آیات 72 تا 76

10:50 - 1397/04/16

سوره الفرقان (25): آیات 72 تا 76

اشاره

وَ اَلَّذِینَ لاٰ یَشْهَدُونَ اَلزُّورَ وَ إِذٰا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرٰاماً (72) وَ اَلَّذِینَ إِذٰا ذُکِّرُوا بِآیٰاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْهٰا صُمًّا وَ عُمْیٰاناً (73) وَ اَلَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنٰا هَبْ لَنٰا مِنْ أَزْوٰاجِنٰا وَ ذُرِّیّٰاتِنٰا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَ اِجْعَلْنٰا لِلْمُتَّقِینَ إِمٰاماً (74) أُوْلٰئِکَ یُجْزَوْنَ اَلْغُرْفَهَ بِمٰا صَبَرُوا وَ یُلَقَّوْنَ فِیهٰا تَحِیَّهً وَ سَلاٰماً (75) خٰالِدِینَ فِیهٰا حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقٰاماً (76)

ترجمه:

72-آنها کسانی هستند که شهادت به باطل نمی دهند(و در مجالس باطل شرکت نمی کنند) و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند بزرگوارانه از آن می گذرند.

73-آنها کسانی هستند که هر گاه آیات پروردگارشان به آنها گوشزد شود کر و کور روی آن نمی افتند! 74-آنها کسانی هستند که می گویند پروردگارا از همسران و فرزندان ما،مایه روشنی چشم ما قرار ده و ما را پیشوای پرهیزگاران بنما!

75-آنها هستند که درجات عالی بهشت در برابر شکیبایی شان به آنان پاداش داده می شود.

و در آن با تحیت و سلام روبرو می شوند.

76-جاودانه در آن خواهند ماند،چه قرارگاه خوب و چه محل اقامت جالبی!

تفسیر:

پاداش عباد الرحمن(بندگان ویژه خدا)

در تعقیب آیات گذشته که بخشی از ویژگیهای"عباد الرحمن"را بازگو کرد آیات مورد بحث بقیه این اوصاف را شرح می دهد.

نهمین صفت برجسته آنان احترام و حفظ حقوق دیگران است"آنها کسانی هستند که هرگز شهادت به باطل نمی دهند"( وَ الَّذِینَ لاٰ یَشْهَدُونَ الزُّورَ ).

مفسران بزرگ این آیه را دو گونه تفسیر کرده اند: بعضی همانگونه که در بالا گفتیم،شهادت"زور"را به معنی"شهادت به باطل"دانسته،زیرا"زور"در لغت به معنی تمایل و انحراف است،و از آنجا که دروغ و باطل و ظلم از امور انحرافی است،به آن"زور"گفته می شود.

این تعبیر(شهادت زور)در کتاب شهادات در فقه ما به همین عنوان مطرح است،و در روایات متعددی نیز از آن نهی شده،هر چند در آن روایات،استدلالی به آیه فوق ندیدیم.

تفسیر دیگر اینکه:منظور از"شهود"همان"حضور"است،یعنی بندگان خاص خداوند در مجالس باطل،حضور پیدا نمی کنند.

و در بعضی از روایات که از طرق ائمه اهل بیت ع رسیده است به مجلس "غناء"تفسیر شده،همان مجالسی که در آنها خوانندگی لهوی توأم با نواختن آلات موسیقی یا بدون آن انجام می گیرد.

بدون شک منظور از این گونه روایات این نیست که مفهوم وسیع"زور" را محدود به"غنا"کند بلکه غنا یکی از مصادیق روشن آن است،و سایر مجالس لهو و لعب و شرب خمر و دروغ و غیبت و امثال آن را نیز در برمی گیرد.

این احتمال نیز دور به نظر نمی رسد که هر دو تفسیر در معنی آیه جمع باشد و به این ترتیب عباد الرحمن و بندگان خاص خدا نه شهادت به دروغ می دهند، و نه در مجالس لهو و باطل و گناه حضور می یابند،چرا که حضور در این مجالس علاوه بر امضای گناه،مقدمه آلودگی قلب و روح است.

سپس در ذیل آیه به همین صفت برجسته آنان که داشتن هدف مثبت در زندگی است اشاره کرده می گوید:"آنها هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از کنار آن می گذرند"( وَ إِذٰا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرٰاماً ).

در حقیقت آنها نه در مجلس باطل حضور پیدا می کنند و نه آلوده لغو و بیهودگی می شوند.

و با توجه به اینکه"لغو"شامل هر کاری که هدف عاقلانه ای در آن نباشد می گردد،نشان می دهد که آنها در زندگی همیشه هدف معقول و مفید و سازنده ای را تعقیب می کنند، و از بیهوده گرایان و بیهوده کاران متنفرند،و اگر این گونه کارها در مسیر زندگی آنان قرار گیرد،چنان از کنار آن می گذرند که بی اعتنایی آنها خود دلیل عدم رضای باطنیشان به این اعمال است،و آن چنان بزرگوارند که هرگز محیطهای آلوده در آنان اثر نمی گذارد،و رنگ نمی پذیرند.

بدون شک بی اعتنایی به این صحنه ها در صورتی است که راهی برای مبارزه با فساد و نهی از منکر،بهتر از آن نداشته باشند،و گرنه بدون شک آنها می ایستند و وظیفه خود را تا آخرین مرحله انجام می دهند.

*** دهمین توصیف این گروه از بندگان خاص خدا،داشتن چشم بینا،و گوش شنوا به هنگام برخورد با آیات پروردگار است،می فرماید:"آنها کسانی هستند که هر گاه آیات پروردگارشان به آنها یاد آوری شود کر و کور روی آن نمی افتند"!

( وَ الَّذِینَ إِذٰا ذُکِّرُوا بِآیٰاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْهٰا صُمًّا وَ عُمْیٰاناً ).

مسلما منظور اشاره به عمل کفار نیست،چرا که آنها به آیات الهی اصلا اعتنایی ندارند،بلکه منظور گروه منافقان یا به ظاهر مسلمانان قشری است که چشم و گوش بسته بر آیات خدا می افتند بی آنکه حقیقت آن را درک کنند،به عمق آن برسند،و مقصود و منظور خدا را بدانند و به آن بیندیشند و در عمل از آن الهام گیرند.

راه خدا را با چشم و گوش بسته نمی توان پیمود،قبل از هر چیز گوش شنوا و چشم بینا برای پیمودن این راه لازم است،چشمی باطن نگر و ژرف بین و گوشی حساس و نکته شناس.

و اگر درست بیندیشیم زیان این گروه که چشم و گوش بسته به گمان خود دنبال آیات الهی می روند کمتر از زبان دشمنانی که آگاهانه ضربه بر پایه آئین حق می زنند نیست بلکه گاه به مراتب بیشتر است.

اصولا درک آگاهانه از مذهب سرچشمه اصلی مقاومت و پایداری و ایستادگی است،چرا که چشم و گوش بستگان را به آسانی می توان فریب داد،و با تحریف مذهب از مسیر اصلی منحرف ساخت،و آنها را به وادی کفر و بی ایمانی و ضلالت کشاند.

این گونه افراد آلت دست دشمنان و طعمه خوبی برای شیطانند،تنها مؤمنان ژرف اندیش و بصیر و سمیع اند که چون کوه ثابت می مانند و بازیچه دست این و آن نمی شوند.

در حدیثی از امام صادق ع می خوانیم هنگامی که از تفسیر این آیه از محضرش سؤال کردند فرمود:

مستبصرین لیسوا بشکاک: "منظور این است که آنها از روی آگاهی گام برمی دارند نه از روی شک و تردید"! (1).

***


 1) نور الثقلین جلد 4 صفحه 43.

یازدهمین ویژگی این مؤمنان راستین آن است که توجه خاصی به تربیت فرزند و خانواده خویش دارند و برای خود در برابر آنها مسئولیت فوق العاده ای قائلند"آنها پیوسته از درگاه خدا می خواهند و می گویند پروردگارا از همسران و فرزندان ما کسانی قرار ده که مایه روشنی چشم ما گردد"!( وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنٰا هَبْ لَنٰا مِنْ أَزْوٰاجِنٰا وَ ذُرِّیّٰاتِنٰا قُرَّهَ أَعْیُنٍ ).

بدیهی است منظور این نیست که تنها در گوشه ای بنشینند و دعا کنند، بلکه دعا دلیل شوق و عشق درونیشان بر این امر است،و رمز تلاش و کوشش.

مسلما چنین افرادی آنچه در توان دارند در تربیت فرزندان و همسران و آشنایی آنها به اصول و فروع اسلام و راههای حق و عدالت،فروگذار نمی کنند و در آنجا که دستشان نمی رسد دست به دامن لطف پروردگار می زنند و دعا می کنند اصولا هر دعای صحیحی باید این گونه باشد،به مقدار توانایی تلاش کردن و خارج از مرز توانایی دعا نمودن.

"قره عین"معادل نور چشم است که در فارسی می گوئیم،کنایه از کسی که مایه سرور و خوشحالی است این تعبیر در اصل از کلمه قر(بر وزن حر) گرفته شده که به معنی سردی و خنکی است،و از آنجا که معروف است(و بسیاری از مفسران به آن تصریح کرده اند)اشگ شوق همواره خنک،و اشکهای غم و اندوه داغ و سوزان است،لذا قره عین به معنی چیزی است که مایه خنک شدن چشم انسان می شود،یعنی اشک شوق از دیدگان او فرو می ریزد،و این کنایه زیبایی است از سرور و شادمانی (1).


 1) شاهد این سخن شعری است که قرطبی در تفسیرش از یکی از شعرای عرب نقل کرده است: فکم سخنت بالامس عین قریره و قرت عیون دمعها الیوم ساکب: "دیروز چشمان خنکی داغ و سوزان شد*ولی امروز چشمهایی خنک شد که اشکش ریزان است"!

مساله تربیت فرزند و راهنمایی همسر،و وظیفه پدران و مادران در برابر کودکان خود از مهمترین مسائلی است که قرآن روی آن تکیه کرده و به خواست خدا شرح آن را ذیل آیه 6 سوره تحریم بیان خواهیم کرد.

و بالآخره دوازدهمین وصف برجسته این بندگان خالص خدا که از یک نظر مهمترین این اوصاف است اینکه آنها هرگز به این قانع نیستند که خود راه حق را بسپرند بلکه همتشان آن چنان والا است که می خواهند امام و پیشوای جمعیت مؤمنان باشند و دیگران را نیز به این راه دعوت کنند.

آنها چون زاهدان گوشه گیر و منزوی،تنها گلیم خویش را از آب بیرون نمی کشند،بلکه سعیشان این است که بگیرند غریق را! لذا در پایان آیه می فرماید:آنها کسانی هستند که می گویند:"پروردگارا ما را امام و پیشوای پرهیزگاران قرار ده"( وَ اجْعَلْنٰا لِلْمُتَّقِینَ إِمٰاماً ).

باز توجه به این نکته لازم است که آنها فقط دعا نمی کنند که تکیه بر جای بزرگان به گزاف زنند بلکه اسباب بزرگی و امامت را آن چنان فراهم می کنند که صفات شایسته یک پیشوای راستین در آنها جمع باشد،و این کاری است بسیار مشکل با شرائطی سخت و سنگین.

حتما فراموش نکرده ایم که این آیات صفات همه مؤمنان را بیان نمی کند بلکه اوصاف گروه ممتاز مؤمنان را که در صف مقدم قرار دارند تحت عنوان "عباد الرحمن"شرح می دهد،آری آنها بندگان خاص رحمانند،و همانگونه که رحمت عام خدا همگان را فرا می گیرد،رحمت این بندگان خدا نیز از جهاتی عام است،علم و فکر و بیان و قلم و مال و قدرتشان پیوسته در مسیر هدایت خلق خدا کار می کند.

آنها الگوها و اسوه های جامعه انسانی هستند.

آنها سرمشقهایی برای پرهیزگاران محسوب می شوند.

آنها به چراغهای راهنمایی در دریاها و صحراها می مانند که گم گشتگان را به سوی خود می خوانند و از فرو غلتیدن در گرداب،و افتادن در پرتگاهها رهایی می بخشند.

در روایات متعددی می خوانیم که این آیه درباره علی ع و ائمه اهل بیت ع وارد شده،و یا در روایت دیگری از امام صادق ع می خوانیم که:"منظور از این آیه مائیم" (1).

بدون تردید ائمه اهل بیت ع از روشنترین مصداقهای آیه می باشند،اما این مانع از گسترش مفهوم آیه نخواهد بود که مؤمنان دیگر نیز هر کدام در شعاعهای مختلف امام و پیشوای دیگران باشند.

بعضی از مفسران از این آیه چنین استفاده کرده اند که تقاضای ریاست معنوی و روحانی و الهی نه تنها مذموم نیست،بلکه مطلوب و مرغوب نیز می باشد (2).

ضمنا باید توجه داشت که واژه"امام"هر چند مفرد است گاه به معنی جمع می آید و در آیه مورد بحث چنین است.

*** بعد از تکمیل این اوصاف دوازده گانه اشاره به این بندگان خاص خدا با تمام این ویژگیها کرده و در یک جمع بندی کوتاه پاداش الهی آنان را چنین بیان می کند:

"آنها کسانی هستند که درجات عالی بهشت در برابر صبر و استقامتشان به آنها پاداش داده می شود"( أُوْلٰئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَهَ بِمٰا صَبَرُوا ).

"غرفه"از ماده"غرف"(بر وزن حرف)به معنی برداشتن چیزی و تناول آن است،و غرفه به چیزی می گویند که برمی دارند و تناول می کنند(مانند


1) این روایات را"علی بن ابراهیم"و نویسنده کتاب"نور الثقلین"در تفسیرهایشان ذیل آیه مورد بحث مشروحا آورده اند.
 2) به تفسیر"قرطبی"و تفسیر"فخر رازی"مراجعه شود.

آبی که انسان از چشمه برای نوشیدن برمی گیرد)سپس به قسمتهای فوقانی ساختمان و طبقات بالای منازل اطلاق شده است،و در اینجا کنایه از برترین منزلگاههای بهشت است.

و از آنجا که"عباد الرحمن"با داشتن این اوصاف در صف اول مؤمنان قرار دارند درجه بهشتی آنان نیز باید برترین درجات باشد.

قابل توجه اینکه می گوید:این مقام عالی به خاطر این به آنها داده می شود که در راه خدا صبر و استقامت به خرج دادند،ممکن است چنین تصور شود که این وصف دیگری از اوصاف آنان است،ولی در حقیقت این وصف تازه ای نیست بلکه ضامن اجرای تمام اوصاف گذشته است،مگر بندگی پروردگار،مبارزه با طغیان شهوات،ترک شهادت زور،قبول تواضع و فروتنی،و غیر این صفات بدون صبر و استقامت،امکان پذیر است؟ این بیان انسان را به یاد حدیث معروف امیر مؤمنان علی ع می اندازد که می فرماید:

و الصبر من الایمان کالرأس من الجسد: "صبر و استقامت نسبت به ایمان همچون سر است نسبت به تن"که بقای تن با بقای سر است چرا که مقام فرماندهی تمام اعضاء در مغز انسان قرار دارد.

بنا بر این صبر در اینجا مفهوم وسیعی دارد که شکیبایی و استقامت در برابر مشکلات راه اطاعت پروردگار و جهاد و مبارزه با هوسهای سرکش و ایستادگی در مقابل عوامل گناه همه در آن جمع است و اگر در بعضی از اخبار تنها به فقر و محرومیت مالی تفسیر شده مسلما از قبیل بیان مصداق است.

سپس اضافه می کند:"در آن غرفه های بهشتی با تحیت و سلام روبرو می شوند" ( وَ یُلَقَّوْنَ فِیهٰا تَحِیَّهً وَ سَلاٰماً ).

بهشتیان به یکدیگر تحیت و سلام می گویند و فرشتگان به آنها،و از همه بالاتر خداوند به آنها سلام و تحیت می گوید،چنان که در آیه 58 سوره یس می خوانیم: سَلاٰمٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ :"برای آنها سلامی است از سوی پروردگار رحیم"و در آیه 23 و 24 سوره یونس می خوانیم: وَ الْمَلاٰئِکَهُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بٰابٍ سَلاٰمٌ عَلَیْکُمْ :"فرشتگان از هر دری بر آنها وارد می شوند و به آنها می گویند سلام بر شما".

در اینکه آیا"تحیت"و"سلام"در اینجا دو معنی دارد یا یک معنی؟در میان مفسران گفتگو است،ولی با توجه به اینکه"تحیت"در اصل به معنی دعا برای زندگی و حیات دیگری است،و"سلام"از ماده سلامت است،و به معنی دعا برای کسی است،بنا بر این چنین نتیجه می گیریم که واژه اول به عنوان درخواست حیات است و واژه دوم برای توأم بودن این حیات با سلامت است،هر چند گاهی ممکن است این دو کلمه به یک معنی بیاید.

البته"تحیت"در عرف معنی وسیعتری پیدا کرده و آن هر گونه سخنی است که در آغاز ورود به کسی می گویند و مایه خوشحالی و احترام و اظهار محبت نسبت به او می باشد.

*** سپس برای تاکید بیشتر می فرماید:"جاودانه در آن خواهند ماند،چه قرارگاه خوب و چه محل اقامت زیبایی"؟( خٰالِدِینَ فِیهٰا حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقٰاماً ).

برچسب‌ها: