آیات 10 تا 13

14:02 - 1397/04/24

سوره العنکبوت (29): آیات 10 تا 13

اشاره

وَ مِنَ اَلنّٰاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنّٰا بِاللّٰهِ فَإِذٰا أُوذِیَ فِی اَللّٰهِ جَعَلَ فِتْنَهَ اَلنّٰاسِ کَعَذٰابِ اَللّٰهِ وَ لَئِنْ جٰاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ إِنّٰا کُنّٰا مَعَکُمْ أَ وَ لَیْسَ اَللّٰهُ بِأَعْلَمَ بِمٰا فِی صُدُورِ اَلْعٰالَمِینَ (10) وَ لَیَعْلَمَنَّ اَللّٰهُ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ اَلْمُنٰافِقِینَ (11) وَ قٰالَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اِتَّبِعُوا سَبِیلَنٰا وَ لْنَحْمِلْ خَطٰایٰاکُمْ وَ مٰا هُمْ بِحٰامِلِینَ مِنْ خَطٰایٰاهُمْ مِنْ شَیْءٍ إِنَّهُمْ لَکٰاذِبُونَ (12) وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقٰالَهُمْ وَ أَثْقٰالاً مَعَ أَثْقٰالِهِمْ وَ لَیُسْئَلُنَّ یَوْمَ اَلْقِیٰامَهِ عَمّٰا کٰانُوا یَفْتَرُونَ (13)

ترجمه:

10-در میان مردم کسانی هستند که می گویند به خدا ایمان آورده ایم اما هنگامی که به خاطر خدا(از سوی دشمنان)مورد آزار قرار می گیرند فتنه دشمنان را همچون عذاب الهی می شمارند(و از آن سخت وحشت می کنند)اما هنگامی که پیروزی از سوی پروردگارت بیاید می گویند ما هم با شما بودیم(و در این پیروزی شریکیم!)آیا خداوند به آنچه در سینه های جهانیان است آگاه تر نیست؟

11-مسلما خداوند مؤمنان را می شناسد،و یقینا منافقان را(نیز)می شناسد.

12-کافران به مؤمنان گفتند:شما از ما پیروی کنید(اگر گناهی داشته باشد)ما گناهانتان را بر عهده خواهیم گرفت!آنها هرگز چیزی از گناهان اینها را بر دوش نخواهند گرفت،آنها دروغ می گویند! 13-آنها بار سنگین گناهان خویش را بر دوش می کشند،و بارهای سنگین دیگری را اضافه بر بارهای سنگین خود،و روز قیامت مسلما از دروغهایی که می بستند سؤال خواهند شد.

تفسیر:

در پیروزیها شریکند اما در مشکلات نه!

از آنجا که در آیات گذشته بحثهای صریحی از"مؤمنان صالح"و"مشرکان" آمده بود در نخستین آیات مورد بحث به گفتگو پیرامون گروه سوم یعنی"منافقان" می پردازد و می گوید:"بعضی از مردم اظهار ایمان می کنند،اما در برابر فشار مخالفان تحمل و استقامت به خرج نمی دهند،هنگامی که در مسیر اللّٰه تحت فشار شکنجه قرار گیرند از ایمان به کنار می روند و فشار و شکنجه مردم را همچون عذاب الهی می شمرند"(و از آن سخت وحشت می کنند)( وَ مِنَ النّٰاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنّٰا بِاللّٰهِ فَإِذٰا أُوذِیَ فِی اللّٰهِ جَعَلَ فِتْنَهَ النّٰاسِ کَعَذٰابِ اللّٰهِ ).

"اما هنگامی که یاری از سوی پروردگارت به سراغ تو بیاید و پیروز شوید می گویند:ما با شما بودیم و در افتخارات شما شریکیم"!( وَ لَئِنْ جٰاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ إِنّٰا کُنّٰا مَعَکُمْ ).

آیا اینها گمان می کنند خدا از اعماق قلبشان با خبر نیست؟"آیا خداوند به آنچه در سینه های مردم جهان است از همه آگاهتر نمی باشد"؟( أَ وَ لَیْسَ اللّٰهُ بِأَعْلَمَ بِمٰا فِی صُدُورِ الْعٰالَمِینَ ).

تعبیر به"آمنا"(ایمان آورده ایم)به صورت صیغه جمع در حالی که جمله بعد به صورت صیغه مفرد است شاید از این نظر باشد که این گروه منافقان می خواهند خودشان را در صف جمعیت مؤمنان جا بزنند،لذا"آمنا"می گویند یعنی همچون سائر مردم ایمان آورده ایم.

تعبیر به أُوذِیَ فِی اللّٰهِ به معنی"اوذی فی سبیل اللّٰه"است،یعنی آنها در راه خدا و ایمان گاهی مورد آزار دشمن قرار می گیرند.

جالب اینکه از مجازات الهی تعبیر به"عذاب"می کند،و از آزارهای مردم تعبیر به"فتنه"،اشاره به اینکه آزارهای مردم در حقیقت عذاب نیست، بلکه آزمایش است و وسیله تکامل برای انسان،و به این ترتیب به آنها تعلیم می دهد که این دو را با هم مقایسه نکنند،و با این بهانه که مخالفان آنها را آزار و شکنجه می کنند دست از ایمان خود بر ندارند که این جزئی از برنامه کلی امتحان در این دنیا است.

در اینجا یک سؤال پیش می آید که خداوند در مکه کدام پیروزی نصیب مسلمانان کرده بود که منافقین خود را در آن سهیم بدانند؟.

در پاسخ می گوئیم:جمله فوق به صورت"شرطیه"است،و می دانیم جمله شرطیه دلیل بر وجود شرط نیست،بلکه مفهومش این است که اگر در آینده پیروزیهایی نصیب شما شود این منافقان سست ایمان خود را در آن شریک می دانند.

اضافه بر این در مکه نیز مسلمانان پیروزیهایی در برابر دشمنان کسب کردند،هر چند پیروزی نظامی نبود،بلکه پیروزی در تبلیغات و نفوذ افکار عمومی و پیشرفت اسلام در میان قشرهای مردم بود.

از همه اینها گذشته تعبیر به اذیت و آزار مؤمنان مناسب با محیط مکه است و گرنه در محیط مدینه کمتر چنین چیزی اتفاق می افتاد.

ضمنا این نکته نیز روشن شد که منافق تنها به کسانی نمی گویند که در باطن ابدا ایمان ندارند و اظهار ایمان می کنند بلکه افراد سست ایمانی که در تحت فشار این و آن به زودی عقیده خود را عوض می کنند جزء منافقان محسوب می شوند،و آیه مورد بحث ظاهرا از اینگونه منافقان سخن می گوید،و تصریح می کند که خدا از نیات آنها آگاه است.

*** در آیه بعد باز برای تاکید بیشتر می افزاید:"به طور قطع خداوند مؤمنان را می شناسد،و نیز به طور یقین خداوند منافقان را نیز می شناسد"( وَ لَیَعْلَمَنَّ اللّٰهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْمُنٰافِقِینَ ).

اگر ساده لوحانی فکر می کنند می توانند با اخفاء حقائق از قلمرو علم خدا دور بمانند سخت در اشتباهند.

مجددا تکرار می کنیم تعبیر به"منافق"دلیل بر این نیست که این آیات در مدینه نازل شده است،درست است که مساله نفاق معمولا بعد از پیروزی یک جمعیت و به دست گرفتن حکومت پیدا می شود که مخالفان تغییر چهره داده و گروه زیر زمینی تشکیل می دهند،ولی همانگونه که گفتیم نفاق معنی وسیعی دارد و افراد ضعیف الایمانی را که با مختصر فشاری تغییر عقیده می دهند نیز شامل می شود.

*** آیه بعد به یک نمونه از منطق های سست و پوچ مشرکان که هم اکنون نیز در میان قشر وسیعی وجود دارد اشاره کرده،می گوید:"کافران به مؤمنان گفتند:

شما بیائید از راه و آئین ما پیروی کنید و اگر گناهی داشته باشد ما گناه شما را به دوش می گیریم"( وَ قٰالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنٰا وَ لْنَحْمِلْ خَطٰایٰاکُمْ ) (1).


 1) جمله"و لنحمل"فعل امر است و برای بعضی از مفسران ایرادی تولید کرده که مگر می شود انسان به خودش امر کند؟و سپس پاسخ گفته است که این امر در حکم قضیه شرطیه است یعنی"ان اتبعتمونا حملنا خطایاکم"(تفسیر فخر رازی)ولی به عقیده ما هیچ مانعی ندارد که انسان به خود امری کند و آمر و مامور در اینجا یک شخص است اما به دو اعتبار(دقت کنید).

امروز نیز بسیاری از وسوسه گران را می بینیم که هنگام دعوت به یک عمل خلاف می گویند اگر گناهی دارد به گردن ما!،در حالی که می دانیم هیچکس نمی تواند گناه دیگری را به گردن بگیرد،و اصلا این کار معقول نیست،خداوند عادل است،کسی را به جرم دیگری مجازات نمی کند،و از این گذشته مسئولیت انسان در برابر اعمالش با این حرفهای بی اساس از بین نمی رود،و بر خلاف آنچه بعضی از کوته فکران می پندارند این تعبیرات سر سوزنی از مجازات انسان نمی کاهد لذا در هیچ محکمه و دادگاهی به این حرفها اعتنا نمی کنند که فلان کس گناهش را به گردن گرفته،درست است که این تشویق کننده در گناه و جرم او شریک است اما این شرکت در جرم به هیچ وجه از مسئولیت او نخواهد کاست.

لذا در جمله بعد با صراحت می گوید:"آنها هرگز چیزی از خطاها و گناهان اینها را بر دوش نخواهند گرفت،آنها دروغ می گویند"( وَ مٰا هُمْ بِحٰامِلِینَ مِنْ خَطٰایٰاهُمْ مِنْ شَیْءٍ إِنَّهُمْ لَکٰاذِبُونَ ).

در اینجا سؤالی مطرح است که صدق و کذب در مورد جمله های خبریه است،در حالی که در محل بحث ما جمله خبریه ای وجود ندارد،بلکه جمله انشائیه است(امر)و می دانیم جمله های انشائیه صدق و کذب ندارد،پس چرا قرآن می گوید آنها دروغ می گویند؟.

پاسخ این سؤال از بیان سابق روشن می شود و آن اینکه جمله امریه در اینجا به یک جمله شرطیه خبریه بازگشت می کند و مفهومش این است اگر شما از طریق ما پیروی کنید ما گناهانتان را به گردن می گیریم و چنین جمله ای قابل صدق و کذب است (1).


 1) ما راه دیگری برای پاسخ این سؤال نیز داریم چرا که معتقدیم در جمله های انشائیه نیز صدق و کذب راه دارد،و در تعبیرات عرفیه نیز دیده می شود،زیرا شخصی که فی المثل به چیزی امر می کند دلیل بر این است که جدا به آن علاقه دارد و هنگامی که می گوئیم او دروغ می گوید یعنی او چنین چیزی را نمی خواهد(دقت کنید).

*** سپس برای اینکه تصور نشود این دعوت کنندگان به کفر و شرک و بت پرستی و ظلم،در برابر این عملشان مجازاتی ندارند در آیه بعد می افزاید:"آنها بارهای سنگین گناهانشان را بر دوش می کشند،و بارهای دیگری را اضافه بر بارهای سنگین خودشان"!( وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقٰالَهُمْ وَ أَثْقٰالاً مَعَ أَثْقٰالِهِمْ ).

این بار گناه اضافی همان بار گناه اضلال و اغوا کردن و تشویق دیگران به گناه است،همان بار سنت بد گذاردن که پیامبر اکرم ص فرمود:من سن سنه سیئه فعلیه وزرها و وزر من عمل بها من غیر ان ینقص من وزره شیء:"کسی که سنت بدی بگذارد،گناه آن سنت و گناه کسانی که به آن عمل می کنند بر او است،بی آنکه از گناه عمل کنندگان چیزی کاسته شود" (1).

مهم این است که آنها در تمام گناهان دیگران نیز شریکند،بی آنکه سر سوزنی از گناه آنان کاسته شود.

و در پایان آیه می افزاید"آنها به طور قطع در روز قیامت از افتراها و دروغهایی که می بستند سؤال می شوند و باید خود جوابگوی آن باشند"( وَ لَیُسْئَلُنَّ یَوْمَ الْقِیٰامَهِ عَمّٰا کٰانُوا یَفْتَرُونَ ).

در اینجا سؤال دیگری پیش می آید که منظور از این افتراء که باید در قیامت جوابگوی آن باشند چیست؟ ممکن است اشاره به دروغهایی باشد که به خدا می بستند و می گفتند:"خدا گفته است که ما این بتها را پرستش کنیم"! یا اشاره به اینکه منظور آنها از این سخن که می گفتند ما گناهان شما را به گردن می گیریم این بوده که اصلا این کارها گناه ندارد،و این دروغی است که باید جواب آن را بدهند.


1) تفسیر فخر رازی ج 25 ص 40.

یا اینکه به راستی در قیامت به آنها گفته می شود بیائید بار گناهان آنها را بر دوش بکشید و آنها سر باز می زنند و دروغ و افترای خود را ظاهر می کنند.

یا اینکه ظاهر سخنان آنها این بود که هر انسانی می تواند مسئولیت گناه دیگری را بر عهده گیرد،در حالی که این سخن نیز دروغ و افترا است و هر کس مسئول اعمال خویش است.

***

نکته ها:

اشاره
1-سنتهای نیک و بد

در منطق اسلام پایه گذاری یک برنامه اجتماعی مسئولیت آفرین است و خواه ناخواه انسان را در آن برنامه و کار تمام کسانی که به آن عمل می کنند شریک و سهیم می سازد،چرا که انگیزه های عمل،بخشی از مقدمات عمل است،و می دانیم هر کس در مقدمه کاری دخیل باشد در ذی المقدمه نیز شریک است هر چند مقدمه ساده ای باشد.

شاهد این سخن حدیثی است که از پیامبر گرامی اسلام ص نقل شده است:پیامبر ص با جمعی از یاران همراه بود سائلی آمد و تقاضای کمک کرد کسی باو چیزی نداد،مردی پیشقدم شد و به او کمکی کرد،دیگران تشویق شدند،آنها نیز کمک کردند،در اینجا پیامبر فرمود

من سن خیرا فاسنن به کان له اجره و من اجور من تبعه،غیر منتقص من اجورهم شیئا،و من سن شرا فاسنن به کان علیه وزره و من اوزار من تبعه،غیر منتقص من اوزارهم شیئا!: "کسی که سنت نیکی بگذارد و دیگران به آن اقتدا کنند پاداش آن و از پاداش کسانی که پیروی کردند برای او خواهد بود،بی آنکه از پاداششان کاسته شود،و کسی که سنت شری بگذارد و به آن اقتدا کنند گناه آن و از گناهان کسانی که پیروی کرده اند بر او خواهد بود،بی آنکه از گناهان آنها کاسته شود"! (1).

نظیر همین معنی به عبارات گوناگون در منابع حدیث شیعه و اهل تسنن آمده است و این حدیثی است مشهور.

***

2-پاسخ به یک سؤال

بعضی این سؤال را در اینجا مطرح کرده اند که در قوانین اسلامی گاهی دیه انسان بر عهده دیگری است مثلا در قتل خطای محض دیه بر عهده"عاقله"است (منظور از عاقله خویشاوندان ذکور از سوی پدر است که دیه خطا در میان آنها تقسیم می شود و هر کدام باید بخشی از آن را بپردازند).

آیا این مساله با آیات فوق تضاد ندارد؟ در پاسخ می گوئیم در بحثهای فقهی این حقیقت را روشن ساخته ایم که ضامن بودن عاقله در حقیقت یک نوع بیمه متقابل و الزامی در اعضای یک فامیل است، اسلام برای اینکه بار سنگین دیه خطا بر دوش یک فرد نماند به مردان یک فامیل الزام کرده که در برابر یکدیگر ضامن دیه خطا باشند،و مبلغ آن را در میان خود سرشکن کنند،امروز این یکی ممکن است مرتکب خطایی شود و فردا دیگری(توضیح بیشتر را در باره این مساله به بحث دیات از کتاب فقه موکول می کنیم).

به هر حال این برنامه یک نوع تعاون و همکاری در حفظ منافع متقابل است، و به هیچ وجه مفهوم گناه دیگران را به گردن گرفتن ندارد،بخصوص که دیه قتل خطا اصلا جریمه گناه نیست،بلکه جبران خسارت است(دقت کنید).

***


1) تفسیر"در المنثور".
برچسب‌ها: