شش برنامه سعادت بخش

20:52 - 1392/07/22
خدايا، تويى آن كه درى را به روى بندگانت گشودى ونام آن را توبه نهادى. ازاين‌روگفتى:به‌سوى خدابا توبه‌اى حقيقى وخالص بازگرديد.

عَن اَبى الدَّرداءِ قالَ: خَطَبَنا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وسلم يَومَ جُمُعَةٍ فَقالَ: اَيُّها النّاسُ، توبوا اِلَى اللّهِ قَبلَ اَن تَموتوا وَ بادِروا بِالأعمالِ الصّالِحَةِ قَبلَ اَن تَشتَغِلوا وَأصلِحوا الَّذي بَينَكُم وَ بَينَ رَبِّكُم تَسعَدوا وَ اَكثِروا مِن الصَّدَقَةِ تُرزَقوا وَأمُروا بِالمَعروفِ تُحصَنوا وَانتَهوا عَن المُنكَرِ تُنصَروا.
از ابى‌درداء روايت شده است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم روز جمعه‌اى براى ما خطبه ايراد كرد، فرمود: اى مردم، پيش از مرگ به‌سوى خدا بازگرديد وتوبه كنيد وپيش از آنكه آسودگى خاطر از شما گرفته شود ودر تنگناهاى زندگى قرار گيريد به كارهاى نيك بپردازيد. رابطه خود را با خدا اصلاح كنيد تا سعادتمند وبهروز شويد. بسيار صدقه بپردازيد تا خدا به شما روزى دهد. امر به معروف كنيد تا در قلعه محكم الهى قرار گيريد (ودر امان باشيد) واز منكر دست برداريد تا خدا شما را يارى رسانَد.[1]
نور هدايت
پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله وسلم در اين حديث شش دستور بيان فرموده است :
1. دستور توبه: پيش از آنكه فرصت از دست برود توبه كنيد.
توبه يكى از نعمت‌هاى خداوند تعالى بر بندگان است. امام سجّاد(ع) در مناجات تائبين چه زيبا مى‌فرمايد: اِلهى اَنتَ الَّذي فَتَحتَ لِعِبادِکَ باباً اِلى عَفوِکَ سَمَّيتَهُ التَّوبَةَ، فَقُلْتَ: «تُوبُوا اِلَى‌اللَّهِ تَوبَةً نَصُوحًا»[2]  فَما عُذرُ مَن أغفَلَ دُخولَ البابِ بَعدَ فَتحِهِ :
«خدايا، تويى آن كه درى را به روى بندگانت گشودى ونام آن را توبه نهادى. ازاين‌روگفتى:به‌سوى خدابا توبه‌اى حقيقى وخالص بازگرديد. پس كسى كه بعد ازگشوده شدن چنين درى،ازداخل شدن درآن غفلت مى‌ورزد،چه عذرى دارد؟».
معناى فرمايش پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله وسلم: «قبل از مرگ توبه كنيد» اين است كه بعد از هر گناه به‌سوى خدا بازگرديد، زيرا هيچ‌كس از وقت مرگ خود خبر ندارد. در قرآن مى‌خوانيم: «(وَمَا تَدْرِى نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِى نَفْسٌ بِأَىِّ أَرْضٍ تَمُوتُ)؛ وهيچ‌كس نمى‌داند كه فردا چه به‌دست مى‌آورد، وهيچ‌كس نمى‌داند كه در چه سرزمينى مى‌ميرد».[3]
روايت شده است كه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله وسلم با آن عظمت ولطافت روح، هر روز هفتاد بار استغفار مى‌كرد. اكنون ما پيروان آن حضرت روزى چند بار توبه مى‌كنيم؟ در شب چه مقدار از كارها وكردارهاى روز خود را به ياد مى‌آوريم؟ اگر انسان هر روز اعمال ورفتار خود را محاسبه وبعد استغفار كند، تاريكى‌هاى قلبش زدوده، با نور الهى روشن مى‌شود. لذا از بهترين كارها، توبه سحرى است[4]
يعنى انسان در نيمه‌هاى شب برخيزد ودر آن خلوت با خداى خويش راز ونياز كند ودرد دل بگذارد وبه تعبير قرآن كريم از «(وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالاَْسْحَارِ)؛ در سحرگاهان از خداوند آمرزش مى‌طلبند»[5]  باشد.
بزرگانى كه رساله‌هاى سير وسلوك نوشته‌اند، تقريباً همه آنان منزل اوّل را «توبه» مى‌دانند. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: تُوبُوا اِلَى اللّهِ قَبلَ اَن تَموتوا.
2. پرداختن به كارهاى نيك: بادِروا بِالاَعمالِ الصّالِحَةِ قَبلَ اَن تَشتَغِلوا. انسان هميشه فراغت‌بال وآسودگى خيال ندارد وجوانى براى او باقى نمى‌ماند. فكر انسان دائم آزاد نيست وموانع بسيارى بر سر راه او قرار مى‌گيرد.
اگر دقّت كرده باشيد كسانى را مى‌بينيد كه همه چيز براى آنان آماده است وكمبود ندارند، ولى مى‌گويند شوق درس ودانش‌اندوزى از وجودمان رخت بربسته است. لذا اگر مى‌خواهيد علم بيندوزيد، تقوا پيشه سازيد وخودسازى كنيد، كارهاى نيك را پيش از آنكه در تنگناهاى زندگى گرفتار شويد به‌جا آوريد.
3. آشتى با خدا: اَصلِحوا الَّذي بَينَكُم وَ بَينَ رَبِّكُم تَسعَدُوا.
مردم نسبت به حوادثى كه رخ مى‌دهد به سه دسته تقسيم مى‌شوند :
دسته‌اى فقط به دهان مردم نگاه مى‌كنند. دسته ديگر نيم‌نگاهى به دهان مردم دارند ونيم‌نگاهى به دستورهاى الهى. گروه سوم فقط به دستورهاى خدا توجّه دارند.
با توجّه به اين مقدّمه، هر حادثه‌اى كه رخ مى‌دهد انسان بايد ببيند خدا چه دستورى داده است. يعنى اوّل حق را بشناسيد بعد ببينيد كه مردم چه مى‌گويند،
زيرا چنانچه انسان رابطه خود را با خدا درست كند، خداوند نيز رابطه او را با مردم اصلاح مى‌كند. اين مضمون در حديثى از اميرمؤمنان علیه السلام آمده است: مَن اَصلَحَ بَينَهُ وَ بَينَ اللّهِ، اَصلَحَ اللّهُ ما بَينَهُ وَ بَينَ النّاسِ[6]  تنها راه سعادت اين است كه با
خدا آشتى كنيم.
4. صدقه دادن فراوان: اَكثِروا مِن الصَّدَقَةِ تُرزَقوا : «زياد صدقه بدهيد تا خدا به شما روزى دهد».
صدقه دو اثر مهم دارد: وسعت روزى و دفع بلاها.
مسأله وسعت روزى برخلاف اسباب ظاهرى است. يعنى انسان اگر چيزى در راه خدا بدهد با محاسبه وجمع وتفريق ظاهرى جيبش خالى مى‌شود، ولى بنابر روايات اسلامى همين كار رزق وروزى را زياد مى‌كند.
صدقه هر اندازه باشد خوب است، تا آنجا كه پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: لباس كهنه‌اى كه دارى مى‌توانى صدقه بدهى. صدقه دادن طول عمر را به دنبال مى‌آورَد.
برخى افراد به‌ظاهر عوام را ديده‌ايم كه وقتى مى‌خواهند مسافرت بروند به تعداد روزهاى سفر پولى جدا كرده وبه مستحق مى‌دهند. برخى چنين حسابى دارند. اينها دستورهايى است كه ما مبلّغان سزاوارتريم بدان عمل كنيم وبسا اين صدقات جلوى ضدّ ارزش‌ها را بگيرد.
5 و 6. امر به معروف ونهى از منكر: وَأمُروا بِالمَعروفِ تُحصَنوا وَانْتَهوا عَن المُنكَرِ تُنصَروا: «امر به معروف كنيد تا در قلعه محكم الهى قرار بگيريد ودر امان باشيد واز منكر اجتناب كنيد تا يارى شويد».
در اينجا به چند نكته بايد توجّه كرد :
الف) معنى «معروف»
«معروف» از مادّه «عرف» به‌معنى شناخته‌شده و«منكر» (از مادّه انكار) به‌معنى ناشناس است.
كارهاى نيك امورى شناخته‌شده وكارهاى زشت وناپسند امورى ناشناخته‌اند، چه اينكه فطرت پاك انسانى با دسته اوّل آشنا وبا دوم ناآشناست.
ب) امر به معروف وظيفه‌اى عقلى است يا تعبّدى
جمعى از دانشمندان اسلامى معتقدند كه وجوب اين دو وظيفه تنها با دليل نقلى ثابت شده است و عقل فرمان نمى‌دهد كه انسان ديگرى را از كار بدى كه زيانش تنها متوجّه خود اوست بازدارد.
ولى توجّه به پيوندهاى اجتماعى و اينكه هيچ كار بدى در اجتماع انسانى در نقطه خاصّى محدود نمى‌شود، بلكه هر چه باشد همانند آتش ممكن است به نقاط ديگر سرايت كند، عقلى بودن اين دو وظيفه را مشخّص مى‌سازد. به عبارت ديگر، در اجتماع چيزى به‌عنوان «ضرر فردى» وجود ندارد و هر زيان فردى امكان دارد كه به صورت «زيان اجتماعى» درآيد؛ به همين دليل، منطق وعقل به افراد اجتماع اجازه مى‌دهد در پاك نگاه داشتن محيط زيست خود از هر كوششى دريغ نكنند.
در حديثى از پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله وسلم مى‌خوانيم كه فرمود: «انسان گناهكار در ميان مردم، همانند كسى است كه با جمعى سوار كشتى شود و هنگامى كه در وسط دريا قرار گيرد تبرى بردارد و به سوراخ كردن موضعى كه در آن نشسته است بپردازد و هرگاه به او اعتراض كنند در جواب بگويد من در سهم خود تصرّف مى‌كنم. اگر ديگران او را از اين عمل خطرناك بازندارند طولى نمى‌كشد كه آب به داخل كشتى نفوذ كرده و يكباره همگى در دريا غرق مى‌شوند».
پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم با اين مثال جالب، منطقى بودن وظيفه امر به معروف و نهى از منكر را مجسّم ساخته و حقّ نظارت فرد بر اجتماع را حقّى طبيعى كه ناشى از پيوند سرنوشت‌هاست مى‌داند.
ج) اهمّيّت امر به معروف و نهى از منكر
علاوه بر آيات فراوان قرآن مجيد، احاديث بسيارى در منابع معتبر اسلامى درباره اهمّيّت اين دو وظيفه بزرگ اجتماعى آمده است كه در آنها به خطرها وعواقب شومى كه بر اثر ترك اين دو وظيفه در جامعه به وجود مى‌آيد اشاره شده، از جمله در حديثى امام باقر علیه السلام مى‌فرمايد : اِنَّ الاَمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهىَ عَن المُنكَرِ فَريضَةٌ عَظيمَةٌ بِها تُقامُ الفَرائِضُ، وَتَأمَنُ المَذاهِبُ وَ تَحِلُّ المَكاسِبُ وَتُرَدُّ المَظالِمُ وَتُعمَرُ الأرضُ وَيُنتَصَفُ مِن‌الأعداءِ وَيَستَقيمُ الأمرُ : امر به معروف و نهى از منكر دو فريضه بزرگ الهى است كه بقيّه فرايض با آنها برپا مى‌شوند. به سبب اين دو، راه‌ها امن، كسب و كار مردم حلال، حقوق افراد تأمين مى‌شود و در سايه آن زمين‌ها آباد واز دشمنان انتقام گرفته مى‌شود و در پرتو آن همه كارها روبه‌راه مى‌گردد».[7]
در حديثى پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: مَن اَمَرَ بِالمَعروفِ وَ نَهى عَنِ المُنكَرِ فَهُوَ خَليفَةُ اللّهِ في اَرضِهِ وَ خَليفَةُ رَسُولِ اللّهِ وَ خَليفَةُ كِتابِهِ : هر كه امر به معروف و نهى از منكر كند جانشين خداوند در زمين و جانشين پيامبر و كتاب اوست».[8]
از اين حديث به‌خوبى استفاده مى‌شود كه اين فريضه بزرگ پيش از هر چيزى برنامه‌اى الهى است وبعثت پيامبران و نزول كتاب‌هاى آسمانى همه جزءِ اين برنامه است.
مردى خدمت پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم كه بر فراز منبر نشسته بود آمد و پرسيد: مَن خَيرُ النّاسِ؟ «از همه مردم بهتر كيست؟» حضرت فرمود : آمَرُهُم بِالمَعروفِ وَ اَنهاهُم عَن المُنكَرِ وَاَتقاهُم لِلّهِ وَاَرضاهُم: «آن كه از همه بيشتر امر به معروف و نهى از منكر كند و آن كه از همه پرهيزگارتر باشد و در راه خشنودى خدا از همه بيشتر گام بردارد».[9]
 در حديث ديگرى از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده است كه فرمود: لَتَأمُرُنَّ بِالمَعروفِ وَلَتَنهُنَّ عَن المُنكَرِ أو لَيُسَلِّطَنَّ اللّهُ عَلَيكُم سُلطاناً ظالِماً لاَ يُجِلُّ كَبيرَكُم وَلا يَرحَمُ صَغيرَكُم فَيَدعُو خِيارُكُم فَلا يُستَجابُ لَهُم وَتَستَنصِرونَ فَلا تُنصَرونَ وَتَستَغيثونَ فَلا تُغاثونَ وَتَستَغفِرونَ فَلا تُغفَرونَ : «بايد امر به معروف و نهى از منكر كنيد، وگرنه خداوند ستمگرى را بر شما مسلّط مى‌كند كه نه به پيران احترام مى‌گذارد و نه به خردسالان رحم مى‌كند. نيكان و صالحان شما دعا مى‌كنند ولى مستجاب نمى‌شود و از خداوند يارى مى‌طلبند امّا خدا به آنها كمك نمى‌كند وحتّى توبه مى‌كنند و خدا از گناهانشان درنمى‌گذرد».[10]
اين‌همه تأكيد براى آن است كه بفهميم اين دو وظيفه بزرگ در حقيقت ضامن اجراى بقيّه وظايف فردى واجتماعى است و در حقيقت در حكم روح و جان آنهاست و با تعطيل آنها تمام احكام و اصول اخلاقى ارزش خود را از دست خواهد داد.[11]
اين دو برنامه اسلامى آثار فراوانى دارد. حضرت على علیه السلام مى‌فرمايد: وَما اَعمالُ البِرِّ كُلُّها وَالجِهادُ في سَبيلِ اللّهِ، عِندَ الأمرِ بِالمَعروفِ وَالنَّهي عَن المُنكَرِ اِلّا كَنَفثَةٍ في بَحرٍ لُجِّىٍّ : «تمام اعمال نيك وحتّى جهاد در راه خدا در مقابل امر به معروف ونهى از منكر، مثل آب دهان در درياى عميق است».[12]
بى‌اعتنايى به همين چيزى كه ما با جمله «به من چه ربطى دارد» از كنار آن مى‌گذريم، يا به بهانه رنجيدن دوست وآشنا ويا براى به دردسر نيفتادن آن را ترك مى‌كنيم وبه قول معروف سرى كه درد نمى‌كند چرا دستمال ببنديم، موجب مى‌شود تدريجآ اشرار بر جامعه مسلّط وانسان‌هاى نيك كم شوند ونيكى به‌دست فراموشى سپرده شود. اين خيال خام واشتباه بزرگى است كه انسان گمان كند عزّت در دست ديگران است نه در دست خدا، در حالى كه قرآن باصراحت مى‌فرمايد: «(تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ)؛ هر كه را بخواهى عزّت مى‌دهى وهر كه را بخواهى خوار مى‌كنى».[13]ودر جاى مى‌فرمايد: «(مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا)؛ كسى كه خواهان عزّت وتوانايى است (بايد از خدا بخواهد، زيرا) تمام عزّت وتوانايى براى خداست».[14]

 

------------------------------------------------------------------
[1] . بحارالانوار، ج 77، ص 176
[2] . «نَصوح» از مادّه «نُصح»، به‌معناى نصيحت خالصانه است. يعنى توبه خالص.پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «توبه خالص آن است كه به گناه برنگردى، چنانكه شير به پستان برنمى‌گردد».البتّه توبه خالص به شناخت كامل از گناه وعواقب آن نياز دارد، يعنى اگر اين نكته را دريابيم وبدانيم كه گناه،خنجر تيز وآتش سوزان است هرگز به آن نزديك نمى‌شويم.
[3] . سوره لقمان، آيه 34.
[4] . آن‌گاه كه آرامش وصفاى خاص همه‌جا را فراگرفته، در آن هنگام كه غافلان وبى‌خبران در خوابند وغوغاىجهان مادّى فرو نشسته، مردان خدا وزنده‌دلان به ياد خدا به‌پا مى‌خيزند ودر پيشگاه باعظمتش، استغفاروطلب آمرزش مى‌كنند ومحو پرتو نور وجلال پروردگار مى‌شوند وبا تمام وجودشان زمزمه توحيد سرمى‌دهند: وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالاَْسْحَارِ.پرسش: چرا از اوقات شبانه‌روز تنها به وقت «سحر» اشاره شده است، در حالى كه استغفار وبازگشت به‌سوی خدا در همه حال مطلوب است؟در پاسخ مى‌گوييم: سحر به سبب آرامش، تعطيلى كارهاى مادّى ونشاطِ به‌دست‌آمده پس از خواب شبانه، به انسان آمادگى بيشترى براى توجّه به خداوند مى‌بخشد واين معنا را به‌آسانى مى‌توان با تجربه دريافت. حتّىبسيارى از دانشمندان، براى حلّ مشكلات علمى خود، از آن وقت استفاده مى‌كردند، زيرا چراغ فكر وروحانسان در آن وقت از هر زمان ديگرى پرفروغ‌تر ودرخشان‌تر است وچون روح عبادت واستغفار، توجّهوحضور دل است، عبادت واستغفار در چنين ساعتى گرانبهاتر است (رجوع شود به: تفسير نمونه، ذيل آيه 17سوره آل عمران).
[5] . سوره آل عمران، آيه 17.
[6] . نهج‌البلاغه، كلمات قصار، شماره 89.
[7] . كافى، ج 5، ص 56، ح 1.
[8] . تفسير كشّاف، ج 1، ص 452.
[9] . همان.
[10] . مجمع‌البيان، ج 2، ص 359.
[11] . تفسير نمونه، ج 3، ص 37.
[12] . نهج‌البلاغه، كلمات قصار، شماره 374 .
[13] . سوره آل عمران، آيه 26.
[14] . سوره فاطر، آيه 10.
 

انوار هدایت