عفو و گذشت

17:50 - 1392/07/24
اين مسأله بسيار مهمّى است كه انسان هرقدر هم حسنات داشته باشد وقتى وارد عرصه قيامت شد تهيدست است.

عَن اَبى هُرَيرَةٍ قالَ: بَينا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وسلم جالِسٌ إذ رَأيناهُ ضاحِكاً حَتّى بَدَت ثَناياهُ، فَقُلنا: يا رَسولَ اللّه، مِمّا ضَحِكتَ؟ فَقالَ: رَجُلانِ مِن اُمَّتي جيئا بَينَ يَدَي رَبّي فَقالَ اَحَدُهُما يا رَبِّ خُذ لي بِمَظلِمَتي مِن آخَرِ فَقالَ اللّهُ تَعالى : اَعطِ اَخاکَ مَظلِمَتَهُ. فَقالَ: يا رَبِّ لَم يَبقَ مِن حَسَناتي شَيءٌ. فَقالَ: يا رَبِّ فَليَحمِل مِن اَوزاري. ثُمَّ فاضَت عَينا رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وسلم وَ قالَ: اِنَّ ذلِکَ اليَومَ لَيَومٌ تَحتاجُ النّاسُ فيهِ اِلى مَن يَحمِلُ عَنهُم أوزارَهُم. ثُمَّ قالَ اللّه تَعالى لِلطّالِبِ بِحَقِّهِ: اِرفَع بَصَرَکَ اِلَى الجَنَّةِ فَانظُر ماذا تَرى؟ فَرَفَعَ رَأسَهُ فَرَأى ما اَعجَبَهُ مِنَالخَيرِ وَالنِّعمَةِ. فَقال: يا رَبِّ لِمَن هذا؟ فَقالَ: لِمَن اَعطاني ثَمَنَهُ. فَقالَ: يا رَبِّ وَ مَن يَملِکُ ثَمَنَ ذلِکَ؟ فَقالَ: اَنتَ فَقالَ: كَيفَ بِذلِکَ؟ فَقالَ : بِعَفوِکَ عَن اَخيکَ. فَقالَ: قَد عَفَوْتُ. فَقالَ اللّهُ تَعالى: فَخُذ بِيَدِ اَخيکَ فَادخُلا اَلجَنَّةَ. فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وسلم: «فَاتَّقُواللّهَ وَاَصلِحُوا ذاتَ بَينِكُم.
از ابوهريره نقل شده است كه گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نشسته بود كه ديديم خنديد به‌گونه‌اى كه دندان‌هاى پيشين او ظاهر شد. به حضرتش گفتيم: اى پيامبر خدا، از چه خنديديد؟ فرمود: دو مرد از اُمّتم را نزد خداوند تعالى آوردند. يكى از آن دو گفت: خدايا، حقّم را از ديگرى بگير.
خداى تعالى فرمود: حقّ برادرت را بپرداز. گفت: خدايا، چيزى از حسناتم باقى نمانده است كه بخواهم در مقابل ظلمى كه به اين شخص كرده‌ام به او بدهم.
مظلوم گفت: خدايا، پس گناهان مرا به دوش بكشد.
آن‌گاه چشمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم گريان شد وفرمود: آن روز روزى است كه مردم محتاجند به كسى كه گناهانشان را بر دوش بكشد. بعد حضرت فرمود: سپس خداوند تعالى به طالب حق فرمود: نگاهى به بهشت كن چه مى‌بينى؟ او سرش را بلند كرد نگاهى به بهشت افكند وآثارى از خير ونعمت ديد كه او را به شگفتى وتعجّب واداشت. مظلوم گفت: پروردگارا اينها از آنِ كيست؟
خداوند تعالى فرمود: اينها براى كسى است كه قيمتش را به من بدهد.
گفت: بار پروردگارا، چه كسى مالك قيمت آن است؟ فرمود: تو.
گفت: چگونه چنين چيزى ممكن است با اينكه پولى نپرداخته‌ام؟
خداوند فرمود: با گذشتى كه از برادر دينى‌ات مى‌توانى بكنى.
گفت: عفو كردم. آن‌گاه خداوند تبارك وتعالى فرمود: دست برادرت را بگير وداخل بهشت شويد. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: از خدا بترسيد واختلاف بين خودتان را اصلاح كنيد.[1]
نور هدايت
در اين حديث دو نكته مهمّ است كه بايد به آنها توجّه كرد :
1. در آخرت وسيله‌اى براى احقاق حقوق مادّى وخارج شدن از زير بار مسؤوليّت آنها نيست، لذا حقوق مادّى در آنجا به حقوق معنوى تبديل مى‌شود. مثلاً در اينجا انسان بدهى دارد نمى‌پردازد، در قرآن كريم آمده است: «(يَوْمَ لاَ يَنْفَعُ مَالٌ وَ لاَ بَنُونَ)؛ روزى كه مال وفرزندان سودى نمى‌بخشند»[2] ، بايد از حسناتش بپردازد. اگر حسنات نداشت بايد گناهان طرف مقابل را قبول كند.
اين مسأله بسيار مهمّى است كه انسان هرقدر هم حسنات داشته باشد وقتى وارد عرصه قيامت شد تهيدست است. چه چيزى دارد كه به ديگرى بدهد، هراندازه هم كه گناهانش كم باشد در آنجا كه وارد مى‌شود زياد است. چگونه مى‌تواند بار گناهان ديگران را به دوش بكشد؟ لذا بايد در همين دنيا تصفيه حساب‌ها را انجام بدهد وبدهكارى‌هاى خود را بپردازد. اگر ـ خداى ناكرده ـ آبروى كسى را ريخته است حلّيّت بطلبد وتلافى كند، چرا كه مهم‌تر از مال مسلمان، آبروى اوست. در عبارتى مى‌خوانيم: «إِنَّ اَرْبَى‌الرِّبا عِرضُ الرَّجُلِ المُسلِمِ؛ بدترين ربا آبروى مسلمان است كه بى‌جهت ريخته شود».[3]  وقتى در اين دنيا آبروى كسى را ريخت وجبران نكرد در آن دنيا بايد از حسناتش بپردازد واگر نداشت، گناهان طرف مقابل را بپذيرد. هم بار سنگين خويش را به دوش مى‌كشد وهم بار سنگين ديگران را. در قرآن مى‌خوانيم: «(وَلَيَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالاً مَعَ أَثْقَالِهِمْ وَلَيُسْئَلُنَّ يَوْمَ الْقِيَـمَةِ عَمَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ)؛ آنها بار سنگين (گناهان) خويش را بر دوش مى‌كشند و(همچنين) بارهاى سنگين ديگرى را اضافه بر بارهاى سنگين خود؛ وروز قيامت به‌يقين از دروغ‌هايى كه به خدا مى‌بستند، سؤال خواهند شد».[4]
2. مقام عفو است كه چقدر گذشت‌كنندگان مقام دارند. در حديث آمده كه «ثَمَنُ الْجَنَّةِ الْعَفْوُ؛ بهاى بهشت، گذشت است». براى انسان افتخار نيست كه اگر بدى از كسى ديد در سينه نگاه دارد تا روزى انتقام بگيرد، زيرا انتقام كار حيوانات است. برخى انتقام را دليل شجاعت مى‌دانند ومعتقدند اگر كسى ضربه‌اى به تو زد بايد ضربه محكم‌ترى به او بزنى، در حالى كه اگر او ضربه‌اى زد وتو بخشيدى اين دليل شجاعت وتسلّط بر نفس است. افراد كينه‌جو وانتقام جو موفّق نيستند. در اين موارد نه‌تنها بايد عفو كرد، بلكه بالاتر از اين بايد اختلاف مؤمنان را از بين برد واگر مى‌توانى جامعه را به جامعه‌اى با گذشت تبديل كن نه انتقامجو. اگر اين خصيصه در جامعه به وجود نيايد تضادها، درگيرى‌ها روز به روز بيشتر وجامعه به تفرقه وپراكندگى كشيده مى‌شود، چرا كه چنين مسائلى هرگز پايان نخواهد پذيرفت وتنها نقطه پايان آن، گذشت است.

 

------------------------------------------------------
[1] . بحارالانوار، ج 77، ص 180 . (در اين حديث كه خبر از قيامت به صورت ماضى ذكر شده شايد علّتش اين است كه مضارع يقينى‌الوقوع درحكم ماضى است، يا نوعى مكاشفه براى حضرت است، زيرا مكاشفه هم ممكن است در عمود زمان واقع شودوانسان آينده را ببيند.)
[2] . سوره شعراء، آيه 88.
[3] . بحارالانوار، ج 75، ص 222.
[4] . سوره عنكبوت، آيه 13.
 

انوار هدایت