آیات 50 تا 55

20:23 - 1397/04/25

سوره العنکبوت (29): آیات 50 تا 55

اشاره

وَ قٰالُوا لَوْ لاٰ أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیٰاتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا اَلْآیٰاتُ عِنْدَ اَللّٰهِ وَ إِنَّمٰا أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ (50) أَ وَ لَمْ یَکْفِهِمْ أَنّٰا أَنْزَلْنٰا عَلَیْکَ اَلْکِتٰابَ یُتْلیٰ عَلَیْهِمْ إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَرَحْمَهً وَ ذِکْریٰ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (51) قُلْ کَفیٰ بِاللّٰهِ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ شَهِیداً یَعْلَمُ مٰا فِی اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا بِالْبٰاطِلِ وَ کَفَرُوا بِاللّٰهِ أُولٰئِکَ هُمُ اَلْخٰاسِرُونَ (52) وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذٰابِ وَ لَوْ لاٰ أَجَلٌ مُسَمًّی لَجٰاءَهُمُ اَلْعَذٰابُ وَ لَیَأْتِیَنَّهُمْ بَغْتَهً وَ هُمْ لاٰ یَشْعُرُونَ (53) یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذٰابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْکٰافِرِینَ (54) یَوْمَ یَغْشٰاهُمُ اَلْعَذٰابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَ یَقُولُ ذُوقُوا مٰا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (55)

ترجمه:

50-گفتند:چرا معجزاتی از سوی پروردگارش بر او نازل نشده؟بگو معجزات همه نزد خداست(و به فرمان او نازل می شود،نه به میل من و شما)من تنها انذار کننده آشکاری هستم.

51-آیا برای آنها کافی نیست که این کتاب آسمانی را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنها تلاوت می شود؟در این رحمت و تذکری است برای کسانی که ایمان می آورند.

52-بگو همین بس که خدا میان من و شما گواه است،آنچه را در آسمانها و زمین است می داند کسانی که به باطل ایمان آوردند و به اللّٰه کافر شدند زیانکاران واقعی هستند.

53-آنها با عجله از تو عذاب را می طلبند،و اگر موعد مقرری تعیین نشده بود عذاب(الهی) به سراغ آنها می آمد،سرانجام این عذاب بطور ناگهانی بر آنها نازل می شود در حالی که نمی دانند.

54-آنها با عجله از تو تقاضای عذاب می کنند،در حالی که جهنم به کافران احاطه دارد! 55-آن روز که عذاب(الهی)آنها را از بالای سر و پائین پا می پوشاند و به آنها می گوید بچشید آنچه را عمل می کردید(روز سخت و دردناکی است).

تفسیر:

آیا معجزه قرآن کافی نیست؟!

کسانی که بر اثر لجاجت و اصرار در باطل،حاضر نبودند به هیچ قیمتی در برابر بیان مستدل و منطقی قرآن تسلیم شوند،و آوردن کتابی همچون قرآن به وسیله فرد درس نخوانده ای همچون پیامبر ص که دلیل روشنی بر حقانیت وی بود بپذیرند،دست به بهانه جویی تازه ای زدند،چنان که قرآن در نخستین آیات مورد بحث می گوید:آنها از روی سخریه و استهزاء"گفتند چرا معجزاتی (همچون معجزات موسی و عیسی)از سوی پروردگارش بر او نازل نشده است"؟ ( وَ قٰالُوا لَوْ لاٰ أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیٰاتٌ مِنْ رَبِّهِ ).

چرا او عصای موسی و ید بیضاء و دم مسیحا ندارد؟

چرا او هم دشمنان خود را با معجزات بزرگ نابود نمی کند؟آن گونه که موسی و شعیب و هود و نوح و ثمود کردند؟ و یا همانگونه که در سوره اسراء از زبان این گروه آمده است"چرا پیامبر اسلام،نهرها و چشمه های آب جاری از بیابان خشک مکه ظاهر نمی کند"؟"چرا قصری از طلا ندارد"؟"چرا به آسمان صعود نمی کند"؟و"چرا نامه ای از سوی خدا از آسمان برای آنها نمی آورد"!! (1).

بدون شک پیامبر اسلام ص معجزات دیگری غیر از قرآن مجید داشته، و تواریخ نیز با صراحت از آن سخن می گوید،ولی آنها با این سخنانشان،دنبال تحصیل معجزه نبودند،بلکه از یک سو می خواستند اعجاز قرآن را نادیده بگیرند و از سوی دیگر تقاضای معجزات اقتراحی داشتند(منظور از معجزات اقتراحی این است که پیامبر ص طبق تمایلات این و آن،هر امر خارق العاده ای را که پیشنهاد کنند انجام دهد،مثلا این یکی پیشنهاد خارج ساختن چشمه های آب کند دیگری بگوید من قبول ندارم باید کوه های مکه را طلا کنی،سومی هم بهانه بگیرد که این کافی نیست باید به آسمان صعود کنی،و به این ترتیب معجزه را به صورت بازیچه بی ارزشی در آورند،و تازه آخر کار بعد از دیدن همه اینها ساحرش بخوانند).

لذا قرآن در آیه 111 سوره انعام می گوید وَ لَوْ أَنَّنٰا نَزَّلْنٰا إِلَیْهِمُ الْمَلاٰئِکَهَ وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتیٰ وَ حَشَرْنٰا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قُبُلاً مٰا کٰانُوا لِیُؤْمِنُوا :"اگر ما فرشتگان را بر آنها نازل کنیم و مردگان زنده شوند و با آنها سخن بگویند و همه چیز را در برابر آنها محشور نمائیم باز هم ایمان نمی آورند"! به هر حال قرآن برای پاسخگویی به این بهانه جویان لجوج،از دو راه وارد می شود:


 1) سوره اسراء آیه 90 تا 93.

نخست می گوید:به آنها"بگو معجزه کار من نیست که با تمایلات شما انجام گیرد،معجزات همه نزد خدا است"( قُلْ إِنَّمَا الْآیٰاتُ عِنْدَ اللّٰهِ ).

او می داند چه معجزه ای با چه زمانی و برای چه اقوامی متناسب است،او می داند چه افرادی در صدد تحقیق و پی جویی حقند و باید خارق عادات به آنها نشان دهد،و چه افرادی بهانه گیرند و دنبال هوای نفس؟ و بگو"من فقط انذار کننده و بیم دهنده آشکارم"( وَ إِنَّمٰا أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ ).

تنها وظیفه من انذار و تبلیغ است و بیان کلام خدا،اما ارائه معجزات و خارق عادات تنها به اختیار ذات پاک او است،این یک پاسخ.

*** پاسخ دیگر اینکه:"آیا همین اندازه برای آنها کافی نیست که ما این کتاب آسمانی را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنها تلاوت می شود"( أَ وَ لَمْ یَکْفِهِمْ أَنّٰا أَنْزَلْنٰا عَلَیْکَ الْکِتٰابَ یُتْلیٰ عَلَیْهِمْ ).

آنها تقاضای معجزات جسمانی می کنند،در حالی که قرآن برترین معجزه معنوی است.

آنها تقاضای معجزه زود گذری دارند در حالی که قرآن معجزه ای است جاویدان،و شب و روز آیاتش بر آنها خوانده می شود.

آیا امکان دارد انسانی درس نخوانده-و حتی اگر فرضا درس خوانده بود- کتابی با این محتوا و این جاذبه عجیب که فوق توانایی انسانها است بیاورد و عموم جهانیان را دعوت به مقابله کند و همه در برابر آن عاجز و ناتوان بمانند؟! اگر راستی منظور آنها معجزه است ما به وسیله نزول قرآن بیش از آنچه آنها تقاضا دارند در اختیارشان گذارده ایم،ولی نه،آنها حق طلب نیستند،بهانه جو هستند.

باید توجه داشت که جمله أَ وَ لَمْ یَکْفِهِمْ (آیا برای آنها کافی نیست؟)معمولا در مواردی گفته می شود که انسان کاری ما فوق انتظار طرف انجام داده و او از آن غافل است یا خود را به غفلت می زند.مثلا می گوید چرا فلان خدمت را به من نکردی و ما انگشت روی خدمت بزرگتری می گذاریم که او آن را نادیده گرفته و می گوئیم آیا کافی نیست که ما چنین خدمت بزرگی به تو کردیم؟! از همه اینها گذشته معجزه باید هماهنگ با شرائط زمان و مکان و چگونگی دعوت پیامبر باشد،پیامبری که آئینش جاودانی است باید معجزه جاودانی داشته باشد.

پیامبری که دعوتش جهان گیر است و باید قرون و اعصار آینده را نیز در بر گیرد باید معجزه روحانی و عقلانی روشنی داشته باشد که فکر همه اندیشمندان و صاحب خردان را به سوی خود جذب کند.مسلما برای چنین هدفی قرآن مناسب است،نه عصای موسی و ید بیضا.

و در پایان آیه برای تاکید و توضیح بیشتر می گوید:"در این کتاب آسمانی هم رحمت بزرگی نهفته است و هم تذکر گویایی،برای کسانی که ایمان می آورند" ( إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَرَحْمَهً وَ ذِکْریٰ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ).

آری قرآن هم رحمت است و هم وسیله یادآوری،اما برای گروه با ایمان برای آنها که درهای قلب خود را به روی حقیقت گشوده اند،برای آنها که طالب نورند و خواهان پیدا کردن راه،آنها این رحمت الهی را با تمام وجود خود احساس می کنند و در پرتو آن آرامش می یابند،آنها هر بار که آیات قرآن را می خوانند تذکر تازه ای می یابند.

ممکن است فرق میان"رحمت"و"ذکری"این باشد که قرآن تنها یک معجزه و مایه تذکر نیست،بلکه علاوه بر آن مملو است از برنامه ها و قوانین رحمت آفرین و دستورهای تربیتی و انسانساز،فی المثل عصای موسی تنها معجزه بود ولی در زندگی روز مره مردم اثری نداشت اما قرآن هم معجزه است و هم برنامه کامل زندگی و مایه رحمت.

*** و از آنجا که هر مدعی نیاز به شاهد و گواه دارد در آیه بعد می فرماید:"بگو همین بس که خدا میان من و شما گواه است"( قُلْ کَفیٰ بِاللّٰهِ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ شَهِیداً ).

بدیهی است هر قدر آگاهی شاهد و گواه بیشتر باشد ارزش شهادت او بیشتر است،لذا در جمله بعد اضافه می کند:"خدایی گواه من است که تمام آنچه را در آسمانها و زمین است می داند"( یَعْلَمُ مٰا فِی السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ ).

حال ببینیم خداوند چگونه بر حقانیت پیامبرش گواهی داده؟ ممکن است این گواهی،گواهی عملی باشد زیرا وقتی خداوند معجزه بزرگی همچون قرآن را در اختیار پیامبرش قرار می دهد سند حقانیت او را امضاء کرده است،مگر ممکن است خداوند حکیم عادل معجزه را در اختیار فرد دروغگویی(العیاذ باللّٰه)بگذارد؟بنا بر این اعطای معجزه به شخص پیامبر خود بهترین طرز گواهی دادن خدا به نبوت او است.

علاوه بر گواهی عملی فوق،در آیات متعددی از قرآن مجید گواهی قولی نیز داده شده،چنان که در آیه 40 سوره احزاب می خوانیم: مٰا کٰانَ مُحَمَّدٌ أَبٰا أَحَدٍ مِنْ رِجٰالِکُمْ وَ لٰکِنْ رَسُولَ اللّٰهِ وَ خٰاتَمَ النَّبِیِّینَ .

و در آیه 29 سوره فتح نیز آمده است: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّٰهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّٰاءُ عَلَی الْکُفّٰارِ رُحَمٰاءُ بَیْنَهُمْ :"محمد رسول خدا است و کسانی که با او هستند در برابر کفار خشن و در میان خودشان رحیم و مهربانند".

بعضی از مفسران گفته اند:این آیه در پاسخ بعضی سران یهود در مدینه مانند"کعب بن اشرف"و اتباع او نازل شده است که گفتند:ای محمد چه کسی گواهی می دهد که تو فرستاده خدایی؟آیه نازل شد و گفت:خداوند چنین گواهی می دهد.

از اینجا تفسیر و بیان دیگری برای آیه فوق نیز می توان به دست آورد و آن اینکه منظور گواهی و شهادت خداوند است در کتب آسمانی پیشین که علمای اهل کتاب بخوبی از آن آگاهی داشتند.

در عین حال منافاتی بین این تفسیرهای سه گانه نیست و ممکن است همه در معنی آیه جمع باشد.

در پایان آیه به عنوان یک هشدار و تهدید می فرماید:"کسانی که ایمان به باطل آوردند و به اللّٰه کافر شدند زیانکاران واقعی هستند"( وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْبٰاطِلِ وَ کَفَرُوا بِاللّٰهِ أُولٰئِکَ هُمُ الْخٰاسِرُونَ ).

چه خسرانی از این بالاتر که انسان تمام سرمایه های وجود خود را در برابر هیچ از دست دهد؟آن گونه که مشرکان دادند،قلب و جان خود را در اختیار بتها نهادند و تمام نیروهای جسمانی،و امکانات اجتماعی و فردی خود را در اختیار تبلیغ و ترویج آئین بت پرستی و محو نام اللّٰه گذاردند و جز خسران و زیان نتیجه ای عائد آنها نشد.

غالبا قرآن در آیات خود به این خسران بزرگ اشاره می کند و گاهی با ذکر کلمه"اخسر"(زیانکارتر)این حقیقت را نشان داده که زیانی از این برتر و بالاتر نیست(هود-22-نمل-5-کهف-103).

مهمتر این که گاه انسان در معامله ای زیان می کند تنها سرمایه خود را از دست می دهد و ورشکست می شود،اما گاهی از این فراتر می رود بدهکاری زیادی نیز بر دوش او می ماند و این بدترین نوع ورشکست است،و مشرکان درست همین حال را دارند،بلکه گاهی مایه ورشکستگی و گمراهی دیگران نیز می شوند و به اصطلاح ورشکستگی زنجیره ای را تشکیل می دهند (1).

***


1) در این زمینه بحث مشروحی در جلد 12 صفحه 563(ذیل آیه 103 سوره کهف) بیان کرده ایم.

در آیات گذشته دو قسمت از بهانه جوئیهای کفار در برابر دعوت پیامبر ص و پاسخ آن مطرح شد،نخست اینکه می گفتند:چرا او معجزه ای نمی آورد؟ که قرآن پاسخ داد:این کتاب آسمانی خود برترین معجزه است.

دیگر اینکه چه کسی گواهی بر حقانیت او می دهد؟که قرآن پاسخ داد خدایی که از همه چیز آگاه است.

در آیه مورد بحث به سومین بهانه جوئیهای آنها اشاره می کند.می گوید "آنها در مورد عذاب عجله می کنند و با سرعت آن را از تو می طلبند"( وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذٰابِ ).

آنها می گویند اگر عذاب الهی حق است و دامن کفار را می گیرد پس چرا به سراغ ما نمی آید؟! قرآن در پاسخ این سخن سه جواب می دهد.

نخست می گوید"اگر موعد مقرری تعیین نشده بود عذاب الهی فورا به سراغشان می آمد"( وَ لَوْ لاٰ أَجَلٌ مُسَمًّی لجاءهم العذاب).

این زمان معین برای آن است که هدف اصلی یعنی بیداری یا اتمام حجت بر آنها حاصل گردد،خدا هرگز بر خلاف حکمت در کارهایش شتاب و عجله نمی کند.

دیگر اینکه آنها که این سخن را می گویند چه اطمینانی دارند که هر لحظه عذاب الهی دامنشان را بگیرد؟"چرا که این عذاب ناگهانی و بدون مقدمه، و در حالی که آنها نمی دانند و توجه ندارند به سراغشان می آید"( وَ لَیَأْتِیَنَّهُمْ بَغْتَهً وَ هُمْ لاٰ یَشْعُرُونَ ) (1).

گرچه موعد عذاب در واقع معین و مقرر است ولی مصلحت این است که


 1) "بغته"از ماده"بغت"(بر وزن وقت)به معنی تحقق ناگهانی و غیر منتظره چیزی است.

آنها از آن آگاه نباشند و بدون مقدمه فرا رسد،چرا که اگر وقت آن اعلام می شد باعث تجری و جسارت کفار و گنهکاران می گردید،آنها تا آخرین لحظه به گناه و کفر ادامه می دادند و در لحظات آخر که موعد مقرر عذاب نزدیک می شد همگی توبه می کردند و به سوی حق باز می گشتند! فلسفه تربیتی این مجازاتها ایجاب می کند که موعدش مکتوم باشد تا هر لحظه اثر خود را ببخشد و ترس و وحشت آن عاملی بازدارنده گردد ضمنا از آنچه گفتیم روشن شد که منظور از جمله" وَ هُمْ لاٰ یَشْعُرُونَ "این نیست که آنها اصل وجود عذاب را درک نمی کنند و گرنه فلسفه عذاب از بین می رفت،بلکه منظور این است که آنها لحظه وقوع آن و مقدماتش را تشخیص نمی دهند،و به تعبیر دیگر بطور غافلگیرانه مثل صاعقه بر آنها فرود می آید.

از آیات مختلف قرآن بر می آید که این بهانه جویی منحصر به کفار مکه نبود،بلکه بسیاری از امم دیگر نیز روی مساله تعجیل عذاب اصرار می ورزیدند.

*** بالآخره سومین پاسخ را قرآن در آیه بعد بیان کرده،می گوید"آنها در برابر تو در مورد عذاب عجله می کنند در حالی که جهنم کافران را احاطه کرده است"!( یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذٰابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْکٰافِرِینَ ).

اگر عذاب دنیا تاخیر بیفتد عذاب آخرت صد در صد قطعی است آن چنان مسلم است که قرآن به صورت یک امر فعلی از آن یاد می کند و می گوید"جهنم گویی هم اکنون آنها را احاطه کرده است"! در اینجا تفسیر دقیقتری نیز برای این آیه وجود دارد و آن اینکه جهنم از دو نظر هم اکنون"به معنی واقعی کلمه"این گروه را احاطه کرده.

نخست جهنم دنیا است آنها بر اثر شرک و آلودگی به گناه در جهنمی که خود فراهم کرده اند می سوزند،جهنم جنگ و خون ریزی،جهنم نزاع و اختلاف، جهنم ناامنی و ناآرامی،جهنم ظلم و بیدادگری،و جهنم هوی و هوسهای سرکش! دیگر اینکه طبق ظاهر آیات قرآن جهنم هم اکنون موجود است و طبق تحلیلی که قبلا داشته ایم در باطن و درون این دنیا است و به این ترتیب حقیقتا کافران را احاطه کرده است،در آیه 5 و 6 و 7 سوره تکاثر نیز به آن اشاره شده: کَلاّٰ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهٰا عَیْنَ الْیَقِینِ :"این چنین نیست اگر علم الیقین می داشتید دوزخ را مشاهده می کردید سپس آن را به عین الیقین می دیدید (1).

*** سپس می افزاید:"آن روز که عذاب الهی از بالای سر و از پائین پا آنها را فرا می گیرد،و به آنها می گوید بچشید آنچه را که عمل می کردید روز سخت و دردناکی است"( یَوْمَ یَغْشٰاهُمُ الْعَذٰابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَ یَقُولُ ذُوقُوا مٰا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ) (2).

این آیه ممکن است توضیحی برای احاطه عذاب جهنم در قیامت نسبت به کفار باشد،و ممکن است بیانی مستقل برای آن عذاب دردناک آنان محسوب گردد که امروز بر اثر اعمالشان آنها را احاطه کرده و فردا ظاهر و آشکار می شود.

به هر حال اینکه می فرماید"این عذاب از بالای سر و پائین پاها است" و بقیه جهات و جوانب را ذکر نمی کند در حقیقت به خاطر وضوح مطلب و روشنی بحث است،بعلاوه هنگامی که شعله های آتش از پائین پا زبانه کشد و از بالا بر سر آنها فرو ریخته شود تمام بدن آنها را احاطه خواهد کرد،و تمام جوانب و اطراف را نیز می پوشاند.


 1) برای توضیح بیشتر در این زمینه به جلد سوم تفسیر نمونه صفحه 92 به بعد (ذیل آیه 133 سوره آل عمران)مراجعه فرمائید.
 2) بعضی از مفسران"یوم"را ظرف برای فعل مقدری دانسته اند و بعضی دیگر آن را متعلق به"محیطه"می دانند.

اصولا این تعبیر هم در زبان فارسی و هم در زبان عربی معمول است که می گویند فلان کس از فرق تا قدم مثلا در لجنزار بی عفتی فرو رفت،یعنی تمام وجود او غرق در این گناه شد،و به این ترتیب مشکلی که برای بعضی از مفسران به وجود آمده که چگونه سوی بالا و پائین ذکر شده و چهار طرف مسکوت مانده است؟حل می شود.

جمله ذُوقُوا مٰا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ که ظاهرا گوینده اش خداوند است علاوه بر اینکه یک نوع مجازات روانی برای اینگونه اشخاص است بیانگر این واقعیت می باشد که عذاب الهی چیزی جز بازتاب و انعکاس اعمال خود انسان در نشاه آخرت نیست.

***

نکته ها:

اشاره
1-دلائل اعجاز قرآن-

بدون شک قرآن بزرگترین معجزه پیامبر اسلام است،معجزه ای است گویا،جاودانی و پویا،و متناسب با هر عصر و زمان،و برای تمام قشرها،ما بحثهای مربوط به اعجاز قرآن را مشروحا در جلد اول ذیل آیه 23 سوره بقره آورده ایم و نیازی به تکرار نمی بینیم.

2-دستاویزی برای انکار معجزات-

بعضی از دانشمندان غربزده اسلامی که مایلند خارق عادات پیامبران را نادیده بگیرند اصرار دارند که پیامبر اسلام معجزه ای غیر از قرآن نداشته است،ممکن است حتی قرآن را نیز معجزه ندانند در حالی که این سخن هم بر خلاف آیات قرآن است،هم روایات متواتر،و هم تاریخ مسلم اسلامی است.

ما شرح این سخن را در جلد 12 صفحه 386(ذیل آیه 93-90 سوره اسراء)بیان کردیم.

3-معجزات اقتراحی-

همیشه یکی از روشهای لجوجانه مخالفان پیامبران طرح معجزات اقتراحی بوده،و با این کار می خواستند از یک سو ابهت معجزات را بشکنند و آنها را به ابتذال بکشانند،و از سوی دیگر بهانه ای برای عدم پذیرش دعوت پیامبران در دست داشته باشند،ولی هیچگاه پیامبران الهی تسلیم این توطئه ها نمی شدند و چنان که در آیات بالا دیدیم در پاسخ می گفتند"معجزات در اختیار ما نیست که مطابق میل و هوس شما هر روز و هر ساعت معجزه ای انجام گیرد بلکه معجزات فقط به فرمان خدا صورت می گیرد و از اختیار ما بیرون است".

در باره معجزات اقتراحی شرحی در جلد هشتم صفحه 253 به بعد(ذیل آیه 20 سوره یونس)آمده است.

برچسب‌ها: