آیات 17 تا 19

10:29 - 1397/04/26

سوره الروم (30): آیات 17 تا 19

اشاره

فَسُبْحٰانَ اَللّٰهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ (17) وَ لَهُ اَلْحَمْدُ فِی اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ عَشِیًّا وَ حِینَ تُظْهِرُونَ (18) یُخْرِجُ اَلْحَیَّ مِنَ اَلْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ اَلْمَیِّتَ مِنَ اَلْحَیِّ وَ یُحْیِ اَلْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهٰا وَ کَذٰلِکَ تُخْرَجُونَ (19)

ترجمه:

17-منزه است خداوند به هنگامی که شام می کنید و صبح می کنید.

18-و حمد و ستایش مخصوص اوست در آسمان و زمین،و تسبیح و تنزیه برای اوست به هنگام عصر و هنگامی که ظهر می کنید.

19-او زنده را از مرده خارج می کند،و مرده را از زنده،و زمین را بعد از مرگ حیات می بخشد،و به همین گونه روز قیامت برانگیخته می شوید!

تفسیر:

تسبیح و حمد در همه حال برای خدا است

بعد از بحثهای فراوانی که در آیات گذشته در مورد مبدء و معاد و بخشی از پاداش مؤمنان و کیفر مشرکان آمد،در آیات مورد بحث به تسبیح و حمد پروردگار و تنزیه و تقدیس او از هر گونه شرک و نقص و عیب پرداخته می فرماید:"تسبیح و تنزیه از آن خدا است به هنگامی که شام می کنید و هنگامی که صبح می کنید" ( فَسُبْحٰانَ اللّٰهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ ).

***

"و حمد و ستایش مخصوص ذات پاک او است در آسمان و زمین،و منزه است به هنگام عصر،و هنگامی که وارد ظهر می شوید"( وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِیًّا وَ حِینَ تُظْهِرُونَ ).

به این ترتیب در این دو آیه چهار وقت برای"تسبیح"پروردگار بیان شده:

آغاز شب( حِینَ تُمْسُونَ ).

طلوع صبح( وَ حِینَ تُصْبِحُونَ ).

عصرگاهان( وَ عَشِیًّا ).

و به هنگام زوال ظهر( وَ حِینَ تُظْهِرُونَ ) (1).

اما"حمد"از نظر مکان تعمیم یافته و پهنه آسمان و زمین را شامل شده است.

ذکر این چهار وقت در آیات فوق ممکن است کنایه از دوام و همیشگی تسبیح باشد،چنان که در فارسی می گوئیم هر صبح و شام از فلان کس مراقبت کن (یعنی همیشه و در هر زمان).

این احتمال نیز از ناحیه بعضی از مفسران اظهار شده است که اوقات چهار گانه فوق اشاره به وقتهای نماز است،ولی این سؤال را پاسخ نگفته اند که چرا بجای پنج وقت تنها از چهار وقت سخن گفته است(و از وقت عشا سخنی به میان نیامده).

ولی ممکن است پاسخ داده شود که چون وقت نماز مغرب و عشاء نسبتا به هم نزدیک است،و فاصله میان آن دو در حدود یک الی یک ساعت و نیم می باشد هر دو یک جا آمده است،در حالی که فاصله وقت فضیلت ظهر و عصر نسبتا زیاد و چند ساعت است.

اما اگر تسبیح و حمد را به معنی وسیع کلمه در آیات فوق بگیریم محدود


 1) توجه داشته باشید که" عَشِیًّا"وَ"حِینَ تُظْهِرُونَ "عطف بر"حین تمسون" است و به موضوع تسبیح بازمی گردد.

به نمازهای پنجگانه نخواهد شد،هر چند این نمازها از مصداقهای روشن آن است.

ذکر این نکته نیز لازم است که جمله های"سبحان اللّٰه""و له الحمد" می تواند انشاء تسبیح و حمدی از ناحیه خداوند باشد،همانگونه که در آیه 14 سوره مؤمنون می فرماید" فَتَبٰارَکَ اللّٰهُ أَحْسَنُ الْخٰالِقِینَ ":"جاوید و پر برکت است خداوندی که بهترین خالقها است".

و ممکن است این حمد و تسبیح به معنی امر باشد،یعنی او را تسبیح و حمد گوئید(سبحوه و احمدوا له)و این تفسیر نزدیکتر به نظر می رسد که آیات فوق دستوری باشد به همه بندگان که برای زدودن آثار شرک و گناه از دل و جان، هر صبح و شام،و هر ظهر و عصر،حمد و تسبیح خدا گویند،به وسیله نماز و غیر نماز.

در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام ص چنین آمده است: "هر کس دو آیه فوق و آیه ما بعد از آن را صبحگاهان بخواند آنچه را در روز از او فوت می گردد جبران خواهد کرد،و هر کس آن را در آغاز شب بخواند آنچه را در شب از او فوت شود جبران خواهد کرد" (1).

*** در آیه بعد باز به مساله معاد بازمی گردد،و از طریق دیگری به استبعاد منکران چنین پاسخ می گوید:"خداوند همواره زنده را از مرده،و مرده را از زنده خارج می کند،و زمین را بعد از مرگ حیات می بخشد،و همین گونه روز قیامت مبعوث و خارج می شوید"( یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهٰا وَ کَذٰلِکَ تُخْرَجُونَ ).

یعنی"صحنه معاد"و"صحنه پایان دنیا"که یکی خروج"حی از میت" است و دیگری"میت از حی"مرتبا در برابر چشم شما تکرار می شود،بنا بر این


 1) تفسیر نور الثقلین جلد 4 صفحه 172.

چه جای تعجب که در پایان جهان همه موجودات زنده بمیرند و در رستاخیز همه انسانها به زندگی جدیدی بازگردند؟! اما"خروج حی از میت"در مورد زمینهای مرده که بارها در قرآن برای مساله معاد روی آن تکیه شده،برای همه روشن است که در فصل زمستان زمین به صورت مرده درمی آید،نه گیاهی از آن می روید،نه گلی می خندد،و نه شکوفه ای می شکفد،اما در فصل بهار با تعادل هوا و فرو ریختن قطرات حیاتبخش باران جنبشی در زمین پیدا می شود،همه جا گیاهان می رویند،گلها می خندند و شکوفه ها بر شاخها آشکار می شوند،و این صحنه معاد است که در این جهان می بینیم.

و اما در مورد خارج ساختن مرده از زنده آنهم چیز پوشیده و پنهانی نیست دائما در سطح کره زمین درختانی می میرند و به چوب خشکیده ای تبدیل می شوند انسانها و حیوانات حیات خود را از دست داده و به جسد بی جانی مبدل می گردند.

و اما در مورد"بیرون آمدن موجود زنده از مرده"بعضی از مفسران آن را به خروج انسان و حیوان از نطفه تفسیر کرده اند و بعضی به تولد مؤمن از کافر و بعضی به بیدار شدن خفتگان.

ولی ظاهر این است که معنی اصلی آیه هیچکدام از این معانی نیست،چرا که نطفه خود موجود زنده ای است،و مساله ایمان و کفر نیز جزء بطون آیه است نه ظاهر آیه،و موضوع خواب و بیداری جنبه مجازی دارد زیرا حیات و مرگ حقیقی نیست.

ظاهر آیه این است که خداوند همواره موجودات زنده را از موجودات مرده خارج می سازد،و موجودات بی جان را مبدل به جاندار می کند.

گرچه طبق مسلمات علم امروز در حال حاضر حد اقل در آزمایشهای بشری و مشاهدات روزمره موردی دیده نشده است که موجودات زنده از موجودات بیجان تولد یابند،بلکه همواره موجودات زنده از تخم یا بذر یا نطفه موجودات زنده دیگری متولد می شوند،ولی مسلما در آغاز که این کره خاکی یک پارچه آتش بود،موجود زنده ای وجود نداشت،بعدا در شرائط خاصی که علم هنوز آن را به درستی کشف نکرده است موجودات زنده از مواد بیجان با یک جهش بزرگ متولد شدند،اما این موضوع در شرائط فعلی کره زمین در آنجا که در دسترس علم و دانش بشر است دیده نمی شود(البته شاید در اعماق اقیانوسها در پاره ای از شرائط هم اکنون نیز این جهش بزرگ صورت پذیرد).

اما آنچه برای ما محسوس و کاملا قابل لمس و درک است این است که موجودات مرده دائما جزء اندام موجودات زنده می شوند و لباس حیات در تن می پوشانند، آب و غذایی که ما می خوریم موجود زنده ای نیست،اما جزء بدن ما که شد تبدیل به یک موجود زنده می شود،و سلولهای تازه ای بر سلولهای بدن ما افزوده می گردد چنان که طفل شیرخوار از همین راه به جوان نیرومند قوی پیکری تبدیل می گردد.

آیا این خارج کردن زندگی از دل مرگ،و"حی"از"میت"نیست؟! بنا بر این می توان گفت:دائما در نظام عالم طبیعت زندگی از دل مرگ و مرگ از دل زندگی بیرون می آید به همین دلیل خدایی که آفریننده طبیعت است قادر به احیای مردگان در جهان دیگر می باشد.

البته-همانگونه که گفتیم-آیه فوق از نظر بعد معنوی نیز تفسیرهای دیگری دارد،از جمله تولد مؤمن از کافر،و کافر از مؤمن،عالم از جاهل،و جاهل از عالم،صالح از مفسد،و مفسد از صالح است،همانگونه که در بعضی از روایات اسلامی نیز به آن اشاره شده است.

این معانی ممکن است از بطون آیه باشد،چرا که می دانیم آیات قرآن ظاهر و باطنی دارد،و نیز ممکن است مرگ و حیات معنی جامع و وسیعی داشته باشد که هم جنبه مادی و هم جنبه معنوی را شامل شود.

در روایتی از امام موسی بن جعفر ع در تفسیر آیه یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهٰا چنین آمده است: لیس یحییها بالقطر و لکن یبعث اللّٰه رجالا فیحیون العدل فتحی الارض لاحیاء العدل،و لاقامه العدل فیه انفع فی الارض من القطر اربعین صباحا: "منظور این نیست که خداوند زمین را به وسیله باران زنده می کند،بلکه مردانی را برمی انگیزد که اصول عدالت را احیا کنند،و زمین با احیای عدالت زنده می شود،(بدانید)اقامه عدل در زمین از چهل روز باران نافعتر است" (1).

روشن است اینکه امام ع می فرماید منظور نزول باران نیست نفی انحصار است،یعنی آیه را منحصرا نباید به باران تفسیر کرد چرا که احیای معنوی زمین به عدالت از نزول باران نیز پراهمیت تر است.

***


- 1) نقل از کتاب"کافی"طبق نقل"نور الثقلین"جلد 4 صفحه 173.
برچسب‌ها: