يا عَلِىُّ، اِنَّ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ أحَبَّ الكَذِبَ فِى الصَّلاحِ وَ أبغَضَ الصِّدقَ فِىالفَسادِ.
يا عَلىُّ، ثَلاثٌ يَحسُنُ فيهِنَّ الكَذِبُ: المَكيدَةُ فِىالحَربِ وَعِدَتُکَ زَوجَتَکَ وَالاِصلاحُ بَينَ النّاسِ.
يا عَلىٌّ، اِيّاکَ وَالكَذِبَ فَاِنَّ الكَذِبَ يُسَوِّدُ الوَجهَ ثُمَّ يُكتَبُ عِندَ اللّهِ كَذّاباً وَاِنَّ الصِّدقَ يُبَيِّضُ الوَجهَ وَ يُكتَبُ عِندَ اللّهِ صادِقاً وَاعلَم أنَّ الصِّدقَ مُبارَکٌ وَالكِذبَ مَشؤُومٌ.
اى على، خداوند عزّ وجل دوست داشته است دروغ را در مقام صلاح واصلاح وزشت داشته است راستگويى را در وقت فساد (پس نه هر دروغى بد است ونه هر صدقى خوب، بلكه بايد موقعيّت آن را شناخت).
اى على، دروغ در سه جا نيكوست: ميدان جنگ، وعده مرد به زن، اصلاح ميان مردم.
اى على، مبادا دروغ بگويى، دروغ موجب روسياهى است، خداوند نام صاحبش را در دفتر دروغگويان ثبت كند وراستگويى مايه روسفيدى است، خداوند نام صاحبش را در دفتر راستگويان بنويسد، راستگويى مبارك است ودروغ شوم.[1]
نور هدايت
در تعليمات اسلامى به راستگويى ومبارزه با دروغ بسيار اهمّيّت داده شده است، تا جايى كه راستگويى واداى امانت، دو نشانه بارز ايمان وشخصيّت انسان شمرده شده، حتّى دلالت اين دو بر ايمان از نماز بيشتر است.
در حديثى امام صادق علیه السلام فرمود: «نگاه به ركوع وسجود طولانى افراد نكنيد، زيرا ممكن است عادتشان شده باشد كه اگر آن را ترك كنند ناراحت شوند، ولى نگاه به راستگويى وامانت آنها كنيد».
ذكر راستگويى وامانت با هم، ازآنروست كه ريشه مشتركى دارند، زيرا راستگويى چيزى جز امانت در سخن نيست وامانت همان راستى در عمل است.
همچنين در احاديث، دروغ كليد گناهان شمرده شده. در حديثى على علیه السلام فرمود: «راستگويى دعوت به نيكوكارى مىكند ونيكوكارى دعوت به بهشت».
در حديثى از امام باقر علیه السلام مىخوانيم كه فرمود: «خداوند متعال براى شرّ وبدى قفلهايى قرار داده وكليد آنها شراب است»، زيرا مانع اصلى زشتىها وبدىها عقل است ومشروبات الكلى، عقل را از كار مىاندازد. سپس اضافه فرمود : «دروغ از شراب هم بدتر است».
رابطه دروغ با گناهان ديگر از اين نظر است كه انسان گناهكار هرگز نمىتواند راستگو باشد، چرا كه راستگويى موجب رسوايى اوست وبراى پوشاندن آثار گناه، معمولاً بايد متوسّل به دروغ شود. به عبارت ديگر، دروغ انسان را در برابر گناه، آزاد وراستگويى محدود مىكند.
اين حقيقت در حديثى كه از پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده كاملاً تجسّم يافته است.
كسى حضور پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم رسيد عرض كرد: نماز نمىخوانم وكار منافى عفّت انجام مىدهم، دروغ هم مىگويم، كدام را اوّل ترك كنم؟ حضرت فرمود: «دروغ را ترك كن». او در محضر پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم تعهّد كرد كه هرگز دروغ نگويد. هنگامى كه خارج شد وسوسههاى شيطانى براى عمل منافى عفّت در دل او پيدا شد، امّا بلافاصله در اين فكر فرو رفت كه اگر فردا پيامبر (ص) از او در اين باره بپرسد، اگر بگويد چنين عملى را مرتكب نشده، اين دروغ است واگر راست بگويد حد بر او جارى مىشود وهمينگونه در مورد ساير كارهاى خلاف اين طرز فكر وسپس خوددارى واجتناب براى او پيدا شد وبه اين ترتيب ترك دروغ سبب ترك همه گناهان او گرديد.
دروغ سرچشمه نفاق است، چرا كه راستگويى يعنى هماهنگى زبان ودل، وبنابراين دروغ ناهماهنگى اين دو است ونفاق نيز چيزى جز تفاوت ظاهر وباطن نيست.
در آيه 78 سوره توبه مىخوانيم: «اعمال آنها نفاقى در دلهايشان تا روز قيامت ايجاد كرد بهخاطر اينكه عهد خدا را شكستند واينكه دروغ مىگفتند».
دروغ با ايمان سازگار نيست. اين واقعيّت نهتنها در آيه مورد بحث، بلكه در احاديث اسلامى منعكس است. در حديثى آمده است كه از پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم پرسيدند : آيا انسان باايمان ممكن است (گاهى) ترسو باشد؟ حضرت فرمود: «آرى». پرسيدند: آيا ممكن است (احياناً) بخيل باشد؟ حضرت فرمود: «آرى». پرسيدند : آيا ممكن است دروغگو باشد؟ حضرت فرمود: «نه»، چرا كه دروغ از نشانههاى نفاق است ونفاق با ايمان سازگار نيست.
و به همين دليل اين سخن از امام على علیه السلام نقل شده است كه: «انسان هيچگاه طعم ايمان را نمىچشد تا دروغ را ترك گويد، خواه شوخى باشد يا جدّى».
دروغ نابودكننده سرمايه اطمينان است. مىدانيم كه مهمترين سرمايه يك جامعه اعتماد متقابل واطمينان عمومى است. ومهمترين چيزى كه اين سرمايه را به نابودى مىكشانَد دروغ وخيانت وتقلّب است. يك دليل عمده بر اهمّيّت فوقالعاده راستگويى وترك دروغ در تعليمات اسلامى همين موضوع است.
به هر حال، دروغ تا اين پايه در اسلام قبيح است، ولى چون بيشتر قوانين كلّى در برخى موارد تخصيص خوردهاند، در برخى موارد انسان مىتواند از دروغ استفاده كند واز جمله مصاديق، همين روايت است كه پيامبر خطاب به على علیه السلام فرمود: اى على، در سه جا دروغ نيكوست: ميدان جنگ (براى تضعيف روحيّه دشمن وتقويت نيروهاى خودى)، وعده به زن، اصلاح بين مردم.
----------------------------------------------------------------------
[1] . بحارالانوار، ج 77، ص 47