آیات 1 تا 3

13:56 - 1397/04/24

سوره العنکبوت (29): آیات 1 تا 3

اشاره

بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ                الم (1) أَ حَسِبَ اَلنّٰاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّٰا وَ هُمْ لاٰ یُفْتَنُونَ (2) وَ لَقَدْ فَتَنَّا اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اَللّٰهُ اَلَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ اَلْکٰاذِبِینَ (3)

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر 1-الم 2-آیا مردم گمان کردند به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد؟! 3-ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم(و اینها را نیز امتحان می کنیم)باید علم خدا در مورد کسانی که راست می گویند و کسانی که دروغ می گویند تحقق یابد.

شان نزول:

بعضی از مفسران روایتی نقل کرده اند که بر طبق آن"یازده آیه"آغاز این سوره در مدینه نازل شده،در مورد مسلمانانی که در مکه بودند و اظهار اسلام می کردند اما حاضر به هجرت به مدینه نبودند،آنها نامه ای از برادران خود در مدینه دریافت داشتند که در آن تصریح شده بود:"خدا اقرار به ایمان را از شما نمی پذیرد مگر اینکه هجرت کنید و به سوی ما بیائید"آنها تصمیم به هجرت گرفتند و از مکه خارج شدند،جمعی از مشرکان به تعقیب آنان پرداختند و با آنان پیکار کردند بعضی کشته شدند و بعضی نجات یافتند(و احتمالا بعضی نیز تسلیم شده به مکه بازگشتند).

بعضی دیگر"آیه دوم"را در مورد عمار یاسر و جمعی دیگر از مسلمانان نخستین می دانند که ایمان آوردند و سخت تحت شکنجه دشمنان واقع شدند.

بعضی گفته اند آیه هشتم در مورد اسلام آوردن"سعد بن ابی وقاص"نازل شده.

ولی بررسی خود این آیات نشان می دهد که هیچ دلیلی بر مساله ارتباط آیات با هجرت در آنها نیست تنها بیانگر فشارهایی است که بر مؤمنان در آن زمان از ناحیه دشمنان،و حتی گاه از ناحیه پدران و مادران مشرک آنها وارد می شد.

این آیات مسلمانان را تشویق به استقامت و پایمردی در برابر موج فشار دشمن می کند،و اگر سخن از جهاد به میان آورده نیز ظاهرا جهاد در همین زمینه است،نه جهاد مسلحانه دستجمعی و گروهی،که دستور آن در مدینه نازل شد.

و نیز اگر سخن از منافقان می گوید ممکن است اشاره به گروه سست ایمانی باشد که احیانا در مکه در لابلای مسلمانان وجود داشتند،گاه با مسلمانان همراه بودند و گاه با مشرکان،و کفه هر کدام سنگینتر می شد به سوی او می چرخیدند! به هر حال پیوستگی و انسجام آیات این سوره ایجاب می کند که همه آنها را"مکی"بدانیم و روایات بالا که خود با یکدیگر انسجام ندارد نمی تواند این بهم پیوستگی را بر هم زند.

تفسیر:

آزمایش الهی یک سنت جاویدان

باز در آغاز این سوره به حروف مقطعه(الف-لام-میم)برخورد می کنیم که تا کنون بارها تفسیر آن را از دیدگاههای مختلف بیان کرده ایم (1).


 1) به جلد اول آغاز سوره بقره و جلد دوم آغاز سوره آل عمران و جلد 6 آغاز سوره اعراف مراجعه فرمائید.

*** بعد از ذکر حروف مقطعه به یکی از مهمترین مسائل زندگی بشر که مساله شدائد و فشارها و آزمونهای الهی است اشاره می کند.

نخست می گوید:"آیا مردم گمان کردند همین اندازه که اظهار ایمان کنند و شهادت به توحید و رسالت پیامبر دهند به حال خود واگذارده خواهند شد و امتحان نمی شوند"؟!( أَ حَسِبَ النّٰاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّٰا وَ هُمْ لاٰ یُفْتَنُونَ ) (1).

*** بعد بلافاصله به ذکر این حقیقت می پردازد که امتحان یک سنت همیشگی و جاودانی الهی است،امتحان مخصوص شما جمعیت مسلمانان نیست،سنتی است که در تمام امتهای پیشین جاری بوده است.می فرماید:"ما کسانی را که قبل از آنها بودند آزمایش کردیم"( وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ).

آنها را نیز در کوره های سخت امتحان افکندیم،آنها نیز همچون شما در فشار دشمنان بیرحم و جاهل و بیخبر و متعصب و لجوج قرار داشتند،همیشه میدان امتحان باز بوده و گروهی در این میدان شرکت داشته اند.

باید هم چنین باشد چرا که در مقام ادعا هر کس می تواند خود را برترین مؤمن،بالاترین مجاهد،و فداکارترین انسان معرفی کند،باید وزن و قیمت و ارزش این ادعاها از طریق آزمون روشن شود،باید معلوم گردد تا چه اندازه نیات درونی و آمادگیهای روحی با این گفته ها هماهنگ یا ناهماهنگ است؟ آری"باید خدا بداند چه کسانی راست می گویند،و چه کسانی دروغگو هستند" ( فَلَیَعْلَمَنَّ اللّٰهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکٰاذِبِینَ ).


 1) "یفتنون"از ماده"فتنه"در اصل به معنی گذاشتن طلا در آتش برای شناخته شدن میزان خلوص آن است،سپس به هر گونه آزمایش ظاهری و معنوی اطلاق شده است (برای توضیح بیشتر به جلد 2 صفحه 17 مراجعه شود).

بدیهی است خدا همه اینها را می داند،حتی قبل از خلقت انسانها،منظور از علم در اینجا همان تحقق عینی مسائل و وجود خارجی آنها است،و به تعبیر دیگر ظهور آثار و شواهد عملی است،یعنی باید علم خدا در باره این گروه عملا در خارج پیاده شود،و تحقق عینی یابد،و هر کس آنچه را در درون دارد بیرون ریزد، این است معنی"علم"هنگامی که در اینگونه موارد در مورد خداوند به کار می رود.

دلیل این مساله نیز روشن است زیرا نیات درونی و صفات باطنی تا در عمل انسان تحقق و عینیت پیدا نکند ثواب و جزا و کیفر مفهوم ندارد.

آزمایش برای تحقق بخشیدن به نیات و صفات درونی است.

و به عبارت دیگر این عالم همچون یک"دانشگاه"یا یک"مزرعه"است (این تشبیهات در متون احادیث اسلامی وارد شده)برنامه این است که در دانشگاه استعدادها شکوفا گردد،لیاقتها پرورش یابد،و آنچه در مرحله"قوه"است به"فعلیت"برسد.

باید در این مزرعه نهاد بذرها ظاهر گردد،و از درون آنها جوانه ها بیرون آید،جوانه ها سر از خاک بردارند،پرورش یابند،نهال کوچکی شوند و سرانجام درختی تنومند و بارور،و این امور هرگز بدون آزمایش و امتحان ممکن نیست.

و از اینجا می فهمیم که آزمایشهای الهی نه برای شناخت افراد است، بلکه برای پرورش و شکوفایی استعدادها است.

بنا بر این اگر ما آزمایش می کنیم برای کشف مجهولی است،اما اگر خداوند آزمایش می کند برای کشف مجهول نیست که علمش به همه چیز احاطه دارد بلکه برای پرورش استعدادها و به فعلیت رسانیدن قوه ها است (1).


1) توضیح بیشتر در مورد آزمایش الهی و جوانب مختلف این موضوع در جلد اول ذیل آیه 157 سوره بقره بیان شده است.

***

نکته:

1-آزمونها در چهره های مختلف

گرچه بیان عمومیت امتحان برای تمام اقوام و جمعیتها،اثر سازنده بسیار قابل ملاحظه ای برای مؤمنان مکه که در آن روز در اقلیت شدیدی بودند داشت و توجه به این واقعیت آنها را در مقابل دشمنان،سخت مقاوم و شکیبا می کرد، ولی این منحصر به مؤمنان مکه نبود بلکه هر گروه و جمعیتی به نوعی در این سنت الهی شریک و سهیمند و امتحانات خداوند در چهره های گوناگون به سراغ آنها می آید.

گروهی در محیطهایی قرار می گیرند که از هر نظر آلوده است،وسوسه های فساد از هر طرف آنها را احاطه می کند،امتحان بزرگ آنها این است که در چنین جو و شرائطی همرنگ محیط نشوند و اصالت و پاکی خود را حفظ کنند.

گروهی در فشار محرومیتها قرار می گیرند،در حالی که می بینند اگر حاضر به معاوضه کردن سرمایه های اصیل وجود خود باشند،فقر و محرومیت به سرعت درهم می شکند،اما به بهای از دست دادن ایمان و تقوا و آزادگی و عزت و شرف،و همین آزمون آنها است.

گروهی دیگر بر عکس غرق در نعمت می شوند و امکانات مادی از هر نظر در اختیارشان قرار می گیرد،آیا در چنین شرائطی،قیام به وظیفه شکر نعمت می کنند؟یا غرق در غفلت و غرور و خودخواهی و خودبینی،غرق در لذات و شهوات و بیگانگی از جامعه و از خویشتن می شوند؟! گروهی-همچون غرب و شرق زده های عصر ما-با کشورهایی روبرو می شوند که در عین دوری از خدا و فضیلت و اخلاق،از تمدن مادی خیره کننده ای بهره مندند و رفاه اجتماعی قابل ملاحظه ای دارند،در اینجا جاذبه نیرومند مرموزی آنها را به سوی این نوع زندگی می کشاند که به قیمت زیر پا نهادن همه اصولی که به آن اعتقاد دارند و به قیمت تن دادن به ذلت وابستگی چنان زندگی را برای خود و جامعه خویش فراهم سازند،این نیز یک نوع آزمون است.

مصیبتها،درد و رنجها،جنگ و نزاعها،قحطی و گرانی و تورم،حکومتهای خودکامه،که انسانها را به بردگی و اسارت خود دعوت می کنند و آنها را به تسلیم در برابر برنامه های طاغوتی خود فرا می خوانند،و بالآخره امواج نیرومند هوای نفس و شهوت،هر یک از اینها وسیله آزمایشی است بر سر راه بندگان خدا، و در همین صحنه ها است که ایمان و شخصیت و تقوی و پاکی و امانت و آزادگی افراد مشخص می شود.

اما برای پیروزی در این آزمونهای سخت،جز تلاش و کوشش مستمر و تکیه بر لطف خاص پروردگار راهی نیست.

جالب اینکه در حدیثی که در اصول کافی از بعضی از معصومین در تفسیر آیه أَ حَسِبَ النّٰاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّٰا وَ هُمْ لاٰ یُفْتَنُونَ آمده چنین می خوانیم:یفتنون کما یفتن الذهب،ثم قال یخلصون کما یخلص الذهب!:"آزمایش می شوند همانگونه که طلا در کوره آزمایش می شود،و خالص می شوند همانگونه که فشار آتش ناخالصیهای طلا را از بین می برد و آن را خالص می کند" (1).

به هر حال عافیت طلبانی که گمان می کنند همین اندازه که اظهار ایمان کنند در صف مؤمنان قرار می گیرند و در اعلی علیین بهشت همنشین پیامبران و صدیقین و شهداء خواهند بود سخت در اشتباهند.


 1) "اصول کافی"طبق نقل تفسیر نور الثقلین ج 4 ص 148.

به گفته امیر مؤمنان علی ع در نهج البلاغه

و الذی بعثه بالحق لتبلبلن بلبله،و لتغربلن غربله،و لتساطن سوط القدر،حتی یعود اسفلکم اعلاکم و اعلاکم اسفلکم: "سوگند به کسی که پیامبر ص را به حق مبعوث کرده به شدت مورد آزمایش قرار می گیرید،و غربال می شوید،و همانند محتویات یک دیگ به هنگام جوشش،زیر و رو خواهید شد،آن چنان که بالای شما پائین و پائین بالا قرار خواهد گرفت"! (1).

این سخن را هنگامی می گوید که تازه مردم با او بیعت کرده اند و در انتظار این هستند که ببینند او با تقسیم اموال بیت المال و مقامها چه می کند؟!آیا با همان معیارهای گذشته و تبعیضها یا بر معیار تلخ عدالت محمدی؟! ***


 1) نهج البلاغه خطبه 16.
برچسب‌ها: