آیات 123 تا 135

11:55 - 1397/04/17

سوره الشعراء (26): آیات 123 تا 135

اشاره

کَذَّبَتْ عٰادٌ اَلْمُرْسَلِینَ (123) إِذْ قٰالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَ لاٰ تَتَّقُونَ (124) إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ (125) فَاتَّقُوا اَللّٰهَ وَ أَطِیعُونِ (126) وَ مٰا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاّٰ عَلیٰ رَبِّ اَلْعٰالَمِینَ (127) أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَهً تَعْبَثُونَ (128) وَ تَتَّخِذُونَ مَصٰانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ (129) وَ إِذٰا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبّٰارِینَ (130) فَاتَّقُوا اَللّٰهَ وَ أَطِیعُونِ (131) وَ اِتَّقُوا اَلَّذِی أَمَدَّکُمْ بِمٰا تَعْلَمُونَ (132) أَمَدَّکُمْ بِأَنْعٰامٍ وَ بَنِینَ (133) وَ جَنّٰاتٍ وَ عُیُونٍ (134) إِنِّی أَخٰافُ عَلَیْکُمْ عَذٰابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ (135)

ترجمه:

123-قوم عاد رسولان(خدا)را تکذیب کردند.

124-هنگامی که برادرشان هود گفت:آیا تقوی پیشه نمی کنید؟ 125-من برای شما فرستاده امینی هستم.

126-تقوی الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمائید.

127-من هیچ اجر و پاداشی در برابر این دعوت از شما نمی طلبم،اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالمیان است.

128-آیا شما بر هر مکان مرتفعی نشانه ای از روی هوی و هوس می سازید؟ 129-و قصرها و قلعه های زیبا و محکم بنا می کنید،آن چنان که گویی در دنیا جاودانه خواهید ماند.

130-و هنگامی که کسی را مجازات می کنید همچون جباران کیفر می دهید.

131-تقوی الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمائید.

132-از خدایی به پرهیزید که شما را به نعمتهایی که می دانید امداد کرده.

133-شما را به چهارپایان و نیز پسران(لایق و برومند)امداد فرموده.

134-همچنین به باغها و چشمه ها 135-(اگر کفران کنید)من بر شما از عذاب روز بزرگ می ترسم.

تفسیر:

جنایات و اعمال بی رویه قوم عاد

اکنون نوبت به قوم"عاد"و پیامبرشان"هود"می رسد که گوشه ای از زندگی و سرنوشت آنها و درسهای عبرتی را که در آن نهفته است ضمن هیجده آیه بیان می کند.

قوم"عاد"،چنان که قبلا هم گفته ایم،جمعیتی بودند که در سرزمین "احقاف"در ناحیه"حضرموت"،از نواحی"یمن"،در جنوب جزیره"عربستان" زندگی داشتند.

"قوم سرکش عاد-چنان که قرآن می گوید-فرستادگان خدا را تکذیب کردند"( کَذَّبَتْ عٰادٌ الْمُرْسَلِینَ ) (1).

گرچه آنها تنها هود را تکذیب کردند اما چون دعوت هود دعوت همه پیامبران بود در واقع همه انبیا را تکذیب کرده بودند.

*** بعد از ذکر این اجمال به تفصیل پرداخته می گوید:"در آن هنگام که برادرشان هود گفت:آیا تقوی پیشه نمی کنید"؟( إِذْ قٰالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَ لاٰ تَتَّقُونَ ).

او در نهایت دلسوزی و مهربانی همچون یک"برادر"آنها را به توحید و تقوی دعوت کرد و به همین دلیل کلمه"اخ"بر او اطلاق شده.

*** سپس افزود"من برای شما فرستاده امینی هستم"( إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ ).

سابقه زندگی من در میان شما گواه این حقیقت است که هرگز راه خیانت نپوئیدم و جز حق و صداقت در بساط نداشتم.

*** باز تاکید می کند اکنون که چنین است و شما هم به خوبی آگاهید"از


 1) از آنجا که"عاد"،"جماعت"و"قبیله"ای را تشکیل می دادند به همین مناسبت فعل"کذبت"با تاء تانیث آمده است زیرا این دو لفظ مؤنث لفظی است.

خدا بترسید و پرهیزگاری پیشه کنید و از من اطاعت نمائید"که اطاعتم اطاعت خدا است( فَاتَّقُوا اللّٰهَ وَ أَطِیعُونِ ). و اگر فکر می کنید من سودای مال در سر می پرورانم و اینها مقدمه رسیدن به مال و مقامی است بدانید"من کوچکترین اجری در برابر این دعوت از شما نمی خواهم"( وَ مٰا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ ).

"اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالمیان است"( إِنْ أَجْرِیَ إِلاّٰ عَلیٰ رَبِّ الْعٰالَمِینَ ).

همه برکات و نعمتها از او است و من اگر چیزی می خواهم از او می خواهم، که پروردگار همه ما او است.

*** قرآن در این بخش از سرگذشت هود و قوم عاد بر چهار قسمت به ترتیب تکیه کرده است:نخست محتوای دعوت هود را که توحید و تقوی بوده مشخص می کند که در ضمن آیات گذشته خواندیم.

سپس به انتقاد از کژیها و اعمال نادرست آنها پرداخته و سه موضوع را به آنها یادآور می کند،و در لباس استفهام انکاری آنها را مخاطب ساخته چنین می گوید:"آیا شما بر هر مکان مرتفعی نشانه ای از روی هوی و هوس می سازید"؟! ( أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَهً تَعْبَثُونَ ).

واژه"ریع"در اصل به معنی مکان مرتفع است و"تعبثون"از ماده "عبث"به معنی کاری است که هدف صحیح در آن تعقیب نمی شود،و با توجه به واژه"آیه"که به معنی نشانه است روشن می شود که این قوم متمکن و ثروتمند برای خودنمایی و تفاخر بر دیگران بناهایی بر نقاط مرتفع کوه ها و تپه ها،(همچون برج و مانند آن)می ساختند که هیچ هدف صحیحی برای آن نبود جز اینکه توجه دیگران را به آن جلب کنند و قدرت و نیروی خود را به رخ سایرین بکشند.

و اینکه بعضی از مفسران گفته اند منظور از این سخن،کلبه هایی بوده که بر فراز بلندیها می ساختند و مرکز لهو و لعب و هوسرانی و عیاشی بوده-همانگونه که در عصر ما در میان طاغوتیان مرسوم است-بعید به نظر می رسد،زیرا با کلمه"آیه"و"عبث"سازگار نیست.

این احتمال را نیز بعضی از مفسران داده اند که قوم عاد،این ساختمانها را مشرف بر جاده ها می ساختند تا از فراز آن به استهزاء و مسخره راهروان بپردازند ولی از این سه تفسیر،تفسیر اول صحیحتر به نظر می رسد.

*** بار دیگر به انتقادگری از آنها پرداخته،می گوید:"شما قصرها و قلعه های زیبا و محکم می سازید،آن چنان که گویی در دنیا جاودانه خواهید ماند"( وَ تَتَّخِذُونَ مَصٰانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ ).

"مصانع"جمع"مصنع"به معنی مکان و ساختمان مجلل و محکم است.

"هود"به این اعتراض نمی کند که چرا شما دارای خانه های مناسبی هستید بلکه می گوید شما آن چنان غرق دنیا شده اید و به تجمل پرستی و محکم کاری بیحساب در کاخها و قصرها پرداخته اید که سرای آخرت را به دست فراموشی سپرده اید، دنیا را نه به عنوان یک گذرگاه که به عنوان یک سرای همیشگی پنداشته اید، آری چنین ساختمانهای غفلت زا و غرور آفرین مسلما مذموم است.

در حدیثی از پیامبر اسلام ص می خوانیم:که روزی از گذرگاهی می گذشت چشمش به قبه و بارگاهی افتاد که مشرف بر جاده بود، پرسید:این چیست؟ یاران عرض کردند متعلق به یکی از انصار است،حضرت کمی توقف کرد صاحب آن فرا رسید و سلام کرد،پیامبر ص صورت از او گرداند...

مرد انصاری این مطلب را با یاران خود در میان گذاشت و گفت:به خدا سوگند من نظر رسول اللّٰه را نسبت به خودم ناخوش آیند می بینم،نمی دانم درباره من چه اتفاقی افتاده و من چه کرده ام؟! گفتند:پیامبر ص آن ساختمان مجلل تو را دیده و ناراحت شده.

مرد انصاری رفت و آن قبه و بارگاه را با خاک یکسان کرد،یک روز پیامبر ص آمد و آن را ندید،فرمود چه بر سر این ساختمان که اینجا بود آمد؟جریان را عرض کردند:فرمود:

ان لکل بناء یبنی وبال علی صاحبه یوم القیامه الا ما لا بد منه: "هر بنائی در روز قیامت وبال صاحب آن است،مگر آن مقدار که انسان از آن ناگزیر است"! (1).

از این روایت و روایات مشابه آن بینش اسلام کاملا روشن می شود که با ساختمانهای طاغوتی و غافل کننده که توأم با اسراف و زیاده روی است مخالف است و به مسلمانان اجازه نمی دهد همچون مستکبران مغرور و از خدا بی خبر-آنهم در محیطهایی که معمولا محرومان و نیازمندان مسکن فراوانند-اقدام به چنین ساختمانهایی کنند.

ولی جالب اینکه پیامبر اسلام ص برای رسیدن به این هدف انسانی متوسل به زور نشد،و هرگز دستور تخریب چنان ساختمانی را نداد،بلکه از طریق یک واکنش اخلاقی لطیف-رو ترش کردن و بی اعتنایی نمودن-هدف خود را تامین فرمود.

*** سپس به انتقاد دیگر در رابطه با بی رحمی قوم عاد به هنگام نزاع و جدال پرداخته می گوید:"شما به هنگامی که کسی را مجازات می کنید از حد تجاوز کرده و همچون جباران کیفر می دهید"( وَ إِذٰا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبّٰارِینَ ).

ممکن است کسی کاری کند که مستوجب عقوبت باشد،اما هرگز نباید قدم از جاده حق و عدالت فراتر نهید،و برای کمترین جرم،سنگین ترین


 1) "مجمع البیان"ذیل آیه مورد بحث.

جریمه را قائل شوید و به هنگام خشم و غضب خون افراد را بریزید و با شمشیر به جان آنها بیفتید که این کار جباران و ستمگران و طاغیان روزگار است.

"راغب"در"مفردات"می گوید:"بطش"(بر وزن نقش)به معنی گرفتن چیزی است با قدرت و برتری.

در حقیقت هود این دنیاپرستان را از سه طریق مورد سرزنش قرار می دهد:

نخست به نشانه هایی که از روی خودخواهی و خودنمایی بر فراز بلندیها می ساختند که بر دیگران تفاخر کنند.

سپس به ساختمانهایی چون قصرهای محکم جباران که نشانه آرزوهای دور و دراز و غفلت از این نکته که دنیا"دار ممر است و نه دار مقر"انتقاد می کند.

و سرانجام زیاده روی آنها را به هنگام مجازات مورد انتقاد قرار می دهد، که قدر جامع بین امور سه گانه همان حس برتری جویی و حب بقاء است،و این نشان می دهد که آن چنان عشق دنیا بر آنها مسلط شده بود که از راه و رسم بندگی خارج شده و در دنیا پرستی غرق بودند و تا سر حد دعوی الوهیت پیش رفته بودند و اینها بار دیگر این حقیقت را اثبات می کند که

حب الدنیا رأس کل خطیئه (1).

*** بعد از بیان این انتقادهای سه گانه بار دیگر آنها را به تقوا دعوت کرده می گوید:"اکنون که چنین است تقوا پیشه کنید و از خدا بترسید و دستور مرا اطاعت نمائید"( فَاتَّقُوا اللّٰهَ وَ أَطِیعُونِ ).

*** سپس به بخش سوم از بیان هود می رسیم که تشریح نعمتهای الهی بر بندگان


 1) تفسیر فخر رازی ذیل آیه مورد بحث.

است،تا از این راه،حس شکرگزاری آنها را تحریک کند،شاید به سوی خدا آیند.

و در این زمینه از روش اجمال و تفصیل که برای دلنشین کردن بحثها بسیار مفید است استفاده می کند،نخست روی سخن را به آنها کرده می گوید:"از خدایی بپرهیزید که شما را به نعمتهایی که می دانید امداد کرد"و به طور مداوم و منظم آنها را در اختیار شما نهاد( وَ اتَّقُوا الَّذِی أَمَدَّکُمْ بِمٰا تَعْلَمُونَ ) (1).

*** سپس بعد از این بیان کوتاه به شرح و تفصیل آن پرداخته می گوید:

"شما را به چهارپایان و پسران(لایق و برومند)امداد کرد"( أَمَدَّکُمْ بِأَنْعٰامٍ وَ بَنِینَ ).

از یک سو سرمایه های مادی که قسمت مهمی از آن-مخصوصا در آن عصر- چهارپایان و دامها بودند در اختیار شما گذاشت،و از سوی دیگر نیروی انسانی کافی که بتواند آن را حفظ و نگاهداری کند و پرورش دهد.

این تعبیر در آیات مختلف قرآن تکرار شده است که به هنگام برشمردن نعمتهای مادی نخست به"اموال"اشاره می کند،بعد به"نیروی انسانی"که حافظ و نگاهبان و پرورش دهنده اموال است،و این یک ترتیب طبیعی به نظر می رسد نه اینکه اموال از اهمیت بیشتری برخوردار باشد.

در آیه 6 سوره اسراء می خوانیم: وَ أَمْدَدْنٰاکُمْ بِأَمْوٰالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْنٰاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً :"ما شما را بوسیله اموال و فرزندان امداد کردیم و جمعیت شما را


 1) "امدکم"از ماده"امداد"در اصل به این گفته می شود که اموری را پشت سر هم و به طور منظم قرار دهند،و از آنجا که خداوند نعمتهایش را به طور دائم و تحت نظام خاصی به بندگان ارزانی می دارد از آن تعبیر به"امداد"شده.

بیشترین قرار دادیم".

*** بعد می افزاید:"باغهای خرم و سرسبز و چشمه های آب جاری در اختیارتان قرار دادیم"( وَ جَنّٰاتٍ وَ عُیُونٍ ).

و به این ترتیب زندگی شما را هم از نظر نیروی انسانی،هم کشاورزی و باغداری،و هم دامداری و وسائل حمل و نقل پر بار ساختیم،به گونه ای که در زندگی خود احساس کمترین کمبود و ناراحتی نداشته باشید.

ولی چه شد که بخشنده این همه نعمتها را فراموش کردید،شب و روز بر سر سفره او نشستید و او را نشناختید. سپس به آخرین مرحله از سخنانش پرداخته و آنها را تهدید و انذار به کیفر الهی می کند،و می گوید:اگر کفران کنید"من بر شما از عذاب روز بزرگ می ترسم"( إِنِّی أَخٰافُ عَلَیْکُمْ عَذٰابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ ).

روزی که نتیجه آن همه ظلم و ستم و غرور و استکبار و هواپرستی و بیگانگی از پروردگار را با چشم خود خواهید دید.

معمولا" یَوْمٍ عَظِیمٍ "(روز بزرگ)در قرآن به قیامت اطلاق می شود که از هر نظر عظمت دارد،ولی گاه در آیات قرآن به روزهای سخت و وحشتناکی که بر امتها گذشته،نیز اطلاق شده است،آن چنان که در همین سوره در داستان شعیب می خوانیم که پس از سرسختی و لجاجت در مقابل حق،خداوند آنها را با مجازات دردناکی(صاعقه ای که از قطعه ابری فرود آمد)کیفر داد،و سپس از این روز به عنوان"یوم عظیم"یاد می کند: فَأَخَذَهُمْ عَذٰابُ یَوْمِ الظُّلَّهِ إِنَّهُ کٰانَ عَذٰابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ .

بنا بر این در آیه مورد بحث،نیز ممکن است"یوم عظیم"اشاره به روزی باشد که گردنکشان قوم عاد،گرفتار مجازات دردناک طوفان درهم کوبنده گشتند گواه این معنی بیان کیفر آنها در چند آیه بعد از این است.

و نیز ممکن است اشاره به کیفر روز قیامت و یا هر دو کیفر باشد که تاریخ هر دو روز عظیم است.