آیات 1 تا 6

12:49 - 1397/04/19

سوره النمل (27): آیات 1 تا 6

اشاره

بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِlt;br/gt;طس تِلْکَ آیٰاتُ اَلْقُرْآنِ وَ کِتٰابٍ مُبِینٍ (1) هُدیً وَ بُشْریٰ لِلْمُؤْمِنِینَ (2) اَلَّذِینَ یُقِیمُونَ اَلصَّلاٰهَ وَ یُؤْتُونَ اَلزَّکٰاهَ وَ هُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ (3) إِنَّ اَلَّذِینَ لاٰ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ زَیَّنّٰا لَهُمْ أَعْمٰالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ (4) أُوْلٰئِکَ اَلَّذِینَ لَهُمْ سُوءُ اَلْعَذٰابِ وَ هُمْ فِی اَلْآخِرَهِ هُمُ اَلْأَخْسَرُونَ (5) وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّی اَلْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ (6)

ترجمه:

بنام خداوند بخشنده بخشایشگر 1-طس،این آیات قرآن،و کتاب مبین است.

2-وسیله هدایت و بشارت برای مؤمنان است.

3-همان کسانی که نماز را بر پا می دارند و زکات را ادا می کنند و به آخرت یقین دارند.

4-کسانی که ایمان به آخرت ندارند اعمال(سوء)آنها را برای آنان زینت می دهیم به طوری که آنها سرگردان می شوند.

5-آنها کسانی هستند که عذاب بد(و دردناک)برای آنها است و آنها در آخرت زیانکارترین مردمند.

6-و بطور مسلم این قرآن از سوی حکیم و دانایی بر تو القا می شود.

تفسیر:

قرآن از سوی حکیم دانایی است

باز در آغاز این سوره به"حروف مقطعه"قرآن برخورد می کنیم،و با توجه به اینکه بلافاصله بعد از آن از عظمت قرآن سخن می گوید به نظر می رسد که یکی از اسرار آن این باشد که این کتاب بزرگ و آیات مبین از حروف ساده الفباء تشکیل یافته،و زیبنده ستایش آن آفریدگاری است که چنین اثر بدیعی را از چنان مواد ساده ای به وجود آورده،و ما در این زمینه بحثهای مشروحی در آغاز سوره بقره و آل عمران و اعراف داشته ایم،(به جلد اول و دوم و ششم تفسیر نمونه مراجعه کنید).

سپس می افزاید:"این آیات قرآن و کتاب مبین است"( تِلْکَ آیٰاتُ الْقُرْآنِ وَ کِتٰابٍ مُبِینٍ ).

اشاره به دور(با لفظ"تلک")برای بیان عظمت این آیات آسمانی است و تعبیر به"مبین"تاکیدی است بر اینکه قرآن،هم آشکار است و هم آشکار کننده حقایق (1).

گرچه بعضی از مفسران احتمال داده اند که تعبیر به"قرآن"و"کتاب مبین"اشاره به دو معنی جداگانه باشد،و دومی"لوح محفوظ"را بیان می کند ولی ظاهر آیه نشان می دهد که هر دو بیان یک واقعیت است،یکی در لباس الفاظ و تلاوت،و دیگری در لباس نوشتن و کتابت.

*** در دومین آیه مورد بحث،دو توصیف دیگر برای قرآن بیان شده:"قرآنی که مایه هدایت،و وسیله بشارت برای مؤمنان است"( هُدیً وَ بُشْریٰ لِلْمُؤْمِنِینَ ).

*** "همان کسانی که نماز را بر پا می دارند و زکات را ادا می کنند و به آخرت یقین دارند( اَلَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاٰهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکٰاهَ وَ هُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ ).

و به این ترتیب،هم اعتقاد آنها به مبدء و معاد محکم است،و هم پیوندشان با خدا و خلق،بنا بر این اوصاف فوق اشاره ای به اعتقاد کامل و برنامه عملی جامع آنها است.

در اینجا این سؤال پیش می آید که اگر این گروه از مؤمنان،هم از نظر مبانی اعتقادی و هم عملی راه صاف را برگزیده اند دیگر چه نیازی است که قرآن برای هدایت آنها بیاید.

ولی با توجه به اینکه هدایت دارای مراحل مختلف است که هر مرحله ای مقدمه ای است برای بالاتر،و بالاتر،پاسخ این سؤال،روشن می شود.

بعلاوه تداوم هدایت خود مساله مهمی است و همان چیزی است که ما شب


 1) مبین از ماده ابانه است و به طوری که بعضی از مفسران(آلوسی در روح المعانی) گفته اند این ماده گاهی به معنی فعل لازم و گاهی متعدی آمده،در صورت اول مفهوم کلمه مبین همان آشکار خواهد بود،و در صورت دوم آشکار کننده.

و روز در نمازهای خود با گفتن" اِهْدِنَا الصِّرٰاطَ الْمُسْتَقِیمَ "از خدا می خواهیم که ما را در این مسیر ثابت دارد و تداوم بخشد که بی لطف او این تداوم ممکن نیست.

از این گذشته،استفاده از آیات قرآن و کتاب مبین،تنها برای کسانی میسر است که روح حقیقت طلبی و حق جویی در آنها باشد،هر چند هنوز به هدایت کامل نرسیده باشند،و اگر می بینیم در یک جا قرآن مایه هدایت"پرهیزگاران"معرفی شده(بقره آیه 2)و در جای دیگر مایه هدایت"مسلمین"(سوره نحل آیه 102) و در اینجا مایه هدایت"مؤمنین"،یک دلیلش همین است که لا اقل تا مرحله ای از تقوی و تسلیم و ایمان به واقعیتها در دل انسان نباشد به دنبال حق نمی رود،و از نور این کتاب مبین،بهره نمی گیرد که قابلیت محل نیز شرط است.

از همه اینها گذشته،"هدایت"و"بشارت"توأم با یکدیگر تنها برای مؤمنان است و دیگران را چنین بشارتی نیست.

و از اینجا روشن می شود که اگر در بعضی از آیات قرآن،هدایت به طور وسیع و گسترده برای عموم مردم شمرده است( هُدیً لِلنّٰاسِ )(بقره-185) منظور همه کسانی است که زمینه مساعدی برای پذیرش حق دارند،و گرنه لجوجان متعصب و سرسخت،کوردلانی هستند که اگر بجای یک خورشید هزاران آفتاب بر آنها بتابد،کمترین بهره ای از آن نمی گیرند.

*** سپس به بیان حال گروهی که در نقطه مقابل مؤمنان قرار دارند پرداخته و یکی از خطرناکترین حالاتشان را چنین بازگو می کند:"کسانی که ایمان به آخرت ندارند اعمال سوئشان را برای آنها زینت می دهیم و در طریق زندگی حیران و سرگردان می شوند"( إِنَّ الَّذِینَ لاٰ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ زَیَّنّٰا لَهُمْ أَعْمٰالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ ).

آلودگی در نظر آنها پاکی،زشتیها نزد آنها زیبا،پستیها افتخار،و بدبختیها و سیه روزیها سعادت و پیروزی محسوب می شود.

آری چنین است حال کسانی که در طریق غلط گام می نهند و بر آن ادامه می دهند،واضح است وقتی انسان کار زشت و نادرستی را انجام داد تدریجا قبح و زشتیش در نظر او کم می شود،و به آن عادت می کند،پس از مدتی که به آن خو گرفت،توجیهاتی برای آن می تراشد،کم کم به صورت زیبا و حتی به عنوان یک وظیفه در نظرش جلوه می کند،و چه بسیارند افراد جنایتکار و آلوده ای که به راستی به اعمال خود افتخار می کنند و آن را نقطه مثبتی می شمرند.

این دگرگونی ارزشها،و بهم ریختن معیارها در نظر انسان،که نتیجه اش سرگردان شدن در بیراهه های زندگی است از بدترین حالاتی است که به یک انسان دست می دهد.

جالب اینکه در آیه مورد بحث و یکی دیگر از آیات قرآن(انعام-108) این"تزیین"به"خدا"نسبت داده شده است،در حالی که در هشت مورد به"شیطان"،و در ده مورد به صورت فعل مجهول(زین)آمده است،و اگر درست بیندیشیم همه بیانگر یک واقعیت است.

اما اینکه به خدا نسبت داده شده است به خاطر آنست که او"مسبب الاسباب" در عالم هستی است،و هر موجودی تاثیری دارد به خدا منتهی می شود،آری این خاصیت را خداوند در تکرار عمل قرار داده که انسان تدریجا به آن خو می گیرد،و حس تشخیص او دگرگون می شود،بی آنکه مسئولیت انسان از بین برود و یا برای خدا ایراد و نقصی باشد(دقت کنید).

و اگر به شیطان یا هوای نفس نسبت داده شود به خاطر این است که عامل نزدیک و بدون واسطه،آنها هستند.

و اگر گاه به صورت فعل مجهول آمده اشاره به این است که طبیعت عمل چنین اقتضا می کند که بر اثر تکرار،ایجاد"حالت"و"ملکه"و"عشق"و علاقه می کند.

*** سپس به نتیجه"تزیین اعمال"پرداخته و سرانجام کار چنین کسانی را این گونه بیان می کند:"آنها کسانی هستند که عذابی بد و شدید و دردناک دارند" ( أُوْلٰئِکَ الَّذِینَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذٰابِ ).

در دنیا سرگردان و مایوس و پریشان خواهند بود،و در آخرت گرفتار مجازاتی هولناک.

"و آنها در آخرت زیانکارترین مردمند"( وَ هُمْ فِی الْآخِرَهِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ ).

دلیل بر اینکه آنها از همه زیانکارترند همان است که در"سوره کهف آیه 103"آمده است: قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمٰالاً اَلَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیٰاهِ الدُّنْیٰا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً :"بگو آیا زیانکارترین مردم را به شما معرفی کنم؟آنها هستند که تلاشها و کوششهایشان در زندگی دنیا نابود شده در عین حال گمان می کنند عمل نیک انجام می دهند"! چه زیانی از این بالاتر که انسان اعمال زشتش را زیبا ببیند و تمام نیروی خود را برای آن به کار گیرد به گمان اینکه کار مثبتی انجام می دهد،اما سرانجام ببیند جز بدبختی و سیه روزی ببار نیاورده است.

*** و در آخرین آیه مورد بحث به عنوان تکمیلی بر اشارات گذشته در زمینه عظمت محتوای قرآن،و مقدمه ای برای داستانهای انبیاء که بلافاصله بعد از آن شروع می شود می فرماید:"بطور مسلم این قرآن از سوی حکیم و دانایی بر تو القا می شود"( وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ ).

گرچه"حکیم"و"علیم"هر دو اشاره به دانایی پروردگار است،ولی"حکمت"

معمولا جنبه های عملی را بیان می کند،و"علم"جنبه های نظری را،به تعبیر دیگر"علیم"از آگاهی بی پایان خدا خبر می دهد،و"حکیم"از نظر و حساب و هدفی که در ایجاد این عالم و نازل کردن قرآن به کار رفته است.

و چنین قرآنی که از ناحیه چنان پروردگاری نازل می شود،باید کتاب مبین و روشنگر باشد،و مایه هدایت و بشارت مؤمنان،و داستانهایش خالی از هر گونه خرافه و تحریف (1).

***

نکته:

واقع نگری و ایمان

مساله مهم در زندگی انسان این است که واقعیات را آن چنان که هست درک کند،و در برابر آن موضع گیری صریح داشته باشد،پندارها،پیشداوریها، و تمایلات انحرافی،حب و بغضها،مانع از درک و دید واقعیات آن چنان که هست نگردد،و مهمترین تعریفی که برای فلسفه شده است همین است،"درک حقایق اشیاء آن چنان که هست".

به همین دلیل یکی از مهمترین تقاضاهایی که معصومین از خدا داشتند این بود اللهم ارنی الاشیاء کما هی:"خداوندا واقعیتها و موجودات را آن گونه که هست به من نشان ده"(تا ارزشها را به درستی بشناسم و حق آن را ادا کنم).


 1) "تلقی"مضارع مجهول از باب"تفعیل"است ثلاثی مجرد آن متعدی به یک مفعول می شود(لقی)و ثلاثی مزید آن متعدی به دو مفعول،در آیه مورد بحث خداوند فاعل است و القاء کننده قرآن،پیامبر مفعول اول،و قرآن مفعول ثانی،و در اینجا چون به صورت فعل مجهول آمده مفعول اول به جای فاعل نشسته،و مفعول دوم صریحا در کلام آمده است.

و این حالت بدون"ایمان"میسر نیست،چرا که هوا و هوسهای سرکش، و تمایلات نفسانی بزرگترین حجاب و سد این راه است،و رفع این حجاب جز در پرتو تقوی و کنترل هوای نفس،امکان پذیر نیست.

لذا در آیات فوق خواندیم:"کسانی که به آخرت ایمان ندارند،اعمال زشتشان را برای آنها زینت می دهیم،و سرگردان می شوند".

نمونه آشکار و عینی این معنی را در زندگی گروهی از دنیا پرستان زمان خود به روشنی می بینیم.

آنها به مسائلی افتخار می کنند،و جزء تمدنش می شمارند که در واقع چیزی جز ننگ و آلودگی و رسوایی نیست.

لجام گسیختگی و بی بند و باری را نشانه"آزادی".

برهنگی و آلودگی زنان را دلیل بر"تمدن".

مسابقه در تجمل پرستی را نشانه"شخصیت".

غرق شدن در انواع فساد را،مظهر"حریت".

آدم کشی و جنایت و ویرانگری را دلیل بر"قدرت".

خرابکاری و غصب سرمایه های دیگران را،"استعمار"(آبادسازی!).

به کار گرفتن وسائل ارتباط جمعی را در مسیر زننده ترین برنامه های ضد اخلاقی دلیل بر"احترام به خواست انسانها".

زیر پا گذاردن حقوق محرومان را،نشانه"احترام به حقوق بشر"! اسارت در چنگال اعتیادها،هوسها،ننگها و رسواییها را،"شکلی از آزادی" تقلب و تزویر و بدست آوردن اموال و ثروت از هر طریقی که باشد دلیل بر "استعداد و لیاقت"! رعایت اصول عدل و داد و احترام به حق دیگران نشانه"بی عرضگی و عدم لیاقت".

دروغ و پیمان شکنی دو رویی و تزویر را نشان"سیاست".

خلاصه اعمال سوء و ننگینشان آن چنان در نظرشان زینت داده شده است که نه تنها از آن احساس شرم نمی کنند بلکه به آن افتخار و مباهات نیز می کنند، و پیدا است چهره چنین جهانی چگونه خواهد بود،و راهی را که به سوی آن می رود کدام سو است؟! ***

برچسب‌ها: