آیات 10 تا 13

19:50 - 1397/04/21

سوره القصص (28): آیات 10 تا 13

اشاره

وَ أَصْبَحَ فُؤٰادُ أُمِّ مُوسیٰ فٰارِغاً إِنْ کٰادَتْ لَتُبْدِی بِهِ لَوْ لاٰ أَنْ رَبَطْنٰا عَلیٰ قَلْبِهٰا لِتَکُونَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ (10) وَ قٰالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَ هُمْ لاٰ یَشْعُرُونَ (11) وَ حَرَّمْنٰا عَلَیْهِ اَلْمَرٰاضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقٰالَتْ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلیٰ أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَ هُمْ لَهُ نٰاصِحُونَ (12) فَرَدَدْنٰاهُ إِلیٰ أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهٰا وَ لاٰ تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اَللّٰهِ حَقٌّ وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاٰ یَعْلَمُونَ (13)

ترجمه:

10-قلب مادر موسی از همه چیز(جز یاد فرزندش)تهی گشت،و اگر قلب او را به وسیله ایمان و امید محکم نکرده بودیم نزدیک بود مطلب را افشا کند.

11-مادر به خواهر او گفت وضع حال او را پی گیری کن،او نیز از دور ماجرا را مشاهده کرد،در حالی که آنها بیخبر بودند.

12-ما همه زنان شیرده را از قبل بر او تحریم کردیم(تا تنها به آغوش مادر برگردد) خواهرش(که بیتابی ماموران را برای پیدا کردن دایه مشاهده کرد)گفت:آیا شما را به خانواده ای راهنمایی کنم که می توانند این نوزاد را کفالت کنند و خیرخواه او هستند؟ 13-ما او را به مادرش بازگرداندیم تا چشمش روشن شود،و غمگین نباشد،و بداند وعده الهی حق است ولی اکثر آنها نمی دانند.

تفسیر:

بازگشت موسی به آغوش مادر

در این آیات صحنه دیگری از این داستان مجسم شده است:

مادر موسی ع فرزندش را به ترتیبی که قبلا گفتیم به امواج نیل سپرد، اما بعد از این ماجرا طوفانی شدید در قلب او وزیدن گرفت،جای خالی نوزاد که تمام قلبش را پر کرده بود،کاملا محسوس بود.

نزدیک بود فریاد کشد و اسرار درون دل خود را برون افکند.

نزدیک بود نعره زند و از جدایی فرزند ناله سر دهد.

اما لطف الهی به سراغ او آمد و چنان که قرآن گوید:"قلب مادر موسی از همه چیز جز یاد فرزندش تهی گشت،و اگر ما قلب او را با نور ایمان و امید محکم نکرده بودیم،نزدیک بود این مطلب را افشا کند"( وَ أَصْبَحَ فُؤٰادُ أُمِّ مُوسیٰ فٰارِغاً إِنْ کٰادَتْ لَتُبْدِی بِهِ لَوْ لاٰ أَنْ رَبَطْنٰا عَلیٰ قَلْبِهٰا لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ).

"فارغ"به معنی خالی است،و در اینجا منظور خالی از همه چیز جز از یاد موسی است،هر چند بعضی از مفسران آن را به معنی خالی بودن از غم و اندوه گرفته اند،و یا خالی از الهام و مژده ای که قبلا به او داده شده بود،ولی با توجه به جمله ها این تفسیرها صحیح به نظر نمی رسد.

این کاملا طبیعی است که مادری که نوزاد خود را با این صورت از خود جدا کند،همه چیز را جز نوزادش فراموش نماید،و آن چنان هوش از سرش برود که بدون در نظر گرفتن خطراتی که خود و فرزندش را تهدید می کند فریاد کشد،و اسرار درون دل را فاش سازد.

اما خداوندی که این ماموریت سنگین را به این مادر مهربان داده قلب او را آن چنان استحکام می بخشد که به وعده الهی ایمان داشته باشد،و بداند کودکش در دست خدا است،سرانجام به او باز می گردد و پیامبر می شود! "ربطنا"از ماده"ربط"در اصل به معنی بستن حیوان یا مانند آن به جایی است تا مطمئنا در جای خود محفوظ بماند،و لذا محل این گونه حیوانات را"رباط"می گویند،و سپس به معنی وسیعتری که همان حفظ و تقویت و استحکام بخشیدن است آمده و منظور از"ربط قلب"در اینجا تقویت دل این مادر است،تا ایمان به وحی الهی آورد و این حادثه بزرگ را تحمل کند.

*** مادر بر اثر این لطف پروردگار آرامش خود را باز یافت،ولی می خواهد از سرنوشت فرزندش با خبر شود،لذا"به خواهر موسی سفارش کرد که وضع حال او را پی گیری کن"( وَ قٰالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ ).

"قصیه"از ماده"قص"(بر وزن نص)به معنی جستجو از آثار چیزی است و اینکه"قصه"را قصه می گویند به خاطر این است که پی گیری از اخبار و حوادث گوناگون در آن می شود.

خواهر موسی دستور مادر را انجام داد و از فاصله قابل ملاحظه ای به جستجو پرداخت"و او را از دور دید که صندوق نجاتش را فرعونیان از آب می گیرند، و موسی را از صندوق بیرون آورده در آغوش دارند" ( فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ ).

"اما آنها از وضع این خواهر بیخبر بودند"" وَ هُمْ لاٰ یَشْعُرُونَ ".

بعضی گفته اند:خدمتکاران مخصوص فرعون کودک را با خود از قصر بیرون آورده بودند،تا دایه ای برای او جستجو کنند،و درست در همین لحظات بود که خواهر موسی از دور برادر خود را دید.

ولی تفسیر اول نزدیکتر به نظر می رسد،بنا بر این بعد از بازگشت مادر موسی به خانه خویش خواهر از فاصله دور در کنار نیل ماجرا را زیر نظر داشت و با چشم خود دید که چگونه فرعونیان او را از آب گرفتند و از خطر بزرگی که نوزاد را تهدید می کرد رهایی یافت.

برای جمله" هُمْ لاٰ یَشْعُرُونَ "تفسیرهای دیگری نیز شده:مرحوم طبرسی مخصوصا این احتمال را بعید نمی داند که تکرار این جمله در آیات قبل و اینجا در باره فرعون برای اشاره به این حقیقت باشد او که تا این اندازه از مسائل بیخبر بود چگونه دعوی الوهیت می کرد؟چگونه می خواست با اراده پروردگار و مشیت الهی بجنگد؟ *** به هر حال اراده خداوند به این تعلق گرفته بود که این نوزاد به مادرش به زودی برگردد و قلب او را آرام بخشد،لذا می فرماید:"ما همه زنان شیرده را از قبل بر او تحریم کردیم"( وَ حَرَّمْنٰا عَلَیْهِ الْمَرٰاضِعَ مِنْ قَبْلُ ) (1).

طبیعی است نوزاد شیرخوار چند ساعت که می گذرد،گرسنه می شود، گریه می کند،بی تابی می کند،باید دایه ای برای او جستجو کرد،بخصوص که ملکه مصر سخت به آن دل بسته،و چون جان شیرینش دوست می دارد! ماموران حرکت کردند و در به در دنبال دایه می گردند،اما عجیب اینکه پستان هیچ دایه ای را نمی گیرد.

شاید از دیدن قیافه آنها وحشت می کند،و یا طعم شیرشان که با ذائقه او آشنا نیست تلخ و نامطلوب جلوه می کند،گویی می خواهد خود را از دامان دایه ها پرتاب کند این همان تحریم تکوینی الهی بود که همه دایه ها را بر او حرام کرده بود.


 1) "مراضع"جمع"مرضع"(بر وزن مخبر)به معنی زن شیرده است،بعضی نیز آن را جمع"مرضع"(بر وزن مکتب)به معنی محل شیر دادن یعنی پستان دانسته اند. این احتمال نیز داده شده که مصدر میمی و به معنی"رضاع"(شیر دادن)بوده باشد ولی معنی اول مناسبتر است.

کودک لحظه به لحظه گرسنه تر و بیتاب تر می شود پی در پی گریه می کند و سر و صدای او در درون قصر فرعون می پیچید و قلب ملکه را به لرزه در می آورد.

مامورین بر تلاش خود می افزایند ناگهان در فاصله نه چندان دور به دختری برخورد می کنند که"می گوید:من خانواده ای را می شناسم که می توانند این نوزاد را کفالت کنند و خیرخواه او هستند آیا می خواهید شما را راهنمایی کنم"؟ ( فَقٰالَتْ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلیٰ أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَ هُمْ لَهُ نٰاصِحُونَ ).

من زنی از بنی اسرائیل را می شناسم که پستانی پر شیر و قلبی پر محبت دارد او نوزاد خود را از دست داده،و حاضر است شیر دادن نوزاد کاخ را بر عهده گیرد.

مامورین خوشحال شدند و مادر موسی را به قصر فرعون بردند نوزاد هنگامی که بوی مادر را شنید سخت پستانش را در دهان فشرد،و از شیره جان مادر جان تازه ای پیدا کرد،برق خوشحالی از چشمها جستن کرد،مخصوصا ماموران خسته و کوفته که به مقصد خود رسیده بودند از همه خوشحالتر بودند،همسر فرعون نیز نمی توانست خوشحالی خود را از این امر کتمان کند.

شاید به دایه گفتند تو کجا بودی که اینهمه ما به دنبالت گردش کردیم کاش زودتر می آمدی!آفرین بر تو و بر شیر مشکل گشای تو! در بعضی از روایات آمده است که وقتی موسی پستان این مادر را قبول کرد هامان وزیر فرعون گفت من فکر می کنم تو مادر واقعی او هستی!چرا در میان اینهمه زن تنها پستان تو را پذیرفت؟گفت ای پادشاه!به خاطر این است که من زنی خوشبو هستم،و شیرم بسیار شیرین است،تا کنون هیچ کودکی به من سپرده نشده مگر اینکه پستان مرا پذیرفته است!حاضران این سخن را تصدیق کردند و هر کدام هدیه و تحفه گرانقیمتی به او دادند! (1).

در حدیثی از امام باقر ع می خوانیم که فرمود:"سه روز بیشتر طول


 1) تفسیر فخر رازی جلد 24 صفحه 231.

نکشید که خداوند نوزاد را به مادرش بازگرداند"! بعضی گفته اند این تحریم تکوینی شیرهای دیگران برای موسی به خاطر این بود که خدا نمی خواست از شیرهایی که آلوده به حرام،آلوده به اموال دزدی و جنایت و رشوه و غصب حقوق دیگران است این پیامبر پاک بنوشد،او باید از شیر پاکی همچون شیر مادرش تغذیه کند تا بتواند بر ضد ناپاکیها قیام کند و با ناپاکان بستیزد.

*** و به این ترتیب"ما موسی را به مادرش بازگرداندیم تا چشمش روشن شود و غم و اندوهی در دل او باقی نماند،و بداند وعده الهی حق است اگر چه اکثر مردم نمی دانند"( فَرَدَدْنٰاهُ إِلیٰ أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهٰا وَ لاٰ تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللّٰهِ حَقٌّ وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاٰ یَعْلَمُونَ ) (1).

در اینجا سؤالی مطرح است و آن اینکه:آیا فرعونیان موسی را به مادر سپردند که او را شیر دهد و در خلال این کار،همه روز یا گاه بگاه،کودک را به دربار فرعون بیاورد تا ملکه مصر دیداری از او تازه کند،و یا کودک را در دربار نگه داشتند و مادر موسی در فواصل معین می آمد و به او شیر می داد؟ دلیل روشنی بر هیچیک از این دو احتمال نداریم اما احتمال اول نزدیکتر به نظر می رسد.

و نیز بعد از پایان دوران شیرخوارگی،آیا موسی به کاخ فرعون منتقل شد یا رابطه خود را با مادر و خانواده نگه می داشت و میان این دو در رفت و آمد بود؟ بعضی گفته اند بعد از دوران شیرخوارگی،او را به فرعون و همسرش آسیه سپرد،و موسی در دامن آن دو و با دست آن دو پرورش یافت،و در اینجا داستانهای


 1) در باره ریشه لغوی"تقر عینها"در جلد پانزدهم تفسیر نمونه ذیل آیه 74 سوره فرقان مشروحا بحث کرده ایم.

دیگری از کارهای کودکانه اما پر معنی موسی نسبت به فرعون نقل کرده اند که ذکر همه آنها به درازا می کشد،اما این جمله که فرعون بعد از مبعوث شدن موسی به نبوت به او گفت: أَ لَمْ نُرَبِّکَ فِینٰا وَلِیداً وَ لَبِثْتَ فِینٰا مِنْ عُمُرِکَ سِنِینَ :

"آیا تو را در کودکی در دامان مهر خود پرورش ندادیم؟و سالهایی از عمرت را در میان ما نبودی"؟(سوره شعراء آیه 17)نشان می دهد که موسی مدتی در کاخ فرعون زندگی کرده و سالهایی در آنجا درنگ نموده است.

از تفسیر علی بن ابراهیم چنین استفاده می شود که موسی با نهایت احترام تا دوران بلوغ در کاخ فرعون ماند،ولی سخنان توحیدی او،فرعون را سخت ناراحت می کرد،تا آنجا که تصمیم قتل او را گرفت،موسی کاخ را رها کرد و وارد شهر شد که با نزاع دو نفر که یکی از قبطیان و دیگری از سبطیان بود(و شرح آن در آیات آینده می آید)روبرو گشت (1).

***


 1) تفسیر علی بن ابراهیم طبق نقل نور الثقلین جلد 4 صفحه 117.
برچسب‌ها: