امّت پيامبر بر سه دسته‌اند

16:27 - 1392/07/25
دسته سوم كسانى‌اند كه جمع مال را از راه حرام يا حلال دوست دارند واز انفاق مال در موارد واجب دريغ مى‌ورزند.

عَن عَبدِاللّهِ بنِ عُمَرَ قالَ: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه وآله وسلم يَقولُ: يَكونُ اُمَّتي فى الدُّنيا عَلى ثَلاثَةِ اَطباقٍ. اَمَّا الطَّبَقُ الأوَّلُ فَلا يُحِبّونَ جَمعَ المالِ وَادِّخارِهِ وَلا يَسعَونَ في اقتِنائِهِ وَاحتِكارِهِ وَاِنَّما رِضاهُم مِن الدُّنيا سَدُّ جَوعَةٍ وَسَترُ عَورَةٍ وَغِناهُم فيها ما بَلَغَ بِهِمُ الآخِرَةَ فَاُولـئِکَ الآمِنونَ الَّذينَ لا خَوفٌ عَلَيهِم وَ لا هُم يَحزَنونَ.
وَاَمّا الطَّبَقُ الثّاني: فَإنَّهُم يُحِبّونَ جَمعَ المالِ مِن اَطيَبِ وُجوهِهِ، وَ اَحسَنِ سَبيلِهِ يَصِلونَ بِهِ اَرحامَهُم وَيَبِرُّونَ بِهِ اِخوانَهُم وَ يُواسونَ بِهِ فُقَراءَهُم وَلَعَضُّ اَحَدِهِم عَلَى‌الرَّضيفِ اَيسَرُ عَلَيهِ مِن أن يَكتَسِبَ دِرهَماً مِن غَيرِ حِلِّهِ اَو يَمنَعَهُ مِن حَقِّهِ اَن يَكونَ لَهُ خازِناً اِلى حينِ مَوتِهِ فَاُولـئِکَ الَّذينَ اِن نُوقِشوا عُذِّبُوا وَ اِن عُفِىَ عَنهُم سَلِمُوا.
وَ امّا الطَّبَقُ الثّالِثُ: فَإنَّهُم يُحِبُّونَ جَمعَ المالِ مِمّا حَلَّ وَ حَرُمَ وَ مَنعَهُ مِمَّا افْتَرَضَ وَ وَجَبَ اِن أنفَقُوهُ اَنفَقُوهُ اِسرافاً وَ بِداراً وَ اِن اَمسَكوهُ اَمسَكوهُ بُخلاً وَاحْتِكاراً اُولـئِکَ الَّذينَ مَلَكَتِ الدُّنيا زِمامَ قُلوبِهِم حَتّى اَورَدَتهُمُ النّارَ بِذُنوبِهِم.
عبداللّه بن عمر گفت كه شنيدم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: امّت من در دنيا بر سه دسته‌اند: دسته اوّل كسانى‌اند كه جمع كردن مال را دوست ندارند ودر گردآورى واحتكار مال نمى‌كوشند. آنان از دنيا به‌اندازه برطرف كردن گرسنگى وپوشاندن برهنگى‌ها (وزشتى‌ها) راضى‌اند وبى‌نيازى‌شان در چيزى است كه آنان را به آخرت برساند. اينان در امنيّت‌اند وايشان نه ترسى دارند ونه اندوهى.
امّا دسته دوم: آنان دوست دارند كه مال را از پاك‌ترين وبهترين راه‌هاى حلال جمع كنند، با آن صله رحم مى‌كنند وبه برادران ايمانى‌شان احسان ونيكى مى‌كنند وبا فقرا وبيچارگان مواسات مى‌ورزند. از نظر آنان سنگ سخت را با دندان جويدن آسان‌تر است از اينكه درهمى حرام به دست آورند يا حقوق واجب آن را نپردازند ودر مسير حق ودرست مصرف نكنند وتا هنگام مرگ، نگهبان مال باشند. پس اينان كسانى‌اند كه اگر خداوند درباره آنان سختگيرى كند عذاب مى‌شوند واگر از ايشان درگذرد سالم مى‌مانند.
امّا دسته سوم كسانى‌اند كه جمع مال را از راه حرام يا حلال دوست دارند واز انفاق مال در موارد واجب دريغ مى‌ورزند (هم مصرف مال وهم درآمدشان هر دو خراب است). اينان اگر انفاق كنند اسراف است واگر انفاق نكنند به‌سبب بخل واحتكار است. آنان كسانى‌اند كه دنيا زمام ومهار قلبشان را در دست گرفته است تا به‌سبب گناهانشان وارد جهنّم كند. [1]
نور هدايت
پيامبراكرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: امّت من در دنيا سه دسته‌اند :
1. جمعى مال را دوست ندارند وبه خودشان اجازه نمى‌دهند آن را احتكار كنند. به رفع گرسنگى وپوشش بسنده مى‌كنند وبى‌نيازى آنان در چيزى است كه ايشان را به آخرت بكشاند، بدين معنى كه سبكبار آمده‌اند وسبكبار مى‌روند. اينان غم وترسى از گذشته وآينده ندارند.
2. كسانى‌اند كه دوست دارند مال را از بهترين راه‌هاى حلال جمع كنند وبا اين مال، صله رحم وبه برادران نيكى مى‌كنند، با فقرا به مواسات رفتار مى‌كنند، براى آنان دندان بر سنگ سخت گذاردن بهتر از اين است كه براى كسب يك درهم سراغ حرام بروند. حقوق شرعى را مى‌پردازند وبقيّه را نزد خود نگاه مى‌دارند. اگر خدا درباره حساب آنان سختگيرى كند عذاب مى‌شوند، وگرنه جان سالم به در مى‌برند.
سؤال: اگر اينها واقعاً به دنبال روزى حلال رفته، در مسير حق وعدالت مصرف كرده‌اند بايد مقامشان از طبقه اوّل بيشتر باشد كه هيچ به دست نياورده‌اند. مثلاً در مورد على علیه السلام آمده كه هزار بنده از زحمت خودش آزاد كرد. آيا فضيلت در ترك طلب است يا آنكه حلال را بطلبد وآن را انفاق كند؟
جواب: اگر حديث را درست معنى كنيم چنين سؤالى پيش نمى‌آيد. اگر انسان مال را براى انفاق بخواهد چنين چيزى پسنديده است، امّا مراد از طبقه دوم اين است كه جمع كردن مال را دوست دارند، يعنى براى مال اصالتى قائلند وهمين كارشان را سخت وخراب مى‌كند. اسلام ترجيح مى‌دهد انسان توليد كند وآن‌گاه ببخشد ودر راه خدا ايثار وانفاق كند. چنين كسى اگر كار كند ومالى به‌دست آورَد، سپس انفاق كند ومال براى او اصالتى نداشته باشد از زاهد هم بالاتر است.
3. كسانى كه دوستدار جمع‌آورى مال هستند وتفاوتى ندارد كه آن را از راه حلال به دست آورند يا حرام، هم مصرف مال آنها وهم درآمدشان هر دو خراب است. اگر هم انفاق كنند اسراف است وبى‌حساب. يعنى بدون آنكه مورد ومستحق بخشش را بشناسند انفاق مى‌كنند. واگر امساك كنند از بخل واحتكار است. اينها كسانى‌اند كه دنيا قلبشان را افسون كرده وبه سبب گناهانشان وارد آتش مى‌شوند.
زهد يعنى عدم وابستگى به دنيا، نه نداشتن دنيا. شما اگر همه دنيا را داشته باشيد وبه آن وابسته نباشيد زاهدترين مردم محسوب مى‌شويد.
على علیه السلام كه در رأس حكومت قرار داشت چنين بود ومى‌فرمود: «اين حكومت از آن كفش كهنه وصله‌زده در نظر من بى‌ارزش‌تر است». او امير بود نه اسير. اگر انسان پيراهنى داشته باشد ولى وابسته به آن باشد چنين كسى راغب به دنياست، نه زاهد.
درباره مال وثروت نظرهاى متفاوتى وجود دارد: برخى براى مال چنان اهمّيّتى قائلند كه حلّال تمام مشكلاتش مى‌دانند وجاى تعجّب نيست كه اين گروه پيوسته به جمع اموال پردازند وآنى راحت ننشينند وهيچ قيد وشرطى براى آن قائل نباشند وحلال وحرام در نظرشان يكسان باشد.
در مقابل اين گروه جمعيّتى‌اند كه براى مال وثروت كمترين ارزشى قائل نيستند، فقر را مى‌ستايند وبراى آن ارج قائلند، حتّى مال را مزاحم تقوا وقرب خدا مى‌دانند.
ولى در برابر اين دو عقيده كه در طرف افراط وتفريط قرار دارد، آنچه از قرآن مجيد وروايات اسلامى استفاده مى‌شود اين است كه مال خوب است امّا به چند شرط: نخست اينكه «وسيله» باشد ونه «هدف».
دوم اينكه انسان را اسير خود نسازد، بلكه انسان امير بر آن باشد.
وسوم اينكه از راه مشروع به دست آيد ودر راه رضاى خدا مصرف گردد. علاقه به چنين مالى نه‌تنها دنياپرستى نيست، بلكه دليلى بر علاقه به آخرت است.[2]

 

-----------------------------------------------------------------------------
[1] . بحارالانوار، ج 77، ص 184
[2] . رجوع شود به: تفسير نمونه، ذيل آيات 1-9 سوره همزه.
 

انوار هدایت