صفات اولياى الهى

11:14 - 1392/07/25
فرق خوف وغم در اين است كه معمولا خوف نسبت به آينده است وغم نسبت به گذشته.

عَن اَنَسِ بنِ مالِکٍ قالَ قالوا: يا رَسولَ اللّهِ مَن اَولياءُ اللّهِ الّذينَ لا خَوفٌ عَلَيهِم وَ لا هُم يَحزَنونَ؟ فَقالَ: اَلَّذينَ نَظَروا اِلى باطِنِ الدُّنيا حينَ نَظَرَ النّاسُ اِلى ظاهِرِها فَاهتَمُّوا بِآجِلِها حينَ اهتَمَّ النّاسُ بِعاجِلِها فَاَماتوا مِنها ما خَشَوْا اَن يُميتَهُم وَ تَرَكوا مِنها ما عَلِمُوا اَن سَيَترُكَهُم فَما عَرَضَ لَهُم مِنها عارِضٌ اِلّا رَفَضُوهُ وَ لا خادَعُهُم مِن رِفعَتِها خادِعٌ اِلّا وَضَعُوهُ خَلُقَتِ الدُّنيا عِندَهُم فَما يُجَدِّدونَها وَخَرِبَت بَينَهُم فَما يَعمُرونَها وَماتَت فى صُدورِهِم فَما يُحِبُّونَها بَل يَهدِمونَها فَيَبنونَ بِها آخِرَتَهُم وَيَبيعونَها فَيَشتَرونَ بِها ما يَبقى لَهُم. نَظَروا اِلى اَهلِها صَرعى قَد حَلَّت بِهِمُ المَثُلاتُ فَما يَرَوْنَ اَماناً دُونَ ما يَرْجونَ وَ لا خَوفاً دُونَ ما يَحذَرُونَ.
انس بن مالك روايت كرده است كه به پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم گفتند: اى رسول خدا، دوستان خدا كه نه ترسى دارند ونه غمگين مى‌شوند كيانند؟ فرمود: كسانى‌اند كه وقتى مردم به ظاهر دنيا مى‌نگرند (وبدان توجّه دارند)، باطن آن را مى‌بينند، ازاين‌رو هنگامى كه مردم براى دو روزه دنيا مى‌كوشند، تلاش آنان براى آخرت وآينده است. پس (علاقه به) دنيا را مى‌ميرانند براى اينكه مى‌ترسند دنيا (جان قدسى وملكوتى) آنان را تباه كند وبميراند (به جاى آنكه دنيا آنان را بشكند، آنان دنيا را خرد مى‌سازند ومى‌شكنند). دنيا را رها مى‌كنند چون مى‌دانند به‌زودى دنيا تركشان مى‌كند. تمام زرق‌وبرق‌هاى دنيا را رد مى‌كنند (واسير آن نمى‌شوند). فراز ونشيب‌هاى دنيا آنان را نمى‌فريبد، بلكه آن بلندى‌ها را به پايين مى‌كشند. در نظر آنان دنيا كهنه وويران شده ولذا به نوسازى وآبادانى آن نمى‌پردازند. عشق به دنيا در سينه‌هايشان مرده است. لذا آن را دوست ندارند، بلكه آنان دنيا را ويران مى‌كنند آن‌گاه بر اين ويرانه‌ها خانه ابدى را مى‌سازند. دنياى گذرا را مى‌فروشند وجهان باقى وپايدار را مى‌خرند. وقتى به دنياپرستان مى‌نگرند گويا (مى‌بينند كه) اينان بر روى خاك افتاده‌اند وبه عذاب الهى گرفتار آمده‌اند. هيچ امنيّت وامانى در اين دنيا نمى‌بينند وفقط به خدا وسراى آخرت دل بسته‌اند وفقط از عذاب وخشم الهى مى‌ترسند.[1]
نور هدايت
سؤال بسيار مهمّى در حديث آمده است كه بايد درباره آن تأمّل كرد.
فرق خوف وغم در اين است كه معمولا خوف نسبت به آينده است وغم نسبت به گذشته. پرسيدند: اولياى الهى كه از آينده نمى‌ترسند وغم گذشته هم نمى‌خورند كيانند؟ حضرت در پاسخ فرمود: اينان كسانى‌اند كه وقتى مردم به ظاهر دنيا مى‌نگرند آنان نگران آينده هستند. يعنى به آخرت اهمّيّت مى‌دهند.
يكى ديگر از نشانه‌هاى اولياى الهى آن است كه بر دنيا پيروز مى‌شوند ودنيا نمى‌تواند آنان را بشكند.
ديگر اينكه پيش از آنكه دنيا تركشان كند از دنيا دست برمى‌دارند. به عبارت ديگر، پيش‌دستى مى‌كنند واسير دنيا نمى‌شوند وزرق‌وبرق دنيا را رها مى‌كنند. فراز ونشيب‌هاى دنيا آنان را نمى‌فريبد، بلكه آن بلندى‌ها را به پايين مى‌كشند. دنيا در نظرشان كهنه شده وبه آبادانى آن نمى‌پردازند. عشق به دنيا در سينه‌هايشان مرده است. آنان دنيا را ويران مى‌كنند، آن‌گاه بر اين ويرانه‌ها خانه ابدى را بنا مى‌كنند. دنياى گذرا را مى‌فروشند وجهان باقى را مى‌خرند. وقتى به دنياپرستان مى‌نگرند گويا اينان روى خاك افتاده‌اند وبه عذاب الهى گرفتار آمده‌اند. هيچ امنيّت وامانى در اين دنيا نمى‌بينند وفقط به خدا وسراى آخرت دل بسته‌اند. از هيچ چيز نمى‌ترسند، مگر از عذاب وخشم الهى.
توضيح اينكه: دوستان خدا نشانه‌هايى دارند كه يكى از نشانه‌هاى مردان خدا در برابر دنياپرستان، باطن‌نگرى است. قرآن كريم درباره دنياپرستان مى‌فرمايد : «(يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ عَنِالاَْخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ)؛ آنها فقط ظاهرى از زندگى دنيا را مى‌دانند واز آخرت (وپايان كار) غافلند».[2]  اينان اگر چيزى
بخشيدند با حساب رياضى مى‌سنجند كه آرى ضرر كرديم، از سرمايه ما كم شد[3] ، امّا درون‌بينان به‌گونه‌اى ديگر مى‌انديشند. در قرآن مى‌خوانيم: «(مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِى كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ)؛ كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‌كنند، همانند بذرى هستند كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه يك‌صد دانه باشد وخداوند آن را براى هر كس بخواهد (وشايستگى داشته باشد) دو يا چند برابر مى‌كند ولطف خدا گسترده واو دانا (بر هر چيزى) است».[4]
اهل ظاهر مى‌گويند اگر ربا بخوريم سرمايه‌مان زياد مى‌شود، امّا باطن‌نگران مى‌گويند نه‌تنها زياد نمى‌شود، بلكه كم مى‌شود. قرآن تعبير جالبى دارد مى‌فرمايد: «(يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَوا وَ يُرْبِى‌الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لاَ يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ)؛ خداوند ربا را نابود مى‌كند وصدقات را افزايش مى‌دهد وخداوند هيچ ناسپاس گناهكارى را دوست نمى‌دارد».[5]
وقتى انسان به دقّت مى‌نگرد درمى‌يابد جامعه‌اى كه در آن ربا باشد سرانجام به فقر وفلاكت وناامنى دچار مى‌شود، امّا در مقابل جامعه‌اى كه در آن تعاون وانفاق باشد جامعه‌اى موفّق وسربلند است.
پيش از انقلاب ايّام حج روزنامه‌ها پر مى‌شد از اينكه چرا اين‌همه ارز از مملكت بيرون مى‌بريد؟ چرا به عرب‌ها مى‌دهيد؟ امّا چون آنان به‌ظاهر مى‌نگريستند درك نمى‌كردند كه در مقابل اين چند هزار دلارى كه خرج مى‌شود چه سرمايه معنوى بزرگى حاجى با خود وارد كشور مى‌كند. حج، عظمت اسلام است ووحدت وعزّت مسلمانان را به همراه دارد. چه قلب‌هايى كه با رفتن به آنجا پاك مى‌شوند وصفا مى‌يابند.
مى‌بينيد مردم براى زندگى دو روزه دنياى خود چه زحماتى مى‌كشند، رنج‌هايى كه معلوم نيست بتوانند از آن بهره ببرند. كسى در تهران خانه‌اى ساخته بود كه فقط يك سال ونيم در آن نقّاشى مى‌كردند، امّا آن بيچاره بهره‌اى از خانه نبُرد وبعد مراسم چهلم او را در آن گرفتند. براى دنيايى كه مى‌خواهد چهار روز در آن زندگى كند اين‌همه دوندگى مى‌كند، ولى براى آن زندگانى اخروى زحمتى نمى‌كشد واصلاً به فكر آن نيست.
اين حديث مجموعه‌اى است از صفات اولياى الهى كه اگر بخواهيد آن را جمع‌ بندى كنيد در سه بند خلاصه مى‌شود :
1. اولياى الهى دنيا را خوب مى‌شناسند ومى‌دانند كه سرايى موقّت وناپايدار است.2. هرگز اسير رنگ‌هاى آن نمى‌شوند وفريب زرق‌وبرق آن را نمى‌خورند، چون آنان شناخت كافى از دنيا دارند.3. از دنيا استفاده لازم را مى‌برند، بر ويرانه‌هاى اين دنياى فانى سراى باقى را مى‌سازند ودنيا را مى‌فروشند و آخرت را مى‌خرند.ما مى‌بينيم خداوند كسانى را به مقام‌هاى رفيعى رسانده است. اين مقام‌ها را از كجا به دست آورده‌اند؟ دقّت مى‌كنيم درمى‌يابيم كه از عمر خود بهره صحيح وخوبى مى‌برند واز اين خاك به افلاك پرواز مى‌كنند واز فرش به عرش مى‌رسند. حضرت اميرمومنان علىّ بن ابى‌طالب علیه السلام در روز خندق ضربه‌اى زد كه از عبادت جنّ وانس تا دامنه قيامت برتر است: ضَربَةُ عَلِىٍّ فى يَومِ الخَندَقِ اَفضَلُ مِن عِبادَةِ الثَّقَلَينِ، چرا كه در آن روز تمام ايمان در مقابل تمام كفر قرار گرفت. در عبارتى آمده است: بَرَزَ الايمانُ كُلُّهُ اِلَى الشِّرکِ كُلِّهِ.[6]
واگر عمرو بن عبدود پيروز مى‌شد اسلام از بين مى‌رفت. بنابراين جاى تعجّب نيست كه ضربه على علیه السلام برتر از عبادت جنّ وانس است.
اگر خوب به اين مسائل بينديشيم كه گاهى در يك نيم‌روز مى‌توان فتح‌الفتوح وكارى چون شهيدان كربلا كرد، آن‌وقت قدر سرمايه گرانبهاى عمر را مى‌دانيم وهمچون اولياى الهى كه در قرآن هم از آنان بحث شده است، دنيا را هدف قرار نمى‌دهيم.

 

---------------------------------------------------------------------------------------------------
[1] . بحارالانوار، ج 77، ص 181
[2] . سوره روم، آيه 7.
[3] . در حديثى از پيامبر اكرم 9 مى‌خوانيم كه فرمود: اَغفَلُ النّاسِ مَن لَم يَتَّعِظ بِتَغَيُّرِ الدُّنيا مِن حالٍ اِلى حالٍ :«غافل‌ترين مردم كسى است كه از دگرگون شدن دنيا اندرز نگيرد». واز ورق گردانى ليل ونهار انديشه نكند.(تفسير نمونه، ذيل آيات 128-130 سوره طه).
[4] . سوره بقره، آيه 261.
[5] . سوره بقره، آيه 276.
[6] . بحارالانوار، ج 20، ص 215.

انوار هدایت