْنٰاهُ بَیْنَهُمْ لِیَذَّکَّرُوا فَأَبیٰ أَکْثَرُ اَلنّٰاسِ إِلاّٰ کُفُوراً (50)

ترجمه:

45-آیا ندیدی چگونه پروردگارت سایه را گسترده؟و اگر می خواست آن را ساکن قرار میداد،سپس خورشید را بر وجود آن دلیل قرار دادیم.

ص :109

46-سپس آن را آهسته جمع می کنیم.

47-او کسی است که شب را برای شما لباس قرار داد و روز را مایه حرکت و حیات! 48-و او کسی است که بادها را بشارتگرانی پیش از رحمتش فرستاد و از آسمان آبی پاک کننده نازل کردیم.

49-تا به وسیله آن سرزمین مرده را زنده کنیم،و آن را برای نوشیدن در اختیار مخلوقاتی که آفریده ایم-چهارپایان و انسانهای بسیار-بگذاریم.

50-ما این آیات را به صورتهای گوناگون در میان آنها قرار دادیم تا متذکر شوند ولی بیشتر مردم جز انکار و کفر کاری نکردند.

تفسیر:

حرکت سایه ها!

در این آیات سخن از قسمتهای مهمی از نعمتهای الهی به عنوان بیان اسرار توحید و خداشناسی است،اموری که اندیشه در آنها ما را به خالقمان آشناتر و نزدیکتر می سازد و با توجه به اینکه در آیات گذشته گفتگوهای فراوانی با مشرکان بود پیوند و ارتباط این آیات با گذشته روشن می شود.

در این آیات سخن از نعمت"سایه ها"و سپس اثرات و برکات"شب"و"خواب و استراحت"و"روشنایی"روز و"وزش بادها"و"نزول باران"و"زنده شدن زمینهای مرده"و"سیراب شدن"چهارپایان و انسانها است.

نخست می گوید:"آیا ندیدی چگونه پروردگارت سایه را گسترده است"؟ ( أَ لَمْ تَرَ إِلیٰ رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ ).

"و اگر می خواست آن را ساکن قرار می داد"(سایه ای همیشگی و جاودانی) ( وَ لَوْ شٰاءَ لَجَعَلَهُ سٰاکِناً ).

بدون شک این قسمت از آیه اشاره ای است به اهمیت نعمت سایه های گسترده و متحرک،سایه هایی که یک نواخت باقی نمی ماند بلکه در حرکت است و نقل مکان می دهد،ولی در اینکه منظور از این سایه کدام یک از سایه ها است در میان مفسران گفتگو است:جمعی می گویند این سایه کشیده و گسترده همان سایه ای است که بعد از طلوع فجر و قبل از طلوع آفتاب بر زمین حکمفرما است و لذتبخش ترین سایه ها و ساعات همان است،این نور کم رنگ و سایه گستر،از لحظه طلوع فجر شروع می شود و به هنگام طلوع آفتاب روشنایی جایگزین آن می گردد.

بعضی دیگر گفته اند منظور تمام سایه شب است که از لحظه غروب شروع می شود و به لحظه طلوع آفتاب منتهی می گردد،زیرا می دانیم شب در حقیقت سایه نیمکره زمین است که در برابر آفتاب قرار گرفته،سایه ای است مخروطی که در طرف مقابل در فضا گسترده می شود و این سایه مخروطی دائما در حرکت است و با طلوع آفتاب در یک منطقه پایان می گیرد و در منطقه دیگر تشکیل می شود.

بعضی نیز گفته اند منظور سایه ای است که بعد از ظهر برای اجسام پیدا می شود و تدریجا کشیده تر و گسترده تر می گردد.

البته اگر جمله های بعد نبود ما از این جمله معنی وسیعی می فهمیدیم که تمام سایه های گسترده را در برمی گرفت ولی سایر قرائنی که به دنبال آن آمده نشان می دهد که تفسیر اول از همه مناسبتر است.

زیرا به دنبال آن می فرماید"سپس خورشید را بر وجود این سایه گسترده دلیل قرار دادیم"( ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَیْهِ دَلِیلاً ).

اشاره به اینکه اگر آفتاب نبود مفهوم سایه روشن نمی شد،اصولا سایه از پرتو آفتاب به وجود می آید،زیرا"سایه"معمولا به تاریکی کم رنگی گفته می شود که برای اشیاء پیدا می شود و این در صورتی است که نور به جسمی که قابل عبور از آن نباشد بتابد و در طرف مقابل سایه آشکار شود،بنا بر این نه فقط طبق قانون تعرف الاشیاء باضدادها سایه را با نور باید تشخیص داد بلکه وجود آن نیز از برکت نور است.

***

بعد می فرماید:"سپس ما آن را آهسته جمع می کنیم"( ثُمَّ قَبَضْنٰاهُ إِلَیْنٰا قَبْضاً یَسِیراً ).

می دانیم هنگامی که خورشید طلوع می کند تدریجا سایه ها برچیده می شود تا به هنگام ظهر که در بعضی از مناطق سایه به کلی معدوم می شود،زیرا آفتاب درست بالای سر هر موجودی قرار می گیرد،و در دیگر مناطق به حد اقل خود می رسد،و به این ترتیب سایه ها نه یک دفعه ظاهر می گردند،و نه یک دفعه برچیده می شوند،و این خود یکی از حکمتهای پروردگار است،چرا که اگر انتقال از نور به ظلمت و بالعکس ناگهانی صورت می گرفت برای همه موجودات زیان آور بود،اما این نظام تدریجی در این حالت انتقالی چنان است که بیشترین فائده را برای موجودات دارد بی آنکه ضرری داشته باشد.

تعبیر به یسیرا اشاره به جمع شدن تدریجی سایه است،و یا اشاره به اینکه نظام ویژه نور و ظلمت در برابر قدرت پروردگار چیز ساده و آسانی است،و کلمه "الینا"نیز تاکید بر همین قدرت الهی است.

به هر حال جای تردید نیست همانگونه که انسان در زندگی خود نیاز به تابش"نور"دارد برای تعدیل و جلوگیری از زمانهای شدت نور،نیاز به "سایه"دارد،تابش نور یک نواخت زندگی را مختل می کند،همانگونه که سایه یک نواخت و ساکن،مرگبار است.

در صورت اول همه موجودات زنده می سوزند و در صورت دوم همه منجمد می شوند این نظام متناوب"نور"و"سایه"است که زندگی را برای انسان ممکن و گوارا ساخته.

لذا آیات دیگر قرآن وجود شب و روز را به دنبال یکدیگر از نعمتهای بزرگ الهی می شمرد،در یک جا می فرماید: قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللّٰهُ عَلَیْکُمُ اللَّیْلَ سَرْمَداً إِلیٰ یَوْمِ الْقِیٰامَهِ مَنْ إِلٰهٌ غَیْرُ اللّٰهِ یَأْتِیکُمْ بِضِیٰاءٍ أَ فَلاٰ تَسْمَعُونَ :"بگو اگر خداوند شب را برای شما جاویدان تا روز قیامت قرار می داد کدام معبود غیر اللّٰه بود که شعاعی از نور برای شما بیاورد آیا نمی شنوید"(قصص-71).

و بلافاصله می افزاید: قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللّٰهُ عَلَیْکُمُ النَّهٰارَ سَرْمَداً إِلیٰ یَوْمِ الْقِیٰامَهِ مَنْ إِلٰهٌ غَیْرُ اللّٰهِ یَأْتِیکُمْ بِلَیْلٍ تَسْکُنُونَ فِیهِ أَ فَلاٰ تُبْصِرُونَ :"بگو هر گاه خداوند روز را جاویدان تا روز قیامت قرار می داد کدام معبود غیر اللّٰه بود که برای شما شبی آورد که در آن آرام بگیرید،آیا نمی بینید"؟ (قصص-72).

و به دنبال این سخن نتیجه گیری می کند که این از رحمت خدا است که برای شما شب و روز قرار داد که هم در آن بیارامید و بیاسائید و هم از فضل او برای تحصیل معاش استفاده کنید شاید شکرگزاری نمائید وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهٰارَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (قصص-73).

و به همین دلیل قرآن یکی از نعمتهای بهشتی را"ظل ممدود"(سایه گسترده)می شمرد که نه نور خیره کننده و خستگی آور است و نه تاریکی وحشت آفرین.

*** بعد از ذکر نعمت سایه ها،به شرح دو نعمت دیگر که کاملا متناسب با آن است پرداخته و گوشه دیگری از اسرار نظام هستی را که بیانگر وجود خدا است روشن می سازد،می فرماید"او کسی است که شب را برای شما لباس قرار داد" ( وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِبٰاساً ).

چه تعبیر زیبا و جالبی،"شب را لباس قرار داد"...این پرده ظلمانی نه تنها انسانها که تمام موجودات روی زمین را در خود مستور می سازد و آنها را همچون لباس،محفوظ می دارد و همچون پوششی که انسان به هنگام خواب برای ایجاد تاریکی و استراحت از آن استفاده می کند،او را در برمی گیرد.

بعد اشاره به نعمت خواب می کند:"او خواب را برای شما مایه راحت قرار داد"( وَ النَّوْمَ سُبٰاتاً ).

"سبات"در لغت از ماده"سبت"(بر وزن وقت)به معنی قطع نمودن است، سپس به معنی تعطیل کردن کار به منظور استراحت آمده،و اینکه"روز شنبه" را در لغت عرب"یوم السبت"می نامند به خاطر آنست که نامگذاری آن از برنامه یهود گرفته شده چرا که روز شنبه،روز تعطیلی آنها بود.

در حقیقت این تعبیر اشاره ای به تعطیل تمام فعالیتهای جسمانی به هنگام خواب است،زیرا می دانیم در موقع خواب،قسمت مهمی از کارهای بدن به کلی تعطیل می شوند،و قسمت دیگر همچون کار قلب و دستگاه تنفس،برنامه عادی خود را بسیار کم کرده و به صورت آرامتر ادامه می دهند تا رفع خستگی و تجدید قوا شود.

خواب به موقع و به اندازه،تجدید کننده تمام نیروهای بدن است و نشاط آفرین و مایه قدرت،و بهترین وسیله برای آرامش اعصاب است،به عکس،قطع خواب مخصوصا برای یک مدت طولانی،بسیار زیانبار و حتی مرگ آفرین است و به همین دلیل یکی از مهمترین شکنجه ها برای شکنجه گران قطع برنامه خواب است که مقاومت انسان را به سرعت در هم می شکند.

در پایان آیه به نعمت"روز"اشاره کرده،می فرماید:"و خداوند روز را مایه حرکت و حیات قرار داد"( وَ جَعَلَ النَّهٰارَ نُشُوراً ).

واژه"نشور"در اصل از نشر به معنی گستردن،در مقابل پیچیدن است این تعبیر ممکن است اشاره به گسترش روح به هنگام بیداری در سراسر بدن باشد که بی شباهت به زنده شدن بعد از مرگ نیست،و یا اشاره به گسترش انسانها در صحنه اجتماع و حرکت برای کارهای مختلف زندگی در روی زمین.

در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام ص می خوانیم که همه روز صبحگاهان این جمله را می فرماید:

الحمد للّٰه الذی احیانا بعد ما اماتنا و الیه النشور: "ستایش مخصوص خداوندی است که ما را بعد از مرگ زنده کرد و حیات نوین بخشید، و سرانجام به سوی او محشور خواهیم شد" (1).

و براستی روشنایی روز از نظر روح و جسم انسان،حرکت آفرین است همانگونه که تاریکی،خواب آور و آرامبخش است.

در جهان طبیعت نیز به هنگام درخشش اولین اشعه خورشید جنب و جوش عظیمی همه موجودات زنده را فرا می گیرد،رستاخیزی در میان آنها بر پا می شود و هر یک به دنبال برنامه خویش به حرکت در می آیند،و حتی گیاهان نیز در برابر نور به سرعت تنفس و تغذیه و رشد و نمو می کنند،در حالی که با غروب آفتاب گویی شیپور خاموشی در سراسر جهان طبیعت زده می شود،پرندگان به لانه ها بازمی گردند و موجودات زنده به استراحت و خواب می پردازند،حتی گیاهان در نوعی خواب فرو می روند.

*** بعد از بیان این مواهب عظیم که از اساسی ترین پایه های زندگی انسانها است به موهبت بسیار مهم دیگری پرداخته می فرماید:"او کسی است که بادها را بشارتگرانی پیش از رحمتش فرستاد،و از آسمان آبی پاک کننده نازل کردیم" ( وَ هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیٰاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنٰا مِنَ السَّمٰاءِ مٰاءً طَهُوراً ).

نقش بادها به عنوان پیش قراولان نزول رحمت الهی بر کسی پوشیده نیست چرا که اگر آنها نبودند هرگز قطره بارانی بر سرزمین خشکی نمی بارید،درست است که تابش آفتاب،آب دریاها را تبخیر کرده به بالا می فرستد و تراکم این بخارها در قشر سرد بالای هوا تشکیل ابرهای باران زا می دهد،ولی اگر بادها این ابرهای پر بار را از بالای اقیانوسها به سوی زمینها خشک نرانند،بار دیگر ابرها


 1) تفسیر قرطبی جلد 7 صفحه 4455.

تبدیل به باران می گردد و در همان دریا فرو می ریزد.

خلاصه وجود این مبشران رحمت که به طور دائم در سرتاسر زمین در حرکتند سبب آبیاری خشکیهای روی زمین و نزول باران حیاتبخش و تشکیل رودها و چشمه ها و چاههای پر آب و پرورش انواع گیاهان می گردد.

همیشه قسمتی از این بادها که در پیشاپیش توده های ابر در حرکتند و آمیخته با رطوبت ملایمی هستند،نسیم دل انگیزی ایجاد می کنند که از درون آن بوی باران به مشام می رسد،اینان همچون بشارت دهنده ای هستند که از قدوم مسافر عزیزی خبر می دهند.

تعبیر به"ریاح"(بادها)به صورت جمع شاید اشاره به انواع مختلف آنها باشد که بعضی شمالی،بعضی جنوبی،بعضی از شرق به غرب،و بعضی از غرب به شرق می وزد،و طبعا سبب گسترش ابرها در کل مناطق روی زمین می شود (1).

قابل توجه اینکه در اینجا"ماء"(آب)توصیف به"طهور"شده است که صیغه مبالغه از طهارت و پاکیزگی است،و به خاطر همین معنی مفهوم آن پاک بودن و پاک کردن است،یعنی آب هم ذاتا پاک است و هم اشیاء آلوده را پاک می کند اما غیر از آب،بسیاری از اشیاء پاکند،ولی هرگز نمی توانند آلوده ای را پاک کنند.

و به هر حال آب علاوه بر خاصیت حیاتبخشی،خاصیت فوق العاده مهم پاک کننده را دارد،اگر آب نبود در یک روز سر تا سر جسم و جان و زندگی ما کثیف و آلوده می شد،گرچه آب معمولا میکرب کش نیست ولی به خاطر خاصیت حلال بودن فوق العاده اش انواع میکربها را می تواند در خود حل کند و بشوید و از بین ببرد،و از این نظر کمک بسیار مؤثری به سلامت انسان و مبارزه با انواع بیماریها


 1) باید توجه داشت که"بشرا"به سکون شین مخفف"بشرا"(به ضم شین) جمع"بشور"(بر وزن قبول)به معنی مبشر و بشارت دهنده است.

می کند.

بعلاوه می دانیم پاکیزه کردن روح از آلودگیها به وسیله غسل و وضو نیز با آب انجام می گیرد پس این مایع حیاتبخش هم پاک کننده روح است و هم جسم.

*** اما این خاصیت پاک کننده بودن با تمام اهمیتی که دارد در درجه دوم قرار داده شده،لذا در آیه بعد اضافه می کند"هدف ما از نزول باران این است که سرزمین مرده را به وسیله آن زنده کنیم"( لِنُحْیِیَ بِهِ بَلْدَهً مَیْتاً ) (1).

و نیز"این آب حیاتبخش را برای نوشیدن در اختیار مخلوقانی که آفریده ایم:

چهارپایان و انسانهای بسیار،بگذاریم"( وَ نُسْقِیَهُ مِمّٰا خَلَقْنٰا أَنْعٰاماً وَ أَنٰاسِیَّ کَثِیراً ).

در اینجا چند نکته قابل توجه است:

1-در این آیه سخن از چهارپایان و انسانهای بسیار به میان آمده،هر چند تمام حیوانات و انسانها از آب باران استفاده می کنند.

این به خاطر آن است که اشاره به بیابانگردان و چادرنشینانی کند که مطلقا آبی در اختیار ندارند و به طور مستقیم از آب باران استفاده می کنند،این نعمت بزرگ برای آنها محسوستر است،هنگامی که قطعه ابری در آسمان ظاهر می شود،رگباری می زند و گودالها پر از آب زلال باران می شود حیواناتشان سیراب و خودشان نیز از آن می نوشند،جنبش حیات و زندگی را در وجود خود و چهارپایانشان به خوبی احساس می کنند.

2-جمله"نسقیه"از ماده"اسقاء"است،و تفاوت آن با"سقی"،چنان که


 1) باید توجه داشت که"بلده"در اینجا به معنی بیابان و صحرا است،و با اینکه این لفظ مؤنث است صفت آن که"میتا"می باشد به صورت مذکر آمده به خاطر اینکه به معنی مکان است و مکان مذکر می باشد.

راغب در مفردات و بعضی دیگر از مفسران گفته اند،این است که اسقاء به معنی آماده ساختن آب و در اختیار گذاردن است که هر موقع انسان اراده کند از آن بنوشد،در حالی که ماده"سقی"به معنی آن است که ظرف آب را به دست کسی بدهند،تا بنوشد و به تعبیر دیگر اسقاء معنی وسیعتر و گسترده تری دارد.

3-در این آیه،نخست سخن از زمینهای مرده به میان آمده،بعد چهارپایان و بعد انسانها،این تعبیر ممکن است به خاطر این باشد که تا زمینها بوسیله باران زنده نشوند چهارپایان غذایی نخواهند داشت،و تا چهارپایان جان نگیرند انسان نمی تواند از آنها تغذیه کند.

4-مطرح کردن مساله حیات بخشی آب بعد از مساله پاکسازی ممکن است اشاره به ارتباط نزدیک این دو با هم باشد(درباره اثرات حیاتبخش آب به طور مشروح در جلد 13 ذیل آیه 30 سوره انبیاء بحث کرده ایم).

*** در آخرین آیه مورد بحث اشاره به"قرآن"کرده،می گوید:"ما این آیات را به صورتهای گوناگون و مؤثر در میان آنها قرار دادیم تا متذکر شوند و از آن به قدرت پروردگار پی برند،اما بسیاری از مردم جز انکار و کفر کاری در برابر آن نشان ندادند"( وَ لَقَدْ صَرَّفْنٰاهُ بَیْنَهُمْ لِیَذَّکَّرُوا فَأَبیٰ أَکْثَرُ النّٰاسِ إِلاّٰ کُفُوراً ).

گرچه بسیاری از مفسران،مانند مرحوم طبرسی و شیخ طوسی در تبیان و علامه طباطبائی در المیزان و بعضی دیگر،ضمیر در جمله"صرفناه"را به باران بازگردانده اند که مفهومش چنین می شود ما قطرات باران را در جهات مختلف روی زمین و مناطق گوناگون می فرستیم و آن را در میان انسانها تقسیم می کنیم تا متذکر این نعمت بزرگ خدا بشوند، ولی حق این است که این ضمیر به قرآن و آیات آن باز می گردد چرا که این تعبیر(به صورت فعل ماضی و مضارع)در ده مورد از قرآن مجید آمده که در 9 مورد صریحا به آیات قرآن و بیانات آن باز می گردد،و در موارد متعددی جمله"لیذکروا"یا مانند آن،پشت سر آن قرار گرفته،بنا بر این بسیار بعید به نظر می رسد که در این یک مورد،این تعبیر، مفهوم دیگری داشته باشد.

اصولا ماده"تصریف"که به معنی تغییر دادن و دگرگون ساختن است تناسب چندانی با نزول آب باران ندارد،در حالی که با آیات قرآن که در لباسهای مختلف،گاه به صورت وعد و گاهی به صورت وعید،گاه به صورت امر و گاهی به صورت نهی و گاه به صورت سرگذشت پیشینیان می آید مناسبتر است.

برچسب‌ها: