آیات 36 تا 37

13:08 - 1397/04/19

سوره النمل (27): آیات 36 تا 37

اشاره

فَلَمّٰا جٰاءَ سُلَیْمٰانَ قٰالَ أَ تُمِدُّونَنِ بِمٰالٍ فَمٰا آتٰانِیَ اَللّٰهُ خَیْرٌ مِمّٰا آتٰاکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ (36) اِرْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لاٰ قِبَلَ لَهُمْ بِهٰا وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهٰا أَذِلَّهً وَ هُمْ صٰاغِرُونَ (37)

ترجمه:

36-هنگامی که(فرستادگان ملکه سبا)نزد سلیمان آمدند گفت:می خواهید مرا با مال کمک کنید(و فریب دهید!)آنچه خدا به من داده از آنچه به شما داده بهتر است بلکه شما هستید که به هدایایتان خوشحال می شوید.

37-به سوی آنها بازگرد(و اعلام کن)با لشکرهایی به سراغ آنها می آئیم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند،و آنها را از آن(سرزمین آباد)به صورت ذلیلان و در عین حقارت بیرون می رانیم.

تفسیر:

مرا با مال نفریبید!

فرستادگان ملکه سبا با کاروان هدایا،سرزمین یمن را پشت سر گذاشتند و به سوی شام و مقر سلیمان حرکت کردند،به گمان اینکه سلیمان از مشاهده منظره این هدایا خوشحال می شود،و به آنها شاد باش می گوید.

اما همین که با سلیمان روبرو شدند،صحنه عجیبی در برابر آنان نمایان گشت،سلیمان نه تنها از آنها استقبال نکرد بلکه گفت:"آیا شما می خواهید مرا با مال(خود)کمک کنید؟در حالی که این اموال در نظر من بی ارزش است، دآنچه خداوند به من بخشیده،از آنچه به شما داده است بهتر و پرارزشتر است" ( أَ تُمِدُّونَنِ بِمٰالٍ فَمٰا آتٰانِیَ اللّٰهُ خَیْرٌ مِمّٰا آتٰاکُمْ ).

مال چه ارزشی در برابر مقام نبوت و علم و دانش و هدایت و تقوا دارد؟ "شما هستید که به هدایای خود خوشحال می شوید"( بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ ).

آری شما هستید که هر گاه یک چنین هدایای پر زرق و برق و گرانقیمتی برای هم بفرستید، چنان مسرور می شوید که برق شادی در چشمانتان ظاهر می گردد اما اینها در نظر من کم ارزش و بی مقدار است.

و به این ترتیب سلیمان،معیارهای ارزش را در نظر آنها تحقیر کرد و روشن ساخت که معیارهای دیگری برای ارزش در کار است،که معیارهای معروف نزد دنیا پرستان در برابر آن،بی رنگ و بی بها است.

*** سپس برای اینکه قاطعیت خود را در مساله"حق و باطل"نشان دهد به فرستاده مخصوص ملکه سبا چنین گفت:"به سوی آنان بازگرد(و این هدایا را نیز با خود ببر)اما بدان ما به زودی با لشکرهایی به سراغ آنها خواهیم آمد که توانایی مقابله با آن را نداشته باشند"( اِرْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لاٰ قِبَلَ لَهُمْ بِهٰا ).

"و ما آنها را از آن سرزمین آباد با ذلت خارج می کنیم در حالی که کوچک و حقیر خواهند بود"( وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهٰا أَذِلَّهً وَ هُمْ صٰاغِرُونَ ).

"اذله"در حقیقت حال اول است،و" هُمْ صٰاغِرُونَ "،حال دوم،اشاره به اینکه نه تنها آنها را از سرزمینشان بیرون می رانیم بلکه با وضع ذلت بار،و توأم با حقارت،به گونه ای که تمام کاخها و اموال و جاه و جلال خود را از دست خواهند داد،چرا که در برابر آئین حق،تسلیم نشدند و از در مکر و فریب وارد گشتند.

البته این تهدید،برای فرستادگانی که وضع سلیمان را از نزدیک دیدند و لشکر و عسکر او را تماشا کردند،یک تهدید جدی و قابل ملاحظه بود.

با توجه به آنچه در آیات قبل خواندیم که سلیمان دو چیز از آنها خواسته بود"ترک برتری جویی"،"تسلیم در برابر حق"و پاسخ ندادن آنها به این دو امر و توسل به ارسال هدیه دلیل بر امتناع آنها از پذیرش حق و ترک استعلاء بود و به این دلیل آنها را تهدید به فشار نظامی می کند.

هر گاه ملکه سبا و اطرافیان او،تقاضای دلیل و مدرک یا معجزه و مانند آن کرده بودند،به آنها حق می داد که بیشتر تحقیق کنند،اما فرستادن هدیه،ظاهرش این بود که آنها در مقام انکارند.

این را نیز می دانیم که مهمترین خبر ناگواری که هدهد به سلیمان درباره این قوم و جمعیت داد،این بود که آنها آفتاب پرستند،و خداوند بزرگ را که بر غیب و شهود آسمان و زمین سلطه دارد رها کرده،در برابر مخلوقی به خاک می افتند.

سلیمان از این مساله ناراحت شد،و می دانیم بت پرستی چیزی نیست که آئین های الهی در برابر آن سکوت کند،و یا بت پرستان را به عنوان یک اقلیت مذهبی تحمل نماید،بلکه در صورت لزوم با توسل به زور بتکده ها را ویران خواهد کرد و آئین شرک و بت پرستی را برمی چیند.

از توضیحاتی که در بالا دادیم روشن می شود که تهدید سلیمان با اصل اساسی " لاٰ إِکْرٰاهَ فِی الدِّینِ "تضادی ندارد که بت پرستی دین نیست بلکه یک خرافه و انحراف است.

***

نکته ها: [زهد در منطق ادیان الهی]

1-قابل توجه اینکه زهد در منطق ادیان الهی این نیست که انسان از مال و ثروت و امکانات دنیا،بی بهره باشد،بلکه حقیقت زهد آن است که"اسیر"اینها نگردد،بلکه"امیر"بر آن باشد،و سلیمان این پیامبر بزرگ الهی با رد کردن هدایای گرانبهای ملکه سبا نشان داد که"امیر"است نه"اسیر"! در حدیثی از امام صادق ع می خوانیم

الدنیا اصغر قدرا عند اللّٰه و عند انبیائه و اولیائه من ان یفرحوا بشیء منها،او یحزنوا علیه فلا ینبغی لعالم و لا لعاقل ان یفرح بعرض الدنیا ":"دنیا در پیشگاه خدا و نزد انبیاء و اولیای الهی کوچکتر از آن است که آنها را خوشحال و ذوق زده کند،یا با از دست رفتن آن غمگین شوند،بنا بر این برای هیچ عالم و عاقلی سزاوار نیست که از متاع ناپایدار دنیا خوشحال گردد (1).

*** 2-باز در این بخش از داستان سلیمان درسهای قابل ملاحظه ای است که در لابلای تعبیرات پر معنی آیات نهفته است:

الف:هدف از لشکر کشی کشتار انسانها نیست،بلکه هدف آن است که دشمن خود را در موضع ضعیفی بداند و قدرت مقابله در خود نبیند( بِجُنُودٍ لاٰ قِبَلَ لَهُمْ بِهٰا ).

این تعبیر نظیر همان چیزی است که به مسلمانان دستور داده شده که "آن چنان نیرو فراهم سازید که دشمن را بترسانید"( وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ ... تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّٰهِ )(انفال-60).

ب:سلیمان مخالفان خود را تهدید به قتل نمی کند،بلکه تهدید به بیرون


 1) تفسیر"روح البیان"ذیل آیه مورد بحث.

راندن از کاخها و قصرها با ذلت و خواری می کند و این قابل توجه است.

ج:سلیمان مخالفان خود را غافلگیر نمی سازد بلکه قبلا با صراحت آنها را در جریان حمله خویش می گذارد.

د:سلیمان چشم داشتی به اموال دیگران ندارد،بلکه می گوید آنچه خدا به من داده است بهتر است،او مواهب الهی را در قدرت مادی و مالی خلاصه نمی کند،او به علم و ایمان و مواهب معنوی مفتخر است.

برچسب‌ها: