آیات 14 تا 17

19:53 - 1397/04/21

سوره القصص (28): آیات 14 تا 17

اشاره

وَ لَمّٰا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اِسْتَویٰ آتَیْنٰاهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذٰلِکَ نَجْزِی اَلْمُحْسِنِینَ (14) وَ دَخَلَ اَلْمَدِینَهَ عَلیٰ حِینِ غَفْلَهٍ مِنْ أَهْلِهٰا فَوَجَدَ فِیهٰا رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلاٰنِ هٰذٰا مِنْ شِیعَتِهِ وَ هٰذٰا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغٰاثَهُ اَلَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَی اَلَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسیٰ فَقَضیٰ عَلَیْهِ قٰالَ هٰذٰا مِنْ عَمَلِ اَلشَّیْطٰانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ (15) قٰالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ اَلْغَفُورُ اَلرَّحِیمُ (16) قٰالَ رَبِّ بِمٰا أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِلْمُجْرِمِینَ (17)

ترجمه:

14-هنگامی که نیرومند و کامل شد حکمت و دانش به او دادیم،و اینگونه نیکوکاران را جزا می دهیم.

15-او در موقعی که اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد،ناگهان دو مرد را دید که به جنگ و نزاع مشغولند،یکی از پیروان او بود،و دیگری از دشمنانش، آن یک که از پیروان او بود از وی در برابر دشمنش تقاضای کمک کرد،موسی مشت محکمی بر سینه او زد و کار او را ساخت(و بر زمین افتاد و مرد!)موسی گفت:این از عمل شیطان بود که او دشمن و گمراه کننده آشکاری است.

16-عرض کرد پروردگارا!من به خویشتن ستم کردم،مرا ببخش،خدا او را بخشید که او غفور و رحیم است.

17-عرض کرد پروردگارا!به شکرانه نعمتی که به من دادی من هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود.

تفسیر:

موسی در طریق حمایت از مظلومان

در اینجا با سومین بخش از سرگذشت پر ماجرای موسی ع روبرو می شویم که در آن مسائلی مربوط به دوران بلوغ او و پیش از آنکه از"مصر"به"مدین" برود،و انگیزه هجرت او مطرح شده است.

نخست می گوید:"هنگامی که موسی نیرومند و کامل شد،حکمت و دانش به او دادیم و این گونه نیکوکاران را جزا و پاداش می دهیم"( وَ لَمّٰا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَویٰ آتَیْنٰاهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ).

"اشد"از ماده شدت به معنی نیرومند شدن است،و"استوی"از ماده "استواء"به معنی کمال خلقت و اعتدال آن است.

در اینکه میان این دو چه تفاوتی است،مفسران گفتگوهای مختلفی دارند: بعضی گفته اند"بلوغ اشد"آن است که انسان از نظر قوای جسمانی به سر حد کمال برسد که غالبا در سن 18 سالگی است،و"استواء"همان اعتدال و استقرار در امر حیات و زندگی است که غالبا بعد از کمال نیروی جسمانی حاصل می شود.

بعضی دیگر"بلوغ اشد"را به معنی کمال جسمی،و"استواء"را به معنی کمال عقلی و فکری دانسته اند.

در حدیثی از امام صادق ع که در کتاب معانی الاخبار نقل شده می خوانیم:

اشد 18 سالگی است،و استواء زمانی است که محاسن بیرون آید.

در میان این تعبیرات تفاوت زیادی نیست،و از مجموعه آن با توجه به معنی لغوی این دو واژه تکامل نیروهای جسمی و فکری و روحی استفاده می شود.

فرق میان"حکم"و"علم"ممکن است این باشد که"حکم"اشاره به عقل و فهم و قدرت بر داوری صحیح است،و"علم"به معنی آگاهی و دانشی است که جهل با آن همراه نباشد.

تعبیر" کَذٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ "به خوبی نشان می دهد که موسی ع به خاطر تقوای الهیش،و به خاطر اعمال نیک و پاکش،این شایستگی را پیدا کرده بود که خداوند پاداش علم و حکمت به او بدهد،و روشن است که منظور از این علم و حکمت،وحی و نبوت نیست،زیرا موسی آن روز با زمان وحی و نبوت فاصله زیادی داشت.

بلکه منظور همان آگاهی و روشن بینی و قدرت بر قضاوت صحیح،و مانند آن است که خدا به عنوان پاکدامنی و درستی و نیکوکاری به موسی داد،و از این تعبیر اجمالا برمی آید که موسی در همان کاخ فرعون که بود رنگ آن محیط را به خود هرگز نگرفت و تا آنجا که در توان داشت به کمک حق و عدالت می شتافت هر چند جزئیات آن امروز بر ما روشن نیست.

*** به هر حال"موسی ع در موقعی که اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد"( وَ دَخَلَ الْمَدِینَهَ عَلیٰ حِینِ غَفْلَهٍ مِنْ أَهْلِهٰا ).

این شهر کدام شهر بوده؟روشن نیست،اما به احتمال قوی پایتخت مصر بوده است و به گفته بعضی از مفسران موسی بر اثر مخالفتهایی که با فرعون و دستگاه او داشت و روز به روز اوج می گرفت محکوم به تبعید از پایتخت مصر شد،ولی او با استفاده از فرصت خاصی که مردم در حال غفلت بودند وارد پایتخت گردید.

این احتمال نیز وجود دارد که منظور وارد شدن در شهر از قصر فرعون بوده باشد،چرا که معمولا قصرهای فراعنه را در کنار شهر که بهتر بتوانند راههای ورود و خروجش را کنترل کنند می سازند.

منظور از جمله" عَلیٰ حِینِ غَفْلَهٍ مِنْ أَهْلِهٰا "موقعی بوده که مردم شهر کسب و کار خود را تعطیل کرده و کسی دقیقا مراقب اوضاع شهر نبود،اما اینکه چه موقعی بوده؟بعضی گفته اند در آغاز شب بوده است که مردم کسب و کار را تعطیل می کنند،گروهی راهی خانه خود می شوند و گروهی نیز به تفریح و سرگرمی و شب نشینی می پردازند،این همان ساعتی است که در بعضی از روایات اسلامی از آن به عنوان"ساعت غفلت"تعبیر شده است.

در حدیثی از پیامبر ص آمده است که فرمود: تنفلوا فی ساعه الغفله و لو برکعتین خفیفتین: "در ساعت غفلت نماز نافله بجا آورید و لو دو رکعت مختصر باشد". و در ذیل این حدیث آمده است:

و ساعه الغفله ما بین المغرب و العشاء (1).

و براستی این ساعت،ساعت غفلت است و بسیاری از جنایات و تبهکاریها و انحرافات اخلاقی در همین ساعات آغاز شب انجام می شود.

نه مردم مشغول کسب و کارند و نه در خواب و استراحت،بلکه یک حالت غفلت عمومی معمولا بر شهرها مسلط می شود و رواج کار مراکز فساد نیز در همین ساعت است.

بعضی نیز احتمال داده اند که"ساعت غفلت"نیمه روز به هنگام استراحت .41


 1) وسائل الشیعه جلد 5 صفحه 249(باب 20 از ابواب بقیه الصلوات المندوبه)

مردم و تعطیل موقت کار روزانه است،ولی تفسیر اول صحیحتر و دقیقتر به نظر می رسد.

به هر حال موسی وارد شهر شد و در آنجا با صحنه ای روبرو گردید"دو نفر مرد را دید که سخت با هم گلاویز شده اند و مشغول زد و خورد هستند که یکی از آنها از شیعیان و پیروان موسی بود و دیگری از دشمنانش"( فَوَجَدَ فِیهٰا رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلاٰنِ هٰذٰا مِنْ شِیعَتِهِ وَ هٰذٰا مِنْ عَدُوِّهِ ).

تعبیر به"شیعته"نشان می دهد که از موسی از همان زمان ارتباطهایی با بنی اسرائیل برقرار کرده بود و گروهی پیرو داشت و احتمالا آنها را برای مبارزه با دستگاه جبار فرعون به عنوان یک هسته مرکزی برگزیده بود.

هنگامی که مرد بنی اسرائیلی چشمش به موسی افتاد"از موسی(که جوانی نیرومند و قوی پنجه بود)در برابر دشمنش تقاضای کمک کرد"( فَاسْتَغٰاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَی الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ ).

موسی ع به یاری او شتافت تا او را از چنگال این دشمن ظالم ستمگر که بعضی گفته اند یکی از طباخان فرعون بود و می خواست مرد بنی اسرائیلی را برای حمل هیزم به بیگاری کشد نجات دهد"در اینجا موسی مشتی محکم بر سینه مرد فرعونی زد اما همین یک مشت کار او را ساخت و بر زمین افتاد و مرد" ( فَوَکَزَهُ مُوسیٰ فَقَضیٰ عَلَیْهِ ) (1).

بدون شک موسی قصد کشتن مرد فرعونی نداشت،و از آیات بعد نیز به خوبی این معنی روشن می شود،نه به خاطر اینکه آنها مستحق قتل نبودند، بلکه به خاطر پی آمدهایی که این عمل ممکن بود برای موسی و بنی اسرائیل داشته باشد.

لذا بلافاصله موسی"گفت:این از عمل شیطان بود،چرا که او دشمن


 1) "وکزه"از ماده"وکز"(بر وزن رمز)به معنی مشت کوبیدن است،معانی دیگری نیز برای آن گفته اند که درست به نظر نمی رسد.

و گمراه کننده آشکاری است"( قٰالَ هٰذٰا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطٰانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ ).

به تعبیر دیگر،او می خواست دست مرد فرعونی را از گریبان بنی اسرائیلی جدا کند،هر چند گروه فرعونیان مستحق بیش از این بودند،اما در آن شرائط اقدام به چنین کاری مصلحت نبود،و چنان که خواهیم دید همین امر سبب شد که دیگر نتواند در مصر بماند و راه مدین را پیش گرفت.

*** سپس قرآن از قول موسی چنین می گوید:"او گفت:پروردگارا!من به خویشتن ستم کردم،مرا ببخش،و خداوند او را بخشید،که او غفور و رحیم است"( قٰالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ).

مسلما موسی در اینجا گناهی مرتکب نشد،بلکه در واقع ترک اولایی از او سر زد که نمی بایست چنین بی احتیاطی کند تا به دردسر و زحمت و رنج بیفتد او در برابر همین ترک اولی از خدا تقاضای عفو کرد و خدا نیز او را مشمول لطفش قرار داد.

*** "موسی گفت:به شکرانه این نعمت که مرا مشمول عفو خود قرار دادی و در چنگال دشمنان گرفتار نساختی،و به شکرانه تمام نعمتهایی که از آغاز تا کنون به من مرحمت کردی من هرگز پشتیبانی از مجرمان نخواهم کرد و یار ستمکاران نخواهم بود"( قٰالَ رَبِّ بِمٰا أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِلْمُجْرِمِینَ ).

بلکه همیشه به یاری مظلومان و رنجدیدگان خواهم شتافت،منظورش از این جمله این بود که من هرگز با فرعونیان مجرم و گنهکار همکاری نخواهم کرد بلکه در کنار ستمدیدگان بنی اسرائیل خواهم بود.و اینکه بعضی احتمال داده اند منظور از"مجرم"آن مرد اسرائیلی بوده باشد بسیار بعید به نظر می رسد.

***

نکته ها:

اشاره
1-آیا این کار موسی منافی مقام عصمت نیست؟

مفسران بحثهای دامنه داری در مورد مشاجره مرد قبطی و بنی اسرائیلی و کشته شدن قبطی به دست موسی کرده اند.

البته اصل این عمل مساله مهمی نبوده،چرا که جنایتکاران فرعونی مفسدان بی رحمی بودند که هزاران نوزاد بنی اسرائیلی را سر بریدند،و از هیچگونه جنایت بر بنی اسرائیل ابا نداشتند،و به این ترتیب افرادی نبودند که خونشان مخصوصا برای بنی اسرائیل محترم باشد.

آنچه برای علمای تفسیر ایجاد مشکل کرده تعبیراتی است که خود موسی ع در این ماجرا می کند: یک جا می گوید:" هٰذٰا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطٰانِ ".

جای دیگر می گوید: رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی :"خدایا!من بر خود ستم کردم مرا ببخش".

این تعبیرات چگونه با عصمت انبیاء که حتی قبل از نبوت و رسالت باید دارای مقام عصمت باشند سازگار است؟ اما با توضیحی که در تفسیر آیات فوق دادیم روشن می شود که آنچه از موسی سر زد ترک اولایی بیش نبود،او با این عملش خود را به زحمت انداخت چرا که قتل یک قبطی به وسیله موسی چیزی نبود که فرعونیان به آسانی از آن بگذرند، و می دانیم ترک اولی به معنی کاری است که ذاتا حرام نیست،بلکه موجب می شود که کار خوبتری ترک گردد،بی آنکه عمل خلافی انجام شده باشد.

نظیر این تعبیر در سرگذشت بعضی دیگر از انبیاء از جمله حضرت آدم ع نیز آمده است که شرح آن را در ذیل آیه 19 سوره اعراف(جلد 6 تفسیر نمونه صفحه 122 به بعد)داده شد.

در حدیثی که در"عیون الاخبار"از امام"علی بن موسی الرضا" ع در تفسیر این آیات آمده چنین می خوانیم:"منظور از جمله هٰذٰا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطٰانِ نزاع و جدال آن دو مرد با یکدیگر بوده که عمل شیطانی محسوب می شده،نه عمل موسی،و منظور از جمله رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی این است که من خود را در آنجا که نباید بگذارم گذاردم،من نباید وارد این شهر می شدم،و منظور از جمله فَاغْفِرْ لِی این است که مرا از دشمنانت مستور دار تا بر من دست پیدا نکنند (یکی از معانی غفران پوشانیدن است) (1).

***

2-پشتیبانی از مجرمان از بزرگترین گناهان است

در فقه اسلامی باب مفصلی پیرامون"اعانت بر اثم"و"معاونت ظلمه"با احادیث فراوانی داریم که نشان می دهد یکی از زشتترین گناهان یاری ستمکاران و ظالمان و مجرمان است و سبب می شود که انسان در سرنوشت شوم آنها شریک باشد.

اصولا ظالمان و ستمگران و افرادی همچون فرعون در هر جامعه ای افراد خاصی هستند،و اگر توده جمعیت با آنها همکاری نکنند فرعونها فرعون نمی شوند این گروهی از مردم زبون و ضعیف و یا فرصت طلب و دنیاپرست هستند که اطراف آنها را می گیرند،و دست و بال آنها و یا حد اقل سیاهی لشکرشان می شوند،تا آن قدرت شیطانی را برای آنها فراهم می سازند.

در قرآن مجید روی این اصل اسلامی و انسانی کرارا تکیه شده است:در آیه دوم سوره مائده می خوانیم: وَ تَعٰاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْویٰ وَ لاٰ تَعٰاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوٰانِ :"بر نیکی و تقوی تعاون کنید،و به گناه و تعدی هرگز کمک نکنید".


 1) "عیون الاخبار"طبق نقل تفسیر نور الثقلین جلد 4 صفحه 119.

قرآن با صراحت می گوید:"رکون بر ظالمان موجب عذاب آتش دوزخ است" وَ لاٰ تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النّٰارُ (هود-114).

"رکون"خواه به معنی تمایل قلبی باشد،یا به معنی همکاری ظاهری، یا اظهار رضایت،و یا دوستی و خیرخواهی،یا اطاعت که هر یک از مفسران تفسیری برای آن کرده اند و یا مفهومی که جامع همه اینها است،و آن اتکاء و اعتماد و وابستگی است،شاهد زنده ای بر مقصود ما است.

در حدیثی از امام زین العابدین علی بن الحسین ع می خوانیم:به محمد بن مسلم زهری که دانشمندی بود که با دستگاه بنی امیه مخصوصا هشام بن عبد الملک همکاری می کرد بعد از آنکه او را از اعانت ظالمان بر حذر داشت در سخنان تکان دهنده اش چنین فرمود:

او لیس بدعائهم ایاک حین دعوک جعلوک قطبا ادار و ربک رحی مظالمهم،و جسرا یعبرون علیک الی بلایاهم سلما الی ضلالتهم داعیا الی عینهم،سالکا سبیلهم،یدخلون بک الشک علی العلماء و یقتادون بک قلوب الجهال الیهم!...فما اقل ما اعطوک فی قدر ما اخذوا منک! و ما ایسر ما عمروا لک فی جنب ما حزبوا علیک!فانظر لنفسک فانه لا ینظر لها غیرک و حاسبها حساب رجل مسئول!:

"آیا آنها تو را به جمع خود دعوت نکردند و مرکزیتی بوسیله تو تشکیل ندادند که آسیای ظلم آنها بر محورش می گردد؟ آیا تو را پلی برای عبور به سوی بلاهای خود قرار ندادند؟ بوسیله تو نردبانی برای ضلالتشان،و مبلغی برای گمراهی و جهلشان، و رهروی برای راه ننگینشان ساختند،و نیز بوسیله تو،علما را زیر سؤال می کشند و قلوب ساده لوحان جاهل را به دام می افکنند...

آنها در مقابل چیزی که از تو گرفتند،چه کم بهایی به تو پرداختند؟! و در برابر آنچه از تو ویران کردند چه کم آباد نمودند.

اندکی در باره خود بیندیش که هیچکس دلسوز تو جز خودت نیست، و همچون یک انسان مسئول به حساب خویش رسیدگی کن" (1).

به راستی این منطق گویا و رسای امام ع هر عالم درباری و وابسته را می تواند متوجه عاقبت شوم خود کند.

ابن عباس می گوید:آیه" رَبِّ بِمٰا أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِلْمُجْرِمِینَ " از جمله آیاتی است که گواهی می دهد بر اینکه پشتیبانی مجرمان،جرم و گناه است و کمک به مؤمنان اطاعت فرمان خدا.

به یکی از علما گفتند:فلان کس نویسنده فلان ظالم شده است و تنها چیزی را که می نویسد،دخل و خرج او است،اگر حقوقی در برابر این کار بگیرد زندگیش تامین می شود،و الا خود و خانواده اش شدیدا گرفتار فقر خواهند شد.

مرد عالم در پاسخ این سؤال تنها این جمله را بیان کرد:"آیا گفتار آن مرد صالح(موسی)را نشنیده ای که گفت: رَبِّ بِمٰا أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِلْمُجْرِمِینَ :"خداوندا به شکرانه نعمتهایی که به من بخشیدی هرگز پشتیبانی از مجرمان نمی کنم" (2).

***


 1) تحف العقول صفحه 66.
 2) در زمینه همکاری و اعانت ظالمان دو بحث مشروح در جلد چهارم صفحه 253 (ذیل آیه 2 مائده)و جلد نهم صفحه 261(ذیل آیه 113 هود)داشته ایم.
برچسب‌ها: