تربيت نفس

16:45 - 1392/07/24
هرچه اخلاص بيشتر، اثر تربيتى آن بر جان وفعل آدمى بيشتر است. لذا اخلاص را اوّل قدم در راه سير وسلوك شمرده‌اند.

عَن ابنِ عَبّاسٍ قالَ قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه وآله وسلم: يَرى جَزاءَ ما قَدَّمَ وَ قِلَّةَ غِنا ما خُلَّفَ وَلَعَلَّهُ مِن حَقٍّ مَنَعَهُ وَمِن باطِلٍ جَمَعَهُ.
ابن عبّاس روايت كرده كه حضرت رسول اكرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: پاداش آنچه پيش فرستاده شده، ديده مى‌شود ومعلوم مى‌شود سرمايه‌هايى كه انسان بعد از مرگش باقى مى‌گذارد فايده كمترى خواهد داشت وبسا حقوق آن را ادا نكرده ويا از راه باطل آن را گرد آورده است. [1]
نور هدايت
اگر حديث را با فعل مجهول بخوانيم معنايش چنين مى‌شود: آنچه مقدّم داشته شده، ديده مى‌شود وآنچه موخّر داشته شده كمتر فايده‌اى خواهد داشت وبسا آنها كه موخّر داشته شده، حقّى بوده كه منع شده ويا باطلى بوده كه جمع شده است.
اين حديث به امكانات مادّى اشاره دارد كه در اختيار انسان است. اگر اين امكانات را از قبل بفرستد ـ بر طبق حديث ـ تمام اينها را مى‌بيند كه البتّه چنين مطلبى مضمون آيات متعدّد است. در قرآن مى‌خوانيم: «(إِنَّا أَنْذَرْنَاكُمْ عَذَابًا قَرِيبًا يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ وَ يَقُولُ الْكَافِرُ يَا لَيْتَنِى كُنْتُ تُرَابًا)؛ وما شما را از عذاب نزديكى بيم داديم. در روزى كه انسان آنچه را از پيش با دستان خود فرستاده مى‌بيند و كافر مى‌گويد: كاش خاك بودم (و گرفتار عذاب نمى‌شدم)!».[2]
انسان آنچه را از پيش فرستاده مى‌بيند. اين آيه به مسأله تجسّم اعمال وبقاى آن اشاره دارد، نه اينكه جزا يا آثار آنها ديده مى‌شود وامكانات مادّى‌اى را كه به تأخير انداخته، براى او فايده كمترى دارد به‌خصوص اگر از راه نامشروع به دست آمده باشد.مسأله مهم در اعمال انسان، تربيت نفوس است.پرسش: اعمال انسان چه آثارى دارد؟پاسخ: دو اثر دارد. 1. اثر خارجى وبه عبارتى آثار اجتماعى. 2. اثر تربيتى در نفس كه مسأله مهم همين تربيت نفوس است.
فرض كنيد انسان چيزى را در راه خدا مى‌بخشد وانفاق مى‌كند، اين بخشش دو جنبه دارد: جنبه اوّل اينكه جامعه از نگرانى‌ها وناراحتى‌ها نجات مى‌يابد وافراد محروم از آن انفاق بهره‌مند مى‌شوند. جنبه ديگر، تربيت جان‌هاست. همين كه انسان حاضر شد از مال دنيا بگذرد وروح ايثار وتقوا وبخشش در راه خدا را در خود تقويت كند، رفته‌رفته از صورت يك فعل به صورت يك حالت درمى‌آيد وسرانجام به عادت وملكه تبديل مى‌شود.
بسيارى از اعمال فقط جنبه اوّل را دارد. مثلا كسى چيزى را ببخشد، ولى قصد او خدا نباشد وبراى ريا انجام دهد، يا گاهى ممكن است فقط براى جلب محبّت دوستان نه براى خدا ونه براى ريا، بلكه براى مقاصد مباح كارى بكند كه اين‌گونه انفاق‌ها فقط در اجتماع اثر دارد ودر نفس آدمى اثرى نمى‌گذارد، چون براى خدا نيست. شايد برخى را ديده‌ايد كه در مورد وصيّت مى‌گويند اگرچه از اموالمان استفاده نمى‌كنيم، بعد از مرگ وصيّت مى‌كنيم كه براى ما كارهاى خير بكنند. چنين كسى غافل است كه وصيّت اثر تربيتى‌اش در نفس بسيار ضعيف است، هرچند با اين وصيّت شايد عدّه‌اى به نوايى برسند زيرا خيرى كه بعد از
مرگ انسان مى‌شود افتخار نيست كه به ديگرى بدهد تا او انجام دهد. اگر وصيّت به تمام اموال هم بكند ـ كه چنين وصيّتى صحيح نيست ـ آن اثر تربيتى در نفس را ندارد ومانند اين است كه بنابر مَثَل معروف: «روغن ريخته را نذر امامزاده بكند» ديگر بعد از مرگ چه اثرى مى‌تواند داشته باشد!
در حديث معروفى از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است كه شخصى وصيّت كرده بود پيامبر صلی الله علیه وآله وسلم انبار پر از خرماى او را بين فقرا تقسيم كند. حضرت هم به وصيّت او عمل كرد. وقتى كار تقسيم خرما تمام شد گوشه انبار يك دانه خرماى خشكيده افتاده بود. حضرت آن را برداشت وفرمود: «اگر با دست خودش اين دانه خرما را انفاق مى‌كرد بهتر از اين بود كه تمام انبار خرماى خود را به دست منِ پيامبر ببخشد»، چون در آن يك دانه اثر تربيتى بود.
چيزى كه در قيامت به درد انسان مى‌خورد قلب سليم است. در قرآن كريم مى‌خوانيم: «(إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ)؛ مگر كسى كه با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد».[3]  وسلامت قلب هم بازتاب اعمال خارجى در درون روح وجان واخلاق انسان است. بدين‌روست كه مى‌گويند نيّتتان را خالص كنيد.
بعضى مى‌گويند چرا اين‌همه در نيّت سختگيرى مى‌كنيد؟ مثلاً فلان‌كس بيمارستان ساخته، نيّتش هر چه بوده باشد چه تفاوتى مى‌كند، اكنون هزاران انسان بيچاره ومستضعف از آن بهره مى‌برند!
اين فكر باطل است، چرا كه اين فقط جنبه ظاهرى عمل است ومهم باطن عمل است كه اثر تربيتى دارد، زيرا ما معتقديم كه همه اين اعمال براى تكامل انسان ورسيدن به هدف نهايى (إِلاَّ لِيَعْبُدُونَ) (پرستش وشناخت خدا) است.
ميوه عالم خلقت بنده مخلص، يعنى انسان كامل است. اين هدف نهايى بدون نيّت خالص حاصل نمى‌شود. لذا گفته‌اند: «اِنَّمَا الأعمالُ بِالنِّيّاتِ».[4]
«الاعمال» شامل همه اعمال مى‌شود، نه فقط عبادات. لذا اگر انسان متوجّه اين معانى باشد از پيش مى‌فرستد وباقى نمى‌گذارد كه ديگران براى او كارى بكنند. به قول سعدى :
برگ عيشى به گور خويش فرست كس نيارد ز پس، تو پيش فرست.
مثلاً غذايى كه انسان مى‌خورد دو قسم است :
غذايى كه باعث ادامه زندگى او مى‌شود.
موادّ غذايى كه فقط بر چربى بدن انسان افزوده وبر وزنش مى‌افزايد.
هر چيزى را كه انسان در اين دنيا به دست مى‌آورَد همين‌گونه است، يا چيزهايى است كه به درد او مى‌خورَد، يا چيزهايى است كه مثل بار اضافى بر او سنگينى مى‌كند.
اين سنگينى وگوشت اضافى را بدن تحمّل مى‌كند با اينكه براى او فايده‌اى ندارد ودر روز قيامت هم حساب اين مال را بايد بدهد، مالى كه براى او زحمت كشيده وبهره‌اى از او نبرده است. به عبارت ديگر، زحمتش هست، بهره‌اش نيست؛ حسابش هست، ولى فوايدش نيست. چيزهايى را كه قبلاً فرستاده از آن بهره برده است واز آنچه باقى گذارده نفعى نبرده است.
خلاصه مهم‌ترين مسأله در تربيت نفوس اخلاص است. هرچه اخلاص بيشتر، اثر تربيتى آن بر جان وفعل آدمى بيشتر است. لذا اخلاص را اوّل قدم در راه سير وسلوك شمرده‌اند. رساله‌اى در سير وسلوك به مرحوم بحرالعلوم نسبت داده‌اند كه رساله بسيار مهمّى است، در بخش آخر چيزهايى دارد كه احتمال مى‌رود از خود بحرالعلوم نباشد، ولى بخش اوّل تا دوم يعنى تقريبآ دوسوم آن، مسائل خيلى مهمّى دارد كه بر اساس اين حديث است كه در صفحه 242 آمده است: ما اَخلَصَ عَبدٌ لِلّهِ اَربَعينَ صَباحاً إلّا جَرَت يَنابيعُ الحِكمَةِ مِن قَلبِهِ عَلى لِسانِهِ: «هر كه چهل روز يا چهل منزل براى خدا قدم بردارد كارش به جايى مى‌رسد كه چشمه‌هاى حكمت از قلب ودرونش بر زبانش جارى مى‌شود ومى‌جوشد».خلاصه اگر عمل خالص نباشد مانند چراغى است كه ديگران از روشنايى آن بهره مى‌برند، ولى خود او مى‌سوزد ونفعى نمى‌برد، امّا اگر عمل با اخلاص باشد هم ديگران نفع مى‌برند وهم خود او.

 

------------------------------------------------------------------------------------
[1]
[2] . سوره نبأ، آيه 40.
[3] . قرآن در آيات 88 و 89 سوره شعرا در وصف قيامت مى‌گويد: در آنجا چيزى جز «قلب سليم» به كار نمى‌آيد.«سليم»، از مادّه «سلامت»، يعنى قلبى كه از هرگونه بيمارى وانحراف اخلاقى واعتقادى دور باشد.در حديثى از امام صادق(ع] در ذيل آيه مورد بحث مى‌خوانيم: وَكُلُّ قَلبٍ فيهِ شِرکٌ اَو شَکٌّ فَهُوَ ساقِطٌ: «هرقلبى كه در آن شرك وشكّى است، آن قلب سقوط مى‌كند وبى‌ارزش است». (كافى، ج 2، ص 16، ح 5).از سوى ديگر، مى‌دانيم كه علايق شديد مادّى ودنياپرستى انسان را به هر انحراف وگناه مى‌كشاند، چرا كهحُبُّ الدُّنيا رَأسُ كُلِّ خَطيئَةٍ: عشق به دنياپرستى سرچشمه هر گناهى است». (كافى، ج 2، ص 131، ح 11).ولذا قلب سليم قلبى است كه خالى از حبّ دنيا باشد، چنانكه امام صادق(ع) در حديث ديگرى در ذيل همين آيه فرمود: هُوَ قَلبُ الَّذي سَلِمَ مِن حُبِّ الدُّنيا: «آن قلبى است كه از عشق دنيا سالم باشد». (مجمع البيان،ج 7، ص 337).آخرين سخن اينكه قلب سليم قلبى است كه جز خدا در آن نباشد، چنانكه امام صادق (ع)در پاسخ بهپرسشى درباره اين آيه فرمود: القَلبُ السَّليمُ الَّذي يَلقى رَبَّهُ وَ لَيسَ فيهِ اَحَدٌ سِواهُ: «قلب سليم قلبى است كهخدا را ملاقات كند در حالى كه غير از او در آن نباشد». (كافى، ج 2، ص 16، ح 5).ناگفته پيداست كه منظور از «قلب» در اين‌گونه موارد روح وجان آدمى است. (رجوع شود به: تفسير نمونه، ذيلآيات 88 و 89 سوره شعرا).
[4] . بحارالانوار، ج 70، ص 210.
 

انوار هدایت