آیات 105 تا 115

11:46 - 1397/04/17

سوره الشعراء (26): آیات 105 تا 115

اشاره

کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ اَلْمُرْسَلِینَ (105) إِذْ قٰالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَ لاٰ تَتَّقُونَ (106) إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ (107) فَاتَّقُوا اَللّٰهَ وَ أَطِیعُونِ (108) وَ مٰا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاّٰ عَلیٰ رَبِّ اَلْعٰالَمِینَ (109) فَاتَّقُوا اَللّٰهَ وَ أَطِیعُونِ (110) قٰالُوا أَ نُؤْمِنُ لَکَ وَ اِتَّبَعَکَ اَلْأَرْذَلُونَ (111) قٰالَ وَ مٰا عِلْمِی بِمٰا کٰانُوا یَعْمَلُونَ (112) إِنْ حِسٰابُهُمْ إِلاّٰ عَلیٰ رَبِّی لَوْ تَشْعُرُونَ (113) وَ مٰا أَنَا بِطٰارِدِ اَلْمُؤْمِنِینَ (114) إِنْ أَنَا إِلاّٰ نَذِیرٌ مُبِینٌ (115)

ترجمه:

105-قوم نوح رسولان را تکذیب کردند.

106-هنگامی که برادرشان نوح به آنها گفت،آیا تقوی پیشه نمی کنید؟ 107-من برای شما رسول امینی هستم.

108-تقوای الهی پیشه کنید،و مرا اطاعت نمائید.

109-من هیچ مزدی در برابر این دعوت از شما نمی خواهم،اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است.

110-بنا بر این تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمائید.

111-گفتند آیا ما به تو ایمان بیاوریم در حالی که افراد پست و بی ارزش از تو پیروی کرده اند؟! 112-(نوح)گفت،من چه می دانم آنها چه کاری داشته اند.

113-حساب آنها تنها بر پروردگار من است،اگر شما می فهمیدید؟ 114-و من هرگز مؤمنان را طرد نخواهم کرد.

115-من تنها انذار کننده آشکاری هستم.

تفسیر:

ای نوح!چرا بی سر و پاها گرد تو را گرفته اند؟

قرآن بعد از پایان ماجرای ابراهیم و گفتگوهایش با قوم گمراه سخن از قوم نوح به عنوان یک ماجرای آموزنده دیگر به میان می آورد،و لجاجت و سرسختی و بی شرمی آنها را با عاقبت دردناکشان ضمن چند آیه بازگو می کند.

نخست می گوید:"قوم نوح،رسولان را تکذیب کردند"( کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ ) (1).


 1) مؤنث بودن"کذبت"به خاطر این است که قوم به معنی"جماعت"است و جماعت تانیث لفظی دارد،بعضی نیز گفته اند"قوم"ذاتا کلمه مؤنثی است زیرا در مصغر آن"قویمه"گفته می شود(اولی را طبرسی در مجمع البیان و دومی را فخر رازی در تفسیرش بیان کرده است)ولی آلوسی در روح المعانی می گوید:لفظ قوم هم به صورت مذکر هم به صورت مؤنث استعمال می شود.

معلوم است که قوم نوح تنها نوح را تکذیب کردند اما از آنجا که دعوت همه پیامبران از نظر اصول یکی بود،تکذیب نوح تکذیب همه رسولان محسوب می شد،و لذا می فرماید قوم نوح"مرسلین"را تکذیب کردند.

این احتمال نیز وجود دارد که اصولا قوم نوح،منکر همه ادیان و مذاهب بودند و تمام پیامبران الهی را چه قبل از ظهور نوح و چه بعد از ظهورش تکذیب می کردند.

*** سپس به این فراز از زندگی او که شبیه فرازهایی است که در گذشته از ابراهیم و موسی نقل شد اشاره کرده می گوید:"به خاطر بیاور هنگامی که برادرشان نوح به آنها گفت:آیا پرهیزگاری پیشه نمی کنید"( إِذْ قٰالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَ لاٰ تَتَّقُونَ ).

تعبیر به"برادر"تعبیری است که نهایت پیوند محبت آمیز را بر اساس مساوات و برابری مشخص می کند،یعنی نوح بی آنکه بخواهد تفوقی بر آنان بجوید با نهایت صفا و صمیمیت آنها را دعوت به پرهیزکاری کرد.

تعبیر به اخوت و برادری که نه تنها در مورد نوح بلکه درباره بسیاری دیگر از پیامبران(مانند هود و صالح و لوط)آمده است به همه رهبران راه حق الهام می بخشد که باید در دعوت خود نهایت محبت و صمیمیت توأم با دوری از هر گونه تفوق طلبی را رعایت کنند،تا دلهای رمیده جذب آئین حق گردد،و هیچ سنگینی احساس نکنند.

*** پس از دعوت به تقوی که خمیر مایه هر گونه هدایت و نجات است اضافه می کند"من برای شما فرستاده امینی هستم"( إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ ).

***

"از خدا بترسید و تقوا پیشه کنید و مرا اطاعت نمائید"که اطاعت من اطاعت خدا است( فَاتَّقُوا اللّٰهَ وَ أَطِیعُونِ ).

این تعبیر نشان می دهد که نوح ع سابقه ممتدی از امانت در میان قوم خود داشت و او را با این صفت والا می شناختند لذا می گوید:به همین دلیل من در ادای رسالت الهی امینم و خیانتی از من نخواهید دید.

مقدم داشتن"تقوا"بر"اطاعت"به خاطر این است که تا ایمان و اعتقادی نسبت به"اللّٰه"و ترس از او در میان نباشد،اطاعت از فرمان پیامبرش صورت نخواهد گرفت. دگر بار نوح به دلیل دیگری بر حقانیت خود،تمسک می جوید،دلیلی که زبان بهانه جویان را کوتاه می سازد،می گوید:"من از شما در برابر این دعوتم مزدی نمی طلبم"( وَ مٰا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ ).

"اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالمیان است"( إِنْ أَجْرِیَ إِلاّٰ عَلیٰ رَبِّ الْعٰالَمِینَ ).

روشن است انگیزه های الهی معمولا دلیل بر صداقت مدعی نبوت است،در حالی که انگیزه های مادی به خوبی نشان می دهد که هدف سودجویی است،مخصوصا اعراب آن عصر با این مساله در مورد کاهنان و افرادی شبیه آنان آشنا بودند.

*** باز به دنبال این جمله همان جمله ای را می گوید که بعد از تاکید بر رسالت و امانت خویش بیان کرده بود،می گوید:"از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید" ( فَاتَّقُوا اللّٰهَ وَ أَطِیعُونِ ).

*** اما مشرکان لجوج و مستکبران خیره سر هنگامی که راههای بهانه جویی را به روی خود مسدود دیدند،به این مساله چسبیدند"و گفتند که آیا ما به تو ایمان بیاوریم در حالی که افراد پست و بی ارزش از تو پیروی کرده اند"؟!( قٰالُوا أَ نُؤْمِنُ لَکَ وَ اتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ ).

ارزش یک پیشوا را باید از پیروانش شناخت،و به اصطلاح امامزاده را از زوارش می شناسند،ما وقتی به پیروان تو نگاه می کنیم مشتی بی سر و پا گمنام و فقیر،تهیدست و پا برهنه که کسبهای ضعیف و ناچیزی دارند اطرافت را گرفته اند با این حال چگونه انتظار داری ثروتمندان سرشناس و اشراف با نام و نشان سر تسلیم بر آستان تو بسایند؟! اصلا هرگز آب ما با این جمعیت در یک جو نمی رود،ما هیچگاه بر سر یک سفره ننشسته ایم و در زیر یک سقف اجتماع نکرده ایم،چه انتظار نامعقولی داری؟.

درست است آنها در این تشخیص صائب بودند که پیشوا را باید از طریق پیروان شناخت،ولی اشتباه بزرگشان این بود که آنها مفهوم و معیار شخصیت را گم کرده بودند،آنها معیار سنجش ارزشها را مال و ثروت،لباس و خانه و مرکب زیبا و گرانقیمت قرار داده بودند،و از پاکی و تقوا و حق جویی و صفات عالی انسانیت که در طبقات کم درآمد بسیار بود و در اشراف بسیار کم،غافل بودند.

روح طبقاتی در بدترین اشکالش بر فکر آنها حاکم بود به همین دلیل طبقه تهیدست را"اراذل"می شمردند!(اراذل جمع ارذل-بر وزن اهرم-و آن نیز جمع رذل به معنی پست و حقیر است)و اتفاقا آنها اگر از زندان جامعه طبقاتی بیرون می آمدند به خوبی می توانستند درک کنند که ایمان این گروه خود بهترین دلیل بر حقانیت و اصالت دعوت این پیامبر است.

*** ولی نوح آنها را در اینجا فورا خلع سلاح کرد و"گفت:وظیفه من دعوت همگان به سوی حق و اصلاح جامعه است،من چه می دانم آنها چه کاری داشته اند"؟!

( قٰالَ وَ مٰا عِلْمِی بِمٰا کٰانُوا یَعْمَلُونَ ).

گذشته آنها هر چه بوده گذشته،مهم امروز است که دعوت رهبر الهی را "لبیک"گفته اند و در مقام خودسازی برآمده و قلب و دل خود را در اختیار حق گذاشته اند.

*** اگر آنها در گذشته کار خوب یا بدی کرده اند"حسابشان بر پروردگار من است اگر شما می فهمیدید"و درک و تشخیص می داشتید( إِنْ حِسٰابُهُمْ إِلاّٰ عَلیٰ رَبِّی لَوْ تَشْعُرُونَ ).

از این سخن ضمنا استفاده می شود که آنها می خواستند علاوه بر مساله تهیدستی این گروه از مؤمنان را به سوء سابقه اخلاقی و عملی متهم سازند،در حالی که معمولا فساد و آلودگی در طبقات مرفه به درجات بیشتر است،آنها هستند که همه رقم وسائل فساد در اختیار دارند و مست مقام و مالند و کمتر خدا را بنده اند! ولی نوح بی آنکه در این مساله با آنها گلاویز شود،می گوید من از آنها چیز بدی سراغ ندارم و اگر هم چنین باشد که شما می گوئید حسابشان با خدا است! *** آنچه وظیفه من است این است که من پر و بال خود را برای همه حق جویان بگشایم"من هرگز ایمان آورندگان را طرد نخواهم کرد"( وَ مٰا أَنَا بِطٰارِدِ الْمُؤْمِنِینَ ).

این جمله در حقیقت پاسخ به درخواست ضمنی این ثروتمندان مغرور است که از نوح خواسته بودند این گروه را از خود براند و طرد کند، تا نزد او حاضر شوند! ***

تنها وظیفه من این است که من مردم را انذار کنم"من فقط بیم دهنده آشکاری هستم"( إِنْ أَنَا إِلاّٰ نَذِیرٌ مُبِینٌ ).

هر کس این هشدار مرا بشنود و از راه انحراف به صراط مستقیم،بازگردد پیرو من است،هر که باشد و در هر وضع مادی و شرائط اجتماعی.

قابل توجه اینکه این ایراد را نه تنها بر نوح ع گرفتند که نخستین پیامبران اولوا العزم است به پیامبر اسلام ص نیز که خاتم انبیاء است و همچنین به سایر پیامبران نیز گرفتند،آنها با عینک سیاهی که بر چشم داشتند منظره این سپید جامگان را تاریک می دیدند و همواره خواهان طرد و رد آنها بودند،و اصلا خدا و پیامبرانی را که چنین بندگان و پیروانی داشته باشند نمی پسندیدند! اما قرآن چه زیبا در سوره کهف به پیامبر اسلام ص می فرماید: وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدٰاهِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَ لاٰ تَعْدُ عَیْنٰاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَهَ الْحَیٰاهِ الدُّنْیٰا وَ لاٰ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنٰا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنٰا وَ اتَّبَعَ هَوٰاهُ وَ کٰانَ أَمْرُهُ فُرُطاً :"با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر می خوانند،و تنها ذات او را می طلبند،هرگز چشمهای خود را به خاطر زینتهای دنیا از آنها برمگیر،و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساخته ایم اطاعت مکن،همانها که پیروی هوای نفس کرده اند و کارهایشان افراطی است"!.

و حتی این ایراد را به رهبران راه حق در عصر و زمان ما نیز می کنند که بیشترین رقم طرفداران شما را"مستضعفین"و پابرهنه ها تشکیل می دهند.

آنها می خواهند با این سخن عیبی بگذارند در حالی که ناآگاهانه مدح و تمجید می کنند و اصالت مکتب را امضا می نمایند.

برچسب‌ها: