يا على، اوُصيکَ بِوَصيَّةٍ فَاحفَظها فَلا تَزالُ بِخَيرٍ ما حَفِظتَ وَصِيَّتي. يا عَلِىُّ مَن كَظَمَ غَيظاً وَهُوَ يَقدِرُ عَلى اِمضائِهِ أعقَبَهُ اللّهُ يَومَ القِيامَةِ أمناً وَايماناً يَجِدُ طَعمَهُ.
اى على، سفارشى به تو مىكنم وآن را حفظ كن، زيرا اگر اين سفارشم را حفظ كنى پيوسته در خير ونيكى هستى. اى على، كسى كه خشمش را كه بتواند آن را انجام دهد فرو ببرد، خداوند در روز قيامت امنيّت وايمانى به او مىدهد كه مزّهاش را مىچشد. [1]
نور هدايت
در اين بخش از وصيّت، پيامبر صلی الله علیه وآله وسلم يك سفارش مىكند وآن اين است كه هر كس در حال توانايى بر اِعمال خشم، آن را فرو برد خداوند در دنيا نعمتى ودر آخرت نعمتى به او مىدهد. نعمت آخرت امنيّت ونعمت دنيا ايمانى است كه مزّه آن را مىچشد.
«كَظم» در اصل بهمعنى محكم بستن سر مشك است. گويى وقتى انسان خشمگين مىشود خشم از درون وجودش به بيرون فوران مىكند.
در اينجا به نكاتى بايد توجّه كرد :
1. خشم وغضب يكى از عوامل مهمّ ايجاد گناه است. گناهانى كه انسان هنگام خشم مرتكب مىشود فراوان است، از جمله توهين وآزار مؤمن، آلودگى زبان به انواع گناهان است. همچنين گاه انسان به گناهانى دست مىزند كه نمىتوان آن را كنترل كرد، يا از سر خشم كارى مىكند كه در تمام مدّت عمرش نمىتواند آن را جبران كند. ازاينرو بيشتر تصميماتى كه در حال عصبانيّت گرفته مىشود پشيمانى به همراه دارد. پس بايد انسان به خودش توصيه كند كه بعداً تصميم مىگيرم، زيرا در آن حالت فكر انسان معتدل نيست ودرست كار نمىكند وقدرت تشخيص مصالح ومفاسد را ندارد. ازاينرو بزرگان گفتهاند در حال عصبانيّت وخشم نه تصميم، نه دستور ونه تنبيه. به عبارت ديگر در چنين حالى هيچ عمل مهمّى انجام ندهيد وفقط خود را كنترل كنيد.
البتّه كنترل كردن خود در حال عصبانيّت كار دشوارى است واز جمله چيزهايى كه در كنترل اين كار مؤثّر است ايجاد عوامل انصراف است. فىالمثل از آن محل دور شود، يا اگر در منزل عصبانى شده است بيرون برود. حتّى گفتهاند اگر انسان ايستاده است بنشيند، يا نشسته است برخيزد ويا كمى آب بياشامد. خلاصه در هر صورت تغيير حالت بدهد، حتّى اگر تغيير مختصرى در حال خودش بدهد مؤثّر است. مثلاً به صورتش آب بزند يا سورهاى از قرآن تلاوت كند تا وضع ومسير را تغيير دهد. برخى اوقات انسان بهاندازهاى خشمگين مىشود كه براى فرو نشاندن آن چارهاى جز مشت كوبيدن به ديوار ندارد تا عقدههايش خالى شود ودر نتيجه غضبش فرو بنشيند.
خشم شعلهاى از آتشهاى شيطان ومهمترين ابزار ابليس است. بايد توجّه داشت كه خشم انسان را از حال طبيعى خارج مىكند. كسانى را ديدهايم كه در حالت عادى انسانهاى خوب وطبيعىاند، ولى هنگام عصبانيّت همه چيز را به سوى مقابل پرتاب مىكنند، چون در آن حالت عوارض بسيارى در انسان ديده مىشود ومشكل اين است كه انسان در آن حالت عذر شرعى ندارد كه بگويد در حال خشم بودم، زيرا بيشتر قتلهايى كه رخ داده در حال عصبانيّت بوده است، براى اينكه هيچكس در حال خونسردى كارد برنمىدارد تا سر كسى را ببُرد.
2. «خشم» از خطرناكترين ابزارهاى شيطان براى گناه كردن است. البتّه خشم از موهبتهاى الهى است كه بهنادرست از آن استفاده مىشود، زيرا «خشم» عبارت است از بسيج تمام نيروهاى بدن براى مقابله با مشكل. به عبارت ديگر، خداوند خشم را در انسان آفريده تا بتواند در مقابل تهاجمات از خود دفاع كند، زيرا اگر در اين حالت خونسرد باشد ونيروهاى بدنش بسيج نشود نمىتواند از خودش دفاع كند.
برخى مىگويند: انسان در حال عادى حدود يك دهم نيروهايش آماده است، ولى در حال عصبانيّت قدرتش ده برابر مىشود. يعنى تمام نيروهايش بسيج مىشوند، لذا مىبينيم كه برخى در حالت عادى ضعيف بهنظر مىرسند ولى در حال خشم وعصبانيّت پنج نفر هم از عهده آنها برنمىآيد ونمىتوانند او را نگاه دارند چرا كه همه قدرت او بسيج شده است. در نتيجه اين چيزى را كه خداوند در انسان آفريده از نعمتهاى اوست ولى بايد در جاى خودش مصرف شود. به تعبيرى ديگر، خشم بر دو قسم است: خشم مذموم، خشم ممدوح وواجب.
انسان بايد در مقابل عاصيان وگناهكاران غيرت شرعى داشته باشد ونبايد نسبت به آنها بىتوجّه بود. آن روايت معروف كه خداوند عدّهاى از ملائكه را براى عذاب قومى فرستاد، ولى آنها مأموريّت خويش را انجام نداده برگشتند وعرض كردند: بارالها، در ميان اين قوم مردى عابد در دل شب بيدار بود وعبادت مىكرد ونخواستيم آنها را نابود كنيم، به آنها وحى شد كه دوباره برگرديد وآن آبادى را ويران كنيد وآن مرد را هم نابود كنيد وبعد در روايت علّت چنين ذكر شده كه همين پيرمرد عابد كه در نيمههاى شب عبادت مىكند، حتّى يكبار در برابر گناه خشمگين نشده وبه رگ غيرتش برنخورده است.
بنابراين انسان در جايى كه بايد امر به معروف ونهى از منكر كند وخشمگين شود بايد به وظيفهاش بپردازد ودر برابر گناه از پاى ننشيند وچنين خشمى
ممدوح وواجب است واز نظر اسلام انسان بىتوجّه به اين امور ارزشى ندارد. البتّه خشم نابجا ناپسند است.
3. طبق اين روايت، خداوند براى فروبرندگان خشم (الكاظِمِينَ الغَيظ) دو پاداش در نظر گرفته است :
الف) امنيّت در روز قيامت. اگر خداوند در روز قيامت كه به «يومالحسرة»، «يومالبروز»، «يومالخوف»، «يومالوحشة الاكبر» و«يومالفزع» معروف است، به انسان امنيّت بدهد بالاترين نعمت وموهبت است، زيرا اگر انسان تمام دنيا را داشته باشد ولى آرامش خاطر نداشته باشد گويى هيچ چيز ندارد.
ب) ايمان. اگرچه ظاهرش متعلّق به اين دنياست، زيرا درباره برخى گناهان حديث داريم كه اگر انسان آنها را ترك كند خداوند به او ايمانى مىدهد كه در ذائقهاش نمايان مىشود. يعنى اين ايمان به صورت اعتقادى خشك نيست، بلكه چون شيرينى در ذائقه مىماند وآن را احساس مىكند اين را به هر كس نمىدهند، به كسانى مىدهند كه در مقابل نفس ايستادگى ومقاومت كردهاند. مثلاً در كتاب وسايلالشيعه در باب مقدّمه نگاه در روايتى آمده است كه «چنانچه كسى چشمش به زن زيباى نامحرم بيفتد وفوراً چشمش را برگيرد، خداوند به او ايمانى مىدهد كه مزّه آن را مىچشد».
خشم در روايات اسلامى
امام صادق علیه السلام از رسول اكرم صلی الله علیه وآله وسلم روايت كرده است كه حضرت فرمود : «ألغَضَبُ يُفسِدُ الايمانَ كَما يُفسِدُ الخَلُّ العَسَلَ؛ خشم، ايمان انسان را فاسد مىكند چنانكه سركه عسل را فاسد مىسازد».[2]
از امير مؤمنان على علیه السلام نقل شده است كه فرمود: «ايّاکَ وَالغَضَبَ فَأوَّلُهُ جُنونٌ وَآخِرُهُ نَدَمٌ؛ از خشم بپرهيزيد كه آغازش جنون وپايانش پشيمانى است».
در حديثى پيامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «لَيسَ الشَّديدُ بَالصّرعَةِ إنَّما الشَّديدُ الَّذي يَملِکُ نَفسَهُ عِندَ الغَضَبِ؛ نيرومند وقهرمان كسى نيست كه در كُشتى رقيب خود را بر زمين زند، بلكه نيرومند كسى است كه هنگام خشم مالك نفس خود باشد».[3]
اميرمؤمنان على علیه السلام فرمود: «ألغَضَبُ نارٌ مُوقَدَةٌ مَن كَظَمَهُ أطفَأَها وَمَن أطلَقَهُ كانَ أوَّلَ مُحتَرَقٍ بِها؛ غضب آتشى است مشتعل، كسى كه خشم خود را فرو نشاند آن آتش را خاموش كرده است وآن كه غضب را به حال خودش آزاد گذارد خود اوّل كسى است كه در شعلههاى آن خواهد سوخت».[4]
امام صادق علیه السلام فرمود: «ألغَضَبُ مِفتاحُ كُلِّ شَرٍّ؛ خشم، كليد تمام بدىها وشرور است».[5]
حضرت على علیه السلام در روايتى فرمود: «شِدَّةُ الغَضَبِ تُغَيِّرُ المَنطِقَ وَتَقطَعُ مادَّةَ الحُجَّةِ وَتُفَرِّقُ الفَهمَ؛ خشم شديد چگونگى گفتار را تغيير مىدهد واساس استدلال را به هم مىريزد، تمركز فكر را از بين مىبرد وفهم آدمى را پراكنده مىسازد».[6]
در روايتى ديگر فرمود: «أعدي عَدُوٍّ لِلمَرءِ غَضَبُهُ وَشَهوَتُهُ فَمَن مَلَكَهُما عَظُمَت دَرَجَتُهُ وَبَلَت غايَتُهُ؛ دشمنترين دشمنان آدمى غضب وشهوت اوست. آن كه بتواند اين دو غريزه سركش را مهار كند وآنها را به فرمان خود درآورد، مقام عظيمى دارد ومىتواند به اوج انسانيّت برسد».[7]
در حديثى پيامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «إذا غَضِبتَ فَاسكُت؛ هرگاه خشمگين شدى سكوت كن».[8]
از امام كاظم علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «مَن كَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ كَفَّ اللّهُ عَنهُ غَضَبَهُ يَومَ القِيامَةِ؛ هر كه خشمش را از مردم بازدارد، خداوند در روز قيامت خشمش را از او باز خواهد داشت».[9]
در حديثى پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «إذا غَضِبَ أحَدُكُم فَلَيَتَوَضَّأ بَالماءِ البارِدِ فَاِنَّ الغَضَبَ مِنَ النّارِ؛ هرگاه يكى از شما خشمگين شد با آب سرد وضو بگيرد، زيرا خشم از آتش است».[10]
---------------------------------------------------------------------------
[1] . بحارالانوار، ج 77، ص 46
[2] . بحارالانوار، ج 73، ص 267.
[3] . مجموعه ورّام، ج 1، ص 122.
[4] . عيون الحكم والمواعظ، ص 22.
[5] . غررالحكم، ص 49.
[6] . بحارالانوار، ج 71، ص 428.
[7] . غررالحكم، ص 498.
[8] . المحجّة البيضاء، ج 5، ص 308.
[9] . تحف العقول، ص 391.
[10] . المحجّة البيضاء، ج 5، ص 305.