آیات 45 تا 47

10:00 - 1397/04/20

سوره النمل (27): آیات 45 تا 47

اشاره

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنٰا إِلیٰ ثَمُودَ أَخٰاهُمْ صٰالِحاً أَنِ اُعْبُدُوا اَللّٰهَ فَإِذٰا هُمْ فَرِیقٰانِ یَخْتَصِمُونَ (45) قٰالَ یٰا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَهِ قَبْلَ اَلْحَسَنَهِ لَوْ لاٰ تَسْتَغْفِرُونَ اَللّٰهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (46) قٰالُوا اِطَّیَّرْنٰا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ قٰالَ طٰائِرُکُمْ عِنْدَ اَللّٰهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ (47)

ترجمه:

45-ما به سوی ثمود برادرشان"صالح"را فرستادیم که خدای یگانه را بپرستید،اما آنها به دو گروه تقسیم شدند و به مخاصمه پرداختند.

46-(صالح)گفت:ای قوم من!چرا برای بدی قبل از نیکی عجله می کنید؟(و عذاب الهی را می طلبید نه رحمت او را)چرا از خداوند تقاضای آمرزش نمی کنید شاید مشمول رحمت شوید؟ 47-آنها گفتند:ما تو و کسانی را که با تو هستند به فال بد گرفتیم(صالح)گفت:فال بد(و نیک)نزد خداست(و همه مقدراتتان به قدرت او تعیین می گردد)شما گروهی هستید که مورد آزمایش قرار گرفته اید.

تفسیر:

صالح در برابر قوم ثمود

بعد از ذکر قسمتی از سرگذشت"موسی"و"داود"و"سلیمان"در آیاتی که گذشت چهارمین پیامبری که بخشی از زندگی او و قومش در این سوره مطرح می گردد حضرت"صالح"و قوم ثمود است.

نخست می فرماید:"ما به سوی قوم ثمود،برادرشان صالح را فرستادیم، و به او دستور دادیم که آنها را به عبادت اللّٰه دعوت کند"( وَ لَقَدْ أَرْسَلْنٰا إِلیٰ ثَمُودَ أَخٰاهُمْ صٰالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللّٰهَ ) (1).

همانگونه که قبلا نیز گفته شد تعبیر به"اخاهم"(برادرشان)که در داستان بسیاری از انبیاء آمده اشاره به نهایت محبت و دلسوزی آنان نسبت به اقوامشان می باشد،و در بعضی از موارد علاوه بر این،اشاره به نسبت خویشاوندی آنها با این اقوام نیز بوده است.

به هر حال تمام رسالت و دعوت این پیامبر بزرگ در جمله" أَنِ اعْبُدُوا اللّٰهَ "خلاصه شده است،آری بندگی خدا که عصاره همه تعلیمات فرستادگان پروردگار است.

سپس می افزاید"آنها در برابر دعوت صالح به دو گروه مختلف تقسیم شدند و به مخاصمه برخاستند"(مؤمنان از یک سو و منکران لجوج از سوی دیگر) ( فَإِذٰا هُمْ فَرِیقٰانِ یَخْتَصِمُونَ ) (2).

در سوره اعراف آیه 75 از این دو گروه به عنوان"مستکبرین"و"مستضعفین" یاد شده: قٰالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صٰالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قٰالُوا إِنّٰا بِمٰا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ قٰالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنّٰا بِالَّذِی آمَنْتُمْ بِهِ کٰافِرُونَ :


 1) جمله" أَنِ اعْبُدُوا اللّٰهَ "مجرور با حرف جری است که در تقدیر است،و در اصل چنین بوده:"و لقد ارسلنا الی ثمود اخاهم صالحا بعباده اللّٰه".
 2) با اینکه"فریقان"تثنیه است فعل آن که"یختصمون"است به صورت جمع آمده به خاطر اینکه هر فریقی از گروهی تشکیل می شود و روی هم رفته مجموعه ای را به وجود می آورد.

"اشراف مستکبر قوم صالح به مستضعفانی که ایمان آورده بودند گفتند آیا شما یقین دارید صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده و آنها جواب دادند آری ما به آنچه او ماموریت یافته ایمان آوردیم،ولی مستکبران گفتند ما به آنچه شما ایمان آورده اید کافریم"(اعراف- 75 و 76).

البته این درگیری دو گروه مؤمن و کافر در مورد بسیاری از پیامبران صدق می کند هر چند بعضی از آنها از این مقدار طرفدار هم محروم ماندند و همگی تقریبا به صف منکران پیوستند.

*** صالح برای بیدار ساختن آنها به انذارشان پرداخت و از عذابهای دردناک الهی آنها را بر حذر داشت،اما آنها نه تنها پند نگرفتند و بیدار نشدند،بلکه همین مطلب را مستمسکی برای لجاجت خویش ساخته و با اصرار از او خواستند که اگر راست می گویی چرا مجازات الهی دامان ما را فرو نمی گیرد(این مطلب در آیه 77 سوره اعراف صریحا آمده است).

ولی صالح به آنها"گفت ای قوم من!چرا پیش از تلاش و کوشش برای جلب نیکیها عجله برای عذاب و بدیها دارید"؟( قٰالَ یٰا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَهِ قَبْلَ الْحَسَنَهِ ).

چرا تمام فکر خود را روی فرا رسیدن عذاب الهی متمرکز می کنید،اگر عذاب الهی شما را فرو گیرد،به حیاتتان خاتمه می دهد و مجالی برای ایمان باقی نخواهد ماند،بیائید صدق گفتار مرا در برکات و رحمت الهی که در سایه ایمان به شما نوید می دهد بیازمائید"چرا از پیشگاه خدا تقاضای آمرزش گناهان خویش نمی کنید تا مشمول رحمت او واقع شوید"( لَوْ لاٰ تَسْتَغْفِرُونَ اللّٰهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ).

چرا فقط دنبال بدیها و تقاضای نزول عذاب هستید؟این لجاجت و خیره سری برای چیست؟ تنها قوم صالح نبودند که در مقام انکار دعوت او،تقاضای عذاب موعود را می کردند،در قرآن مجید کرارا این مطلب دیده می شود از جمله در مورد قوم هود(اعراف-70).

در مورد پیامبر اسلام ص و بعضی از مشرکان متعصب و سرسخت می خوانیم: وَ إِذْ قٰالُوا اللّٰهُمَّ إِنْ کٰانَ هٰذٰا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنٰا حِجٰارَهً مِنَ السَّمٰاءِ أَوِ ائْتِنٰا بِعَذٰابٍ أَلِیمٍ :"به خاطر بیاور هنگامی که آنها گفتند پروردگارا!اگر این دعوت محمد حق است و از ناحیه تو،بارانی از سنگ بر ما فرو فرست و یا ما را به عذاب دردناکی مبتلا کن"!(انفال-32).

و این راستی عجیب است که انسان بخواهد صدق مدعی نبوت را از طریق مجازات نابود کننده بیازماید نه از طریق تقاضای رحمت،در حالی که یقینا احتمال صدق این پیامبران را در قلبشان می دادند،هر چند با زبان منکر بودند.

این درست به آن می ماند که شخصی دعوی طبابت کند و بگوید این دارو شفابخش است،و این دارو کشنده،و ما برای آزمایش او به سراغ دارویی که کشنده اش توصیف کرده است برویم،نه داروی شفا بخش.

این نهایت جهل و نادانی و تعصب است،اما جهل از این فراورده ها بسیار دارد.

*** به هر حال این قوم سرکش به جای اینکه اندرز دلسوزانه این پیامبر بزرگ را به گوش جان بشنوند و به کار بندند با یک سلسله سخنان واهی و نتیجه- گیریهای بی پایه به مبارزه با او برخاستند،از جمله اینکه"گفتند ما هم خودت و هم کسانی را که با تو هستند به فال بد گرفته ایم"( قٰالُوا اطَّیَّرْنٰا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ ).

گویا آن سال خشکسالی و کمبود محصول و مواد غذایی بود،آنها گفتند این گرفتاریها و مشکلات ما همه از قدوم نامیمون تو و یاران تو است،شما مردم شومی هستید و برای جامعه ما بدبختی به ارمغان آورده اید،و با توسل به حربه فال بد که حربه افراد خرافی و لجوج است می خواستند منطق نیرومند او را درهم بکوبند.

اما او در پاسخ"گفت:فال بد(و بخت و طالع شما)در نزد خدا است" ( قٰالَ طٰائِرُکُمْ عِنْدَ اللّٰهِ ).

او است که شما را به خاطر اعمالتان گرفتار این مصائب ساخته و اعمال شما است که در پیشگاه او چنین مجازاتی را سبب شده.

این در حقیقت یک آزمایش بزرگ الهی برای شما است آری"شما گروهی هستید که آزمایش می شوید"( بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ ).

اینها آزمایشهای الهی است،اینها هشدارها و بیدارباشها است،تا کسانی که شایستگی و قابلیت دارند،از خواب غفلت بیدار شوند،و مسیر نادرست خود را اصلاح کنند و به سوی خدا آیند.

***

نکته:

"تطیر"و"تفال"

"تطیر"چنان که می دانیم از ماده"طیر"به معنی پرنده است،و چون عرب فال بد را غالبا بوسیله پرندگان می زد،عنوان"تطیر"به معنی فال بد زدن آمده است،در برابر"تفال"که به معنی فال نیک زدن است.

در قرآن کرارا این معنی مطرح شده است که مشرکان خرافی در برابر پیامبران الهی به این حربه متوسل می شدند،چنان که در مورد موسی ع و یارانش می خوانیم وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسیٰ وَ مَنْ مَعَهُ :"هر گاه ناراحتی به فرعونیان می رسید آن را از شوم بودن موسی و همراهانش می دانستند"(اعراف-131).

در آیات مورد بحث نیز همین عکس العمل را مشرکان قوم ثمود در برابر صالح نشان دادند.

و در سوره یس می خوانیم که در برابر رسولان مسیح(به انطاکیه)نیز مشرکان آنها را متهم به شوم بودن کردند(یس-18).

اصولا انسان نمی تواند در برابر علل حوادث بی تفاوت بماند،سرانجام باید برای هر حادثه ای علتی بجوید،اگر موحد باشد و خداپرست و علل حوادث را به ذات پاک او که طبق حکمتش همه چیز را روی حساب انجام می دهد بازگرداند و از نظر سلسله علل و معلول طبیعی نیز تکیه بر علم کند مشکل او حل شده است و گرنه یک سلسله علل خرافی و موهوم و بی اساس برای آنها می تراشد،موهوماتی که حد و مرزی برای آنها نیست و یکی از روشنترین آنها همین فال بد زدن است.

فی المثل عرب جاهلی حرکت پرنده ای را که از طرف راست به چپ می رفت به فال نیک می گرفت،و دلیل بر پیروزی،و اگر از طرف چپ به راست حرکت می کرد به فال بد می گرفت و دلیل بر شکست و ناکامی!و از این خرافات و موهومات بسیار داشتند.

امروز نیز در جوامعی که به خدا ایمان ندارند-هر چند از نظر علم و دانش روز پیروزیهای فراوانی کسب کرده اند-این قبیل خرافات و موهومات فراوان است تا آنجا که گاهی افتادن یک نمک پاش بر زمین آنها را سخت ناراحت می کند، و منزل و اطاق یا صندلی که شماره آن سیزده باشد سخت در وحشتشان فرو می برد، و هنوز هم بازار رمالان و فال گیران در میان آنها گرم و داغ است،و مساله موهوم بخت و طالع در میان آنها مشتری فراوان دارد.

ولی قرآن با یک جمله کوتاه می گوید:" طٰائِرُکُمْ عِنْدَ اللّٰهِ ": بخت و طالع و پیروزی و شکست و موفقیت و ناکامی شما همه نزد خدا است،خدایی که حکیم است و مواهبش را طبق شایستگیها،شایستگیهایی که بازتاب ایمان و عمل و گفتار و کردار انسانها است تقسیم می کند.

و به این ترتیب اسلام پیروان خود را از وادی خرافه به حقیقت،و از بیراهه به صراط مستقیم دعوت می کند(در زمینه فال نیک و بد بحث مشروحی در جلد ششم تفسیر نمونه صفحه 316 تا 319-ذیل آیه 131 سوره اعراف داشته ایم).

برچسب‌ها: