بيدارى و آمادگى

16:46 - 1392/07/25
انسان وقتى عصبانى مى‌شود وعزم خود را بر انجام دادن كارى جزم مى‌كند دندان‌هايش را بر هم مى‌فشارد. وقتى زياد بفشرد دندان‌هاى عقب روى هم مى‌آيند.

عَن اَنَسِ بنِ مالِکٍ قالَ: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله وسلم يَقولُ: يا مَعشَرَ المُسلِمينَ شَمِّرُوا فَإنَّ الاَمرَ جِدٌّ وَ تَأهَّبوا فَإنَّ الرَّحيلَ قَريبٌ وَ تَزَوَّدُوا فَإنَّ السَّفَرَ بَعيدٌ وَخَفِّفُوا اَثقالَكُم فَإنَّ وَراءَكُم عَقَبَةً كَوُوداً وَ لا يَقطَعُها اِلاَّ المُخِفُّونَ. اَيُّها النّاسُ اِنَّ بَينَ يَدَىِ السّاعَةِ اُموراً شِداداً وَاَهوالاً عِظاماً وَزَماناً صَعباً يَتَمَلَّکُ فيهِ الظَّلَمَةُ وَ يَتَصَدَّرُ فيهِ الفَسَقَةُ وَ يُضامُ فيهِ الآمِرونَ بِالمَعروفِ وَيُضطَهَدُ فيهِ النّاهونَ عَن المُنكَرِ فَاَعِدُّوا لِذلِکَ الايمانَ وَعَضُّوا عَلَيهِ بِالنَّواجِذِ وَالْجَأُوا اِلَى العَمَلِ الصّالِحِ وَ اَكرِهوا عَلَيهِ النُّفوسَ تُفضُوا اِلَى‌النَّعيمِ الدّائِمِ.
از انس بن مالك روايت شده است كه گفت: شنيدم پيامبرصلی الله علیه و آله وسلم مى‌فرمايد: اى مسلمانان، خودتان را آماده كنيد (وآستين‌ها را بالا بزنيد) كه امر قيامت جدّى است وآماده مرگ شويد، چرا كه كوچ كردن نزديك است وتوشه برداريد كه سفر طولانى است وبارهاى خود را سبك گردانيد كه در پيش روى شما گردنه‌هاى صعب‌العبورى است كه جز سبكباران كسى نمى‌تواند از آن بگذرد.
(اى مردم،) نزديك قيامت وآخر دنيا، امور سخت وهول‌ها ووحشت‌هاى بزرگ وروزگار سختى است كه در آن حكمرانان جهان، ظالمانند وفاسقان در مصدر امور قرار مى‌گيرند وامر به معروف‌كنندگان مظلومند ونهى از منكر كنندگان در فشار. پس (در اين موقع) با ايمان، آماده ومهيّاى آن روز شويد وبر دندان‌ها بفشريد (وعزم را جزم كنيد) وبه دامن عمل صالح پناه ببريد ونفس را بر انجام دادن كارهاى نيك (با وجود ناخشنودى نفس) واداريد تا به بهشت جاودان نايل شويد.[1]
نور هدايت
حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله وسلم در اين حديث نكاتى را در مورد بيدارى انسان‌ها وآگاهى مردم بيان كرده است :
1. در دستور اوّل «شَمِّروا» دارد كه در لغت به‌معنى آماده شدن است. شايد اصل آن از اينجا باشد كه عرب مى‌گويد: «شَمَّرَ عَن ساقَيهِ». عرب‌ها معمولاً لباس بلند مى‌پوشند كه براى فعّاليّت‌هاى جدّى به‌كار نمى‌آيد ووقتى مى‌خواستند فعّاليّت جسمى كنند اين لباس را بالا مى‌زدند، يا اين لباس را بالا مى‌كشيدند وآن را با شال به كمرشان مى‌بستند كه پيراهن تا نصف ساق يا تا سر زانو مى‌آمد. لذا عبارت «شَمَّرَ عَن ساقَيهِ» كنايه از آماده شدن براى كار وفعّاليّت است.
حضرت مى‌فرمايد: آماده شويد چون مطلب جدّى است وآتش جهنّم وحساب وكتاب در كار است.
2. دستور دوم مشابه دستور اوّل است با اين تفاوت كه مى‌گويد وسايل را آماده كنيد. تفاوت واژه «شَمِّروا» با «تَأهّبوا»، با اينكه هر دو به‌معنى آماده شدن است، در اين است كه در شمّروا خود انسان بايد آماده شود، ولى در تأهّبوا انسان بايد ابزار ووسايل را فراهم سازد. البتّه براى هر سفرى ـ كه سفر آخرت نيز يكى از آنهاست ـ هم بايد خود انسان آماده باشد وهم وسايل را آماده كند.
3. غير از وسايل، مثل مركب و بار وبنه، بايد زاد وتوشه نيز بردارد، چون رحيل وكوچ نزديك است وسفر دور. اينها با هم تضادّى ندارند.
«رحيل» به‌معنى آغاز سفر است. حركت زود صورت مى‌گيرد ولى سفر خيلى طولانى است. مثل اينكه به ما بگويند فردا آماده شويد مى‌خواهيم حركت كنيم، امّا سفر يك‌سال طول مى‌كشد. وسايل يك‌سال را با خود بياوريد. خلاصه اين قريب وبعيد با هم منافات ندارند، چون يكى آغاز سفر وديگرى پايان سفر را مى‌گويد، زيرا هر لحظه احتمال حركت است وفاصله مرگ وحيات انسان خيلى كم است.
قبلاً گفته‌ايم در گلوى انسان زبان كوچكى است كه مى‌شود آن را زبان حيات وزندگى يا برزخ بين مرگ وزندگى دانست. وقتى انسان غذا مى‌خورد اين زبان روى مجراى تنفّس مى‌افتد وآن را محكم مى‌گيرد وغذا را به مجراى مرى ومعده هدايت مى‌كند. وقتى شخص غذا را بلعيد وفروبرد زبان برداشته مى‌شود ومجراى تنفّس باز ومجراى مرى بسته مى‌شود.
حال اگر اين زبان هنگام خوردن غذا دير حركت كند يا از حركت بيفتد ودريچه هوا بسته نشود وذرّه‌اى از آن در دستگاه تنفّس وارد شود كشنده است. ازاين‌رو به حياتى كه به مويى بسته است نمى‌توان اعتماد كرد.
سفر آخرت سفر درازى است. مطابق برخى آيات، زمان حسابرسى هزار سال وبنابر برخى آيات پنجاه هزار سال طول مى‌كشد كه مفسّران بين دو آيه چنين جمع كرده‌اند كه در قيامت پنجاه موقف است، يعنى پنجاه پست بازرسى وجود دارد كه بايد از آنها عبور كرد وهر پستى ـ البتّه اگر مراد تعداد ايستگاه‌هاى بازرسى باشد ـ هزار سال به‌طول مى‌انجامد، امّا اگر كنايه از تكثير باشد به اين معناست كه اين محاسبه هزاران سال طول مى‌كشد. پس هر سفرى مركبى خاص مى‌طلبد. مثلاً سفر دريايى را نمى‌توان با وسايل خشكى پيمود ويا به عكس.
4. بار خود را سبك كنيد براى اينكه در پيش روى شما گردنه‌هاى صعب‌العبورى است كه جز سبكباران از آن نمى‌توانند بگذرند. انسان وقتى مى‌خواهد سفر بيابانى برود لوازم تجمّلى با خود نمى‌برد وبارش را سنگين نمى‌كند. اگر بار سنگين باشد در همان سر بالايى اوّل در مى‌ماند. امّا كسانى كه ورزيده، چابك وسبكبال‌اند به‌سرعت از اين گردنه‌ها مى‌گذرند. چه خوب است انسان بارش را سبك گردانَد وزهد پيشه سازد تا بتواند از اين گردنه‌ها همچون اسبى بادپا بگذرد. در گذشته مردم به صورت گروهى وكاروانى مسافرت مى‌كردند وچنانچه كسى از قافله عقب مى‌ماند گرفتار وبيچاره مى‌شد، چرا كه قافله براى يك‌نفر نمى‌توانست بماند. لذا افراد مى‌كوشيدند از قافله جا نمانند.
در ذيل حديث مى‌فرمايد: «اَيُّهَا النّاسُ، اِنَّ بَينَ يَدَىِ السّاعَةِ اُمُورًا شِدادًا وَاَهوالاً عِظامًا» اين بخش بحث طولانى ودامنه‌دارى مى‌طلبد كه ما در بحث فشرده اخلاقى خودمان آن را به‌اختصار مطرح مى‌كنيم. از احاديث چنين استفاده مى‌شود كه در پايان دنيا، هم اوضاع تكوينى عالم مشكلات وشدايدى دارد وهم اوضاع اجتماعى وزندگى بشر پيش از قيام حضرت ولى عصر(عج)، زيرا هر دو در آستانه پايان عمر دنياست. اين دو با هم پيوندى دارند كه در اينجا به هم عطف شده‌اند.
رسول خدا 9 مى‌فرمايد: در آخر دنيا امور «شِداد» (سخت) ووحشت‌هاى عظيم است كه همه‌چيز عالم را در هم مى‌ريزد: كوه‌ها مانند پنبه زده‌شده مى‌شوند، درياها به جوش مى‌آيند، خورشيد تاريك مى‌شود و حالتى پيش مى‌آيد كه انسان همه چيز را از ياد مى‌بَرد. زندگى اجتماعى نيز با وحشت‌هاى بزرگى روبه‌روست كه در اينجا مخصوصاً به چند قسمت آن اشاره شده: زمانى است كه ظالمان وفاسقان بر جهان حكم مى‌رانند وامر به‌معروف‌كنندگان ونهى از منكركنندگان در فشار قرار مى‌گيرند وبعد پيامبر9 دستورهايى مى‌دهد.
البتّه آنچه در اين حديث آمده لازم نيست در تمام عالم باشد ممكن است بخشى از جهان حكومت صالحى داشته باشد، امّا مجموع دنيا با اين مسائل روبه‌روست كه نمونه‌اى از آن را در عصر خودمان مى‌بينيم.
وقتى حضرت مفاسد دنيا را بيان مى‌كند بر دو نكته حسّاس انگشت مى‌نهد :
مسأله حكومت و مسأله امر به معروف ونهى از منكر.
مى‌فرمايد: دنيا نابود مى‌شود چون حكومت به دست افراد ظالم وفاسق مى‌افتد. براى همين است كه حكومت در اسلام بسيار اهمّيّت دارد وبايد تلاش كرد حكومت اسلام برقرار بماند. اين واقعيّتى است كه اگر حكومت فاسد نباشد هيچ جا فاسد نمى‌شود واگر حكومت فاسد شد همه چيز فاسد مى‌شود. گفته‌اند : «النّاسُ عَلى دينِ مُلوكِهِم؛ مردم مطابق دين وآيين فرمانروايانشان عمل مى‌كنند».
حضرت بر حكومت انگشت نهاد، زيرا اساس صلاح وفساد حكومت است.
دو واجب است كه اگر اقامه شوند تمام فرايض برپا مى‌شوند. در روايت دارد كه امر به‌معروف ونهى از منكر نسبت به فرايض ديگر، مانند نسبت درياى موّاج است به دهان.
نكته آخر اينكه براى مقابله با مفاسد چه كنيم؟
پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم دو سلاح پيش نهاد :
ايمان: مهم‌ترين سلاح بُرنده، ايمان است.
استقامت: انسان وقتى عصبانى مى‌شود وعزم خود را بر انجام دادن كارى جزم مى‌كند دندان‌هايش را بر هم مى‌فشارد. وقتى زياد بفشرد دندان‌هاى عقب روى هم مى‌آيند. عبارت «عَضُّوا عَلَيهِ بِالنَّواجِذِ» اشاره به تصميم قاطع است كه عامل پيشرفت در همه كارهاست. مراد اين است كه به دنبال ايمان، دومين سلاح استقامت است، يعنى با سستى وتنبلى وكم‌كار كردن هيچ‌كس به جايى نمى‌رسد.
براى اينكه انسان دچار تنبلى وسستى نشود بايد قبلاً اين صفت را شناخته وبه نتيجه‌اش آگاهى پيدا كند.
حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله وسلم در اين باره مى‌فرمايد: لِلكَسلانِ ثَلاثُ عَلاماتٍ: يَتَوانى حَتّى يُفَرِّطَ وَ يُفَرِّطُ حَتّى يُضَيِّعَ وَ يُضَيِّعُ حتّى يَأثِمَ: «كسل وتنبل سه نشانه دارد: سستى مى‌كند تا به تنبلى وكوتاهى منجر شود، تفريط مى‌كند تا تضييع كند وتضييع مى‌كند تا گناه كند».
اگر در حالات مردان پيروز وبرجسته عالم بنگريم، از جمله صفات بارز آنها جدّى بودن در رفتار وكردار وترك سستى وتنبلى است. حتّى پيامبران با اينكه از تأييدات الهى برخوردار بودند، پشتكار عجيبى داشتند، مخصوصاً وقتى انسان در حالات رسول اكرم صلی الله علیه و آله وسلم وجدّيت آن جناب از جمله در مسأله مهاجرت از مكّه به مدينه دقّت مى‌كند مى‌بيند با آنكه حضرت مى‌توانست با بُراق وبُرقع كه در شب معراج از آنها استفاده كرد از مكّه هجرت كند، يا طىّالارض كند، ولى با پاى پياده براى اينكه رد گم كند به جاى شمال به جنوب مكّه رفت، وقتى مطمئن شد دشمن مأيوس شده از بيراهه مكّه را دور زد، شب‌ها راه رفت وروزها استراحت كرد، آن‌هم در سنگلاخ‌ها وصحراهاى حجاز. اين كار چندان دشوار بود كه حضرت در مدّت دوازده روز انجام داد. اينها براى ما الگو واسوه هستند.
همه كسانى كه در زندگى موفّق شدند انسان‌هايى كوشا وجدّى بودند. حالات بزرگان را ببينيد كه چقدر زحمت مى‌كشيدند. در گرماى سخت نجف، صاحب جواهر؛ بر سر نعش پسرش كتاب جواهر مى‌نويسد.
امّا انسان‌هاى لااُبالى وتنبل ـ چنانكه پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود ـ آن‌قدر سستى مى‌كنند تا باعث كوتاهى در عمل شده وآن هم منجر به از دست رفتن فرصت‌ها وسرانجام منتهى به گناه شود.

 

-----------------------------------------------------------------------------------------------
[1] . بحارالانوار، ج 77، ص 186

انوار هدایت