فدک چه بود و کجا بود؟

15:34 - 1392/07/20
داستان فدک یکى از غم انگیزترین و پرغوغاترین داستان هاى زندگى فاطمه بانوى اسلام خصوصاً، و اهل بیت عموماً و تاریخ اسلام به طور گسترده و عام است.

داستان فدک یکى از غم انگیزترین و پرغوغاترین داستان هاى زندگى فاطمه بانوى اسلام(علیها السلام)خصوصاً، و اهل بیت(علیهم السلام) عموماً و تاریخ اسلام به طور گسترده و عام است، که آمیخته با توطئه هاى سیاسى، و فراز و نشیب هاى فراوانى مى باشد و دریچه اى است براى حل قسمتى از معماهاى مهم تاریخ صدر اسلام.

اما قبل از ورود در این بحث لازم است بدانیم:

«فدک» بطورى که بسیارى از مورّخان و ارباب لغت نوشته اند: قریه اى آباد و حاصلخیزى بود در سرزمین حجاز نزدیک «خیبر» که میان آن و مدینه دو یا سه روز راه بود، بعضى این فاصله را یکصد و چهل کیلومتر نوشته اند، و در آن چشمه اى جوشان و نخل هاى فراوانى بود[1] و بعد از خیبر نقطه اتکاى یهودیان در حجاز به شمار مى رفت.

در این که چگونه «فدک» این آبادى خرم و سرسبز به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) منتقل شد، معروف چنین است که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بعد از آن که از فتح خیبر بازگشت خداوند رعب و وحشت را در قلوب اهل فدک که از یهودیان سرسخت بودند، افکند، آنها کسى را خدمت رسول خدا(صلى الله علیه وآله)فرستادند و با او صلح کردند در برابر این که نیمى از «فدک» را به آن حضرت(صلى الله علیه وآله) واگذار کنند، پیامبر(صلى الله علیه وآله) از آنها پذیرفت و این صلح را امضا فرمود.

به این ترتیب «فدک» خالصه رسول الله(صلى الله علیه وآله) شد، زیرا طبق صریح قرآن مجید چیزى که به دست مسلمین بدون جنگ بیفتد منحصراً حق پیامبر(صلى الله علیه وآله) است، و به صورت غنائم جنگى تقسیم نمى شود[2] و به این ترتیب پیامبر(صلى الله علیه وآله)«فدک» را در اختیار گرفت و درآمد آن را در مورد واماندگان در راه (ابن السبیل) و مانند آنها مصرف مى کرد.

این سخن را یاقوت حموى در «معجم البلدان» و ابن منظور اندلسى در «لسان العرب» و عده اى دیگر در کتاب هاى خود آورده اند.

طبرى نیز در تاریخ خود و ابن اثیر نیز در کتاب «کامل» به آن اشاره کرده اند.[3]

این را نیز بسیارى از مورّخان نوشته اند که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در حیات خود «فدک» را به بانوى اسلام فاطمه زهرا(علیها السلام)بخشید.[4]

گواه روشن این واگذارى این که بسیارى از مفسّران از جمله مفسّر معروف جلال الدین سیوطى از علماى معروف اهل سنّت در تفسیر «درّ المنثور» در ذیل آیه 16 سوره اسراء، از ابوسعید خدرى نقل کرده که : چون این آیه نازل شد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فاطمه را طلبید و فدک را به او بخشید، عبارت حدیث چنین است:

«لَمّا نَزَلَ قَوْلُهُ تَعالى (وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ) اَعْطى رَسُولُ اللهِ(صلى الله علیه وآله) فاطِمَةَ فَدکاً; هنگامى که سخن خداى متعال نازل شد که : (اى پیامبر!) حق خویشاوندان نزدیک را بپرداز»، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به فاطمه(علیها السلام) فدک را بخشید».

در ذیل همان آیه روایت دیگرى از ابن عباس به همین مضمون نقل شده است.[5]

شاهد زنده دیگر بر این مدعا گفتار امیرمؤمنان على(علیه السلام) در نهج البلاغه درباره فدک است که مى فرماید:

«بَلى کانَتْ فِی اَیْدینا فَدَک مِنْ کُلِّ ما اَظَلَّتْهُ السَّماءُ، فَشَحَّتْ عَلَیْها نُفُوسُ قَوْم، وَسَخَتْ عَنْها نُفُوسُ قَوْم آخَرِینَ، وَ نِعْمَ الْحَکَمُ اللهُ;[6] آرى، تنها از آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، فدک در دست ما بود، ولى گروهى بر آن بخل ورزیدند، در حالى که گروه دیگرى سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند، و بهترین داور و حاکم خداست».

این سخن به خوبى نشان مى دهد که در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) فدک در اختیار امیرمؤمنان على(علیه السلام) و فاطمه زهرا(علیها السلام) بود، ولى بعداً گروهى از بخیلان حاکم، چشم به آن دوختند، و على(علیه السلام) و همسرش بانوى اسلام به ناچار از آن چشم پوشیدند، و مسلّماً این چشم پوشى با رضایت خاطر صورت نگرفت، چرا که در این صورت خدا را به داورى طلبیدن و «نِعْمَ الْحَکَمُ اللهُ» گفتن معنا ندارد.

از علماى بزرگ شیعه نیز گروه زیادى روایات مربوط به این قسمت را در کتب معتبر خود آورده اند که از میان آنها علماى زیر را مى توان نام برد:

مرحوم کلینى در «کافى»; و مرحوم صدوق; و مرحوم محمّد بن مسعود عیاشى در تفسیر خود; و على بن عیسى اربلى در «کشف الغمه»; و گروه فراوان دیگر در کتب تفسیر و تاریخ و حدیث، که ذکر همه آنها بسیار به طول مى انجامد.

اکنون ببینیم چرا و به چه دلیل فدک را از فاطمه(علیها السلام) گرفتند.

 

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

[1] معجم البلدان، ماده فدک.
[2] حشر، آیه 6 و 7 .
[3] به کتاب جالب و جامع «فدک» نوشته علامه سیّد محمّد حسن قزوینى حائرى مراجعه شود.
[4] چون از آنِ پیغمبر(صلى الله علیه وآله) بود.
[5] الدرّ المنثور، جلد 4، صفحه 177. این حدیث را عده اى از روات اهل سنّت مانند بزار، ابویعلى، ابن مردویه و ابن ابى حاتم از ابوسعید خدرى نقل کرده اند، به کتاب میزان الاعتدال، جلد 2، صفحه 288 و کنزالعمال، جلد 2، صفحه 158 مراجعه شود.
[6] نهج البلاغه، نامه 45. (نامه معروف به عثمان بن حنیف).

زهرا(علیها السلام) برترین بانوى جهان