سه دستور سرنوشت ساز

14:46 - 1392/07/29
نخست مى‌فرمايد: خودت به حسابت رسيدگى كن پيش از آنكه ديگران به حسابت برسند كه اين كار براى حسابرسى تو در فردا بهتر است.

يا أباذَر، حاسِب نَفسَکَ قَبلَ أن تُحاسَبَ فَهُوَ أهوَنُ الحِسابِ غَداً وَزِن نَفسَکَ قَبلَ أن تُوزَنَ وَتَجَهَّز لِلعَرضِ الأكبَرِ يَومَ تَعرَضُ لا تَخفى مِنکَ عَلَى اللّهِ خافِيَةِ.
اى ابوذر، اعمالت را پيش از آنكه ديگران محاسبه كنند خودت محاسبه كن، اين براى حسابرسى تو در قيامت بهتر است وخودت را وزن كن وبسنج پيش از آنكه تو را بسنجند ووزن كنند وخودت را براى روز قيامت، روزى كه عرضه مى‌شوى وهيچ چيزى از تو بر خدا پوشيده نيست آماده كن.[1]
نور هدايت
در حديث مورد بحث پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم سه دستور داده كه عبارتند از: حساب، وزن، آمادگى براى عرضه به خداوند. نخست مى‌فرمايد: خودت به حسابت رسيدگى كن پيش از آنكه ديگران به حسابت برسند كه اين كار براى حسابرسى تو در فردا بهتر است.
يكى از علّت‌هاى مهمّ حسابرسى اعمال اين است كه لااقل انسان باخبر مى‌شود كه چكاره است. اگر واقعاً حساب اعمالش سنگين است براى سبك شدن وفارغ شدن از آن فكرى مى‌كند واگر هم حسابش سبك وخوب است باز خدا را شكر مى‌كند ومى‌كوشد تا بهتر شود. به هر حال مهم اين است كه انسان تا زمانى كه در اين دنياست به حساب اعمالش برسد، زيرا اين عمل باعث آسانى حساب در روز قيامت مى‌شود. خيال نكنيد كارهايى را كه مى‌كنيد بى‌حساب وكتاب است. اين را بايد بدانيد كه نفس كشيدن‌ها وسخن گفتن‌ها، قدم برداشتن‌ها، دوستى‌ها، دشمنى‌ها وحتّى خطورات قلبى شما همه حساب دارد ومورد محاسبه آن دادگستر عادل قرار مى‌گيرد. پس بهتر است كه انسان اعمالش را محاسبه كند وعالم به اعمال خود باشد.
درباره حساب روز قيامت، آيات وروايات فراوانى داريم. يكى از نام‌هاى روز قيامت «يوم‌الحساب» (روز حسابرسى) است.
ممكن است سؤال شود چرا در قيامت حسابرسى مى‌كنند؟ در جواب مى‌گوييم: براى جزا دادن، زيرا چنانچه جزايى در كار نباشد ديگر دقّت در حساب لازم نيست. پس معنايش اين است كه حساب وبعد جزايى در كار است.
امّا مهم اين است كه بدانيم چگونه به حساب اعمال رسيدگى مى‌كنند. آيا خود انسان حساب مى‌كند، يا ملائكه؟ قرآن در اين باره مى‌فرمايد: «(إِقْرَءْ كِتَابَکَ كَفَى بِنَفْسِکَ الْيَوْمَ عَلَيْکَ حَسِيبًا)؛ (به او مى‌گوييم:) كتابت را بخوان، كافى است كه امروز، خود حسابگر خويش باشى».[2]
يا خود حساب در قيامت آمده است. مانند ماشين‌هايى كه كار مى‌كند، اگر ده يا پنجاه سال هم كار كند كيلومتر مى‌اندازد وحسابش هميشه صاف است. آيا حساب روز قيامت چنين است كه حساب بدن انسان، يا چشم يا گوش وديگر اعضا وجوارح، خودشان داراى ماشين حسابى است كه شماره مى‌اندازد ومحاسبه مى‌كند وديگر نيازى به اين نباشد كه روز قيامت جمعى بنشينند وجمع وتفريق كنند. آرى چنين است. ومعناى سريع‌الحساب بودن همين است. در روايت دارد كه خداوند به حساب تمام خلايق مى‌رسد، گويى تعبير اين است كه زمان محاسبه همه خلايق به‌اندازه «فواق ناقه» (دوشيدن شتر) است.
دقّت وسختگيرى در حسابرسى قيامت
از آيات مختلف قرآن به‌خوبى استفاده مى‌شود كه براى حسابرسى اعمال در روز قيامت فوق‌العاده دقّت وموشكافى مى‌شود. قرآن در اين باره مى‌فرمايد : «(يَا بُنَىَّ إِنَّهَا إِنْ تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِى صَخْرَةٍ أَوْ فِى‌السَّمَـوَاتِ أَوْ فِى‌الاَْرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ)؛ پسرم، اگر به‌اندازه سنگينى دانه خردلى (كار نيك يا بد) باشد ودر دل سنگى يا در گوشه‌اى از آسمان‌ها يا زمين پنهان شود، خداوند آن را (در قيامت) براى حسابرسى مى‌آورَد، خداوند دقيق وآگاه است».[3]
«خردل» دانه بسيار كوچك از گياه معروفى است كه در حقارت وكوچكى ضرب‌المثل است.
اين تعبيرات نشان مى‌دهد كه در آن دادگاه عدل، كوچك‌ترين كارها محاسبه مى‌شود. در ضمن اين آيات هشدار مى‌دهد كه نه گناهان كوچك را كم‌اهمّيّت بشمرند ونه اعمال خير كوچك را، چيزى كه مورد محاسبه الهى قرار مى‌گيرد هر چه باشد كم‌اهمّيّت نيست. ازاين‌رو برخى مفسّران گفته‌اند: اين آيات زمانى نازل شد كه برخى ياران پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله وسلم در مورد انفاق كم‌اعتنا بودند ومى‌گفتند: پاداش بر چيزهايى داده مى‌شود كه ما آن را دوست داريم واشياى كوچك چيزى نيست كه مورد علاقه ما باشد. همچنين در مورد گناهان كوچك بى‌اعتنا بودند. آيات 1تا 8 سوره زلزله نازل شد وآنها را به خيرات ترغيب كرد واز گناهان كوچك برحذر داشت.[4]
حساب روز قيامت در كلام امام صادق علیه السلام
در حديثى امام صادق علیه السلام فرمود: «لو لَم يَكُن لِلحِسابِ مَهوَلَةٌ اِلّا حَياءُ العَرضِ عَلَى اللّهِ تعالى وَفَضيحَةُ هَتکِ السِترِ عَلَى المَخفِيّاتِ لَحقَّ لِلمَرءِ أن لا يَهبِطَ مِن رُوسِ الجِبالِ وَلا يَأوِىَ اِلى عُمرانِ وَلا يَأكُلَ وَ لا يَشرَبَ وَ لا يَنامَ اِلّا عن اضطرارٍ متّصلٍ بِالتَّلَفِ وَمِثلُ ذلِکَ يَفعَلُ مَن يَرى القِيامَةَ بِأهوالِها وَشَدائدِها قائمَةً في كُلِّ نَفسٍ ويُعايِنُ بِالقَلبِ الوقوفَ بَينَ يَدَي الجَبّارِ حينَئِذٍ يأخُذُ نَفسَهُ بالمُحاسَبَةِ كأنَّهُ إلى عَرَصاتِها مَدعُوٌّ وَفي غَمَراتِها مَسؤولٌ؛
اگر براى حساب روز قيامت گرفتگى وزحمتى نباشد مگر ناراحتى وهول عرضه كردن اعمال به پروردگار متعال وحالت شرم وحيايى كه در آن هنگام حاصل مى‌شود ورسوايى وفضيحت دريده شدن پرده‌اى كه براى كارهاى خلاف ونامطلوب كشيده شده بود، هر آينه جا دارد كه آدمى از سر كوه‌ها به زير نيامده ودر آبادى سكنى نگرفته واز خوردن وخوابيدن امساك كند، مگر به مقدار ضرورت وبراى جلوگيرى از تلف وهمچنين باشد حال آن كسى كه قيامت را با آن سختى‌ها وهول ووحشت خاصّش تصوّر كند آنها را واقع شده وبرپا بيند وتصوّر كند كه او در پيشگاه خداوند حاكم قهّار وسلطان عظيم ايستاده است ودر اين هنگام خداوند او را خطاب وبازخواست كند واز جريان‌ها واعمال گذشته او پرسش وحساب مى‌خواهد، گويى كه او براى حضور در آن عرصات ومراسم دعوت شده است ودر ميان آن درهم‌گيرى وفرورفتگى وگرفتارى‌ها بازخواست شود».[5]
توضيح اينكه: حساب نفوس از همان زمان عمل صورت مى‌گيرد وتمام كردار وگفتار وپندارى كه از انسان سر مى‌زند، مانند نوار ضبط صوت در نفس او ثبت شده وهمچو ماشين‌هاى محاسبه خودكار جمع وتفريق كرده ونتيجه روشن ومعلوم مى‌شود.
اين عمل هميشه در نوار نفس جريان پيدا كرده وحاصل عمل در هر دقيقه مانند دفترهاى دقيق تجارى معين است. البتّه اين جريان در پيشگاه پروردگار متعال هميشه روشن وحاضر بوده واز همه جزئيّات آگاه است ومعناى عرضه شدن اعمال به پيشگاه حضرت احديت همين است. واللّه اعلم.
ممكن است حسابى ديگر نيز در قيامت كبرى منعقد شود كه خصوصيّات وجزئيّات آن براى ما مجهول است، امّا اهوال وشدايد قيامت هم دو مورد است : در قيامت صغرى كه با مرگ صورت مى‌گيرد، زيرا «مَن ماتَ فَقَد قامَت قِيامَتُهُ؛ كسى كه بميرد، قيامتش برپا شده است». ودر روز قيامت كبرى كه جزئيّات آن نيز براى ما مجهول است.
به هر حال اين مطالبى كه اجمالاً گفته شده صددرصد قطعى است ومتوقّف به روشن شدن جزئيّات آنها نيست واز مطالبى كه هيچ راهى براى علم به آنها نداريم، جزئيّات امور مربوط به عالم آخرت است :
گر مسلمانى از اين است كه حافظ دارد آه اگر از پس امروز بود فردايى
دل كه آيينه شاهى است غبارى دارد از خدا مى‌طلبم صحبت روشن رايى
سخن غير مگو با من معشوقه‌پرست كز وى وجام ميم نيست به كس پروايى
البتّه منظور از محاسبه ووزن اعمال ورسيدگى كردن، به دست آوردن نتيجه آنچه از او سر مى‌زند از خير وشر وصلاح وفساد وطاعت ومعصيت است، هرچند در اين صورت پيوسته مراقب اصلاح وجبران كردن نواقص وعيب‌ها ومعاصى خود خواهد بود. وچون چنين كسى در ايّام زندگى دنيوى وپيش از فرا رسيدن مرگ، اعمال ورفتارش حساب ووزن شده وتحت بررسى وكنترل قرار گرفته، از جريان حساب آخرت واز ناراحتى واضطراب خاطر آنجا محفوظ خواهد بود.
تفاوت حساب ووزن اين است كه حساب يعنى شماره كردن كارهاى خوب وبد، بررسى كردن اعمال از جهت خوب وبد وطاعت ومعصيت، امّا وزن يعنى بررسى كردن از نظر سبكى وسنگينى ووزنه اعمال. وبراى تشخيص اندازه اعمال، ميزان وترازويى بهتر از حيا نيست، زيرا با توجّه به مقدار حيا وشرم در صورت عرضه عمل، اندازه مطلوب بودن ومقدار سنگينى يا سبكى عمل معلوم مى‌شود وعمل سنگين ومطلوب عملى است كه هيچ شرم وحيايى براى نشان دادن آن وجود نداشته باشد.
ضمناً معلوم مى‌شود كه تصوّر وتعمّق در بهشت ودوزخ وساير احوال قيامت وبه ذهن سپردن آنها، حالت پيدايش پس از مرگ است وهر كسى به ملاحظه اعمال وبه تناسب رفتار وكردار خود، بهشتى يا دوزخى است. در حقيقت، خواه وناخواه از نظر روحى حالت پس از مرگ را دارد ودر اين صورت لازم است به خود آمده واز اين زندگى ظاهرى وموقّتى وعاريتى فريب نخورَد وخود را براى عالم جاودانى آماده سازد.
خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان تا سيه‌روى شود هر كه در او غش باشد
زاهد وعجب ونماز ومن ومستى ونياز تا تو را خود ز ميان با كه عنايت باشد
ناز پرورد تنعّم نبرد راه به دوست عاشقى شيوه رندان بلاكش باشد
آنان كه بى‌حساب به بهشت مى‌روند
چنانكه از برخى آيات قرآن واخبار معصومين : استفاده مى‌شود، جمعى از بندگان شايسته خداوند، بى‌هيچ محاسبه وحتّى احتياج به شفيع، همين كه سر از گور بردارند، در كمال بزرگوارى وعظمت رهسپار بهشت برين مى‌شوند ودر بهشت جاويد قدم مى‌نهند وتا ابد ميهمان خداوند خواهند بود.
در حديث است كه «القِيامَةُ عِرسُ المُتَّقِينَ؛ روز قيامت براى مردم پرهيزگار به‌منزله حجله عروسى است»[6]  كه در آن غمى ندارند.
4خداوند متعال در قرآن مجيد مى‌فرمايد: «(وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ * ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ)؛ چهره‌هايى در آن روز گشاده و نورانى است، ـ خندان و مسرور است».[7]  ومعلوم است اين حال خوش براى كسى است كه در آن روز هيچ حساب وگرفتارى نداشته باشد.
در جاى ديگر مى‌فرمايد: «(يَوْمَ تَرَى الْمُومِنِينَ وَالْمُومِنَاتِ يَسْعَى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ بُشْرَيكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ)؛ (اين پاداش) در روزى است كه مردان وزنان باايمان را مى‌نگرى كه نورشان پيش رو ودر سمت راستشان به‌سرعت حركت مى‌كند (وبه آنها مى‌گويند:) بشارت باد بر شما امروز به باغ‌هاى بهشتى كه نهرها از پاى درختانش جارى است؛ جاودانه در آن بمانيد واين همان رستگارى بزرگ است».[8]
و در جاى ديگر مى‌فرمايد: «(يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ يُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قَالُوا بَلَى وَلَـكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْكُمُ الاَْمَانِىُّ حَتَّى جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ)؛ همان روزى كه مردان وزنان منافق به مؤمنان مى‌گويند: نظرى به ما بيفكنيد تا از نور شما پرتوى برگيريم! به آنها گفته مى‌شود: به پشت سر خود بازگرديد ونورى به دست آوريد. در اين هنگام ديوارى ميان آنها زده مى‌شود كه درى دارد، درونش رحمت است وبرونش عذاب. آنها بهشتيان را صدا مى‌زنند: مگر ما با شما نبوديم؟ مى‌گويند: آرى، ولى شما خود را به گمراهى افكنديد وانتظار (نابودى حق را) كشيديد، و(در همه چيز) ترديد داشتيد، وآرزوهاى دور ودراز شما را فريب داد تا فرمان خدا فرا رسيد وشيطان فريبكار شما را در برابر (فرمان) خداوند فريب داد».[9]
در حديثى از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده است كه فرمود: «اِذا كانَ يَومَ القِيامَةِ أنبَتَ اللّهُ تَعالى لِطائِفَةٍ مِن اُمَّتي أجنِحَةً فَيَطيرونَ مِن قُبورِهِم إلَى الجِنانِ يَسرَحونَ فيها وَيَتَنَعَّمونَ كَيفَ شاءُوا فَتَقولُ لَهُمُ المَلائِكَةُ: هَل رَأيتُمُ الحِسابَ؟ فَيقولونَ: ما رَأينا حِساباً فَيقولونَ: هَل جُزتُمُ الصِّراطَ؟ فَيَقولونَ: ما رَأينا صِراطاً فَيَقُولونَ: هَل رَأيتُم جَهَنَّمَ؟فَيَقولونَ: ما رَأينا شَيئاً فَتَقولُ الملائِكَةُ: مِن اُمَّةِ مَن أنتُم؟ فَيقولونَ: مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ (ص) فَيَقولونَ: نَشَدناكُمُ اللّهُ حَدِّثونا مَا كَانَت أعمالُكُم في الدُّنيا؟ فَيَقولونَ: خَصلَتانِ كانَتا فينا فَبَلَّغَنا اللّهُ هذِهِ الدَّرَجَةَ بِفَضلِ رَحمَتِهِ فَيقولونَ: وَما هُما؟ فَيقولونَ: كُنّا إذا خَلَوْنا نَستَحي أن نَعصِيَهُ وَنَرضى باليَسيرِ مِمّا قَسَمَ لَنا فَتَقولُ الملائِكَةُ: حَقٌّ لَكُم هذا؛
چون روز قيامت شود خدا براى طائفه‌اى از امّت من دو بال مى‌روياند، پس با دو بال خود از قبرهاشان به‌سوى بهشت برين پرواز مى‌كنند ودر بهشت برين متنعّم مى‌شوند وبه هر سو كه بخواهند مى‌روند. آن‌گاه خازنان بهشت به ايشان مى‌گويند آيا شما حساب قيامت نداشتيد كه به اين زودى به بهشت برين درآمديد؟ مى‌گويند: ما نه موقف حساب ونه صراط ونه جهنّم را ديديم ونه كسى ما را از داخل شدن در بهشت منع كرد. ملائكه مى‌گويند: شما از امّت كدام پيامبريد؟
مى‌گويند: ما از امّت محمّد بن عبداللّه هستيم. ملائكه مى‌گويند: از امّت آن جناب تاكنون يك تن وارد بهشت نشده است، شما مگر در دنيا داراى چه عمل بوده‌ايد كه به اين سعادت نايل گشتيد وبدون حساب وارد بهشت شديد؟ مى‌گويند: ما در دنيا دو وظيفه را مراعات مى‌كرديم وخداوند هم به واسطه آنها ما را به اين مقام رسانيد: يكى آنكه در هر جاى خلوتى كه بوديم خدا را از ياد نمى‌برديم واو را ناظر بر احوال خود مى‌دانستيم واز ما عصيان وخلاف وظيفه صادر نمى‌شد وديگر اينكه ما به مقدّرات حق راضى بوديم، چون مى‌دانستيم هر چه از او به ما رسد، صلاح ما در آن است. ملائكه مى‌گويند: سزاوار بوديد كه پيش از ديگران بدون حساب وارد شويد».[10]
در دستور دوم پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم خطاب به ابوذر غفارى مى‌فرمايد: خودت را وزن كن. آيا در قيامت انسان‌ها را وزن مى‌كنند يا اعمالشان را؟
از برخى روايات استفاده مى‌شود كه خود نامه‌هاى عمل وزن دارد، زيرا قرآن در آيه 6 سوره قارعه مى‌فرمايد: «(مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ)؛ كسى كه (در آن روز) ترازوهاى اعمالش سنگين است». ودر آيه 8 همان سوره مى‌فرمايد: «(مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ)؛ كسى كه ترازوهايش سبك است».
بدين معنى كه خود اعمال وزن دارند واز برخى تعبيرات استفاده مى‌شود كه خود افراد وزن مى‌شوند، يعنى در ترازوى عمل خودشان سنگين‌اند وبرخى خودشان سبك‌اند.
در روايتى در تفسير آيه 104 سوره كهف كه مى‌فرمايد: «(وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا)؛ مى‌پندارند كار نيك مى‌كنند». آمده است كه برخى وارد محشر مى‌شوند، هيكل‌هاى درشتى كه به نظر مى‌رسد خيلى پروزن باشند، امّا وقتى در ترازوى سنجش مى‌گذارند وآنها را وزن مى‌كنند به‌اندازه بال مگسى وزن ندارند.
براى اينكه اگر درس خوانده وچيزى نوشته براى غير خدا بوده، اگر جهاد كرده يا به منبر رفته، سخن بسيار گفته وريا بوده است. ظاهرش پُر وزن است، امّا وزن ندارد، زيرا همه براى غير خدا بوده، ولى برخى كه ظاهرى كوچك دارند خيلى پُروزن وسنگين‌اند.
مى‌گويند فاصله‌هايى كه بين اتم‌هاى بدن انسان است، اگر آنها را بيرون بكشند همه بدن به‌اندازه سر سوزن مى‌شود، ولى وزنش همان شصت يا هفتاد كيلو وبيشتر است.
ازاين‌رو پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: اى ابوذر، پيش از آنكه در قيامت تو را بسنجند، همين امروز خودت را بسنج وببين توخالى وبى‌محتوايى يا واقعاً مغز ومحتوا دارى. آيا جزءِ اولواالالباب‌اى يا سبك وبى‌وزن. خودت را وزن كن ونقطه‌هاى ضعف وقوّت خويش را بنگر وبنويس كه چقدر از اعمالت مثبت است.
و چه زيباست كه در اين دنيا انسان خود را وزن كند پيش از آنكه ديگران او را وزن كنند، براى اينكه وزن وحساب امروز به درد مى‌خورد، ولى آنجا راه حل ندارد. اگر امروز آدم ببيند بى‌وزن است راه جبران براى او باز است، امّا در آنجا راه بسته است. آيات مختلف قرآن را بخوانيد كه جهنّمى‌ها فرياد مى‌زنند: ما را بازگردانيد تا جبران كنيم، امّا محال است. طفلى كه متولّد شده اگر توانست دوباره برگردد يا ميوه‌اى كه از درخت جدا شده اگر توانست دوباره به شاخه برگردد، آن‌گاه آنها هم مى‌توانند به اين دنيا بازگردند، چرا كه محال است.
 
ترازوى سنجش اعمال در قيامت
درباره چگونگى وزن كردن اعمال در روز رستاخيز بحث‌هاى فراوانى در ميان مفسّران ومتكلّمان است. وچون برخى چنين تصوّر كرده‌اند كه وزن وترازو در آن جهان مانند وزن وترازو در اين جهان است واز سويى اعمال انسان سنگينى ووزن ندارد كه بتوان آن را با ترازو سنجيد، ناچار شده‌اند از طريق تجسّم اعمال يا اينكه خود اشخاص را به جاى اعمالشان در آن روز وزن مى‌كنند، به حلّ مشكل بپردازند. حتّى عبارتى از عبيد بن عمير نقل شده است كه مى‌گويد : «يُوتى بِالرَّجُلِ الطَّويلِ العَظيمِ فَلا يَزنِ جَناحَ بَعُوضَةٍ؛ در آن روز، انسان‌هايى با جثّه‌اى بزرگ را مى‌آورند كه در ترازوى سنجش به‌اندازه بال مگس وزن ندارند».[11]
اشاره به اينكه ظاهراً آدم‌هاى باشخصيّتى بودند، ولى در باطن هيچ.
پس اگر مسأله مقايسه زندگى آن جهان را با زندگى دنيا كنار بگذاريم وتوجّه داشته باشيم كه همه‌چيز آنجا با اين دنيا متفاوت است، درست مانند تفاوتى كه ميان زندگى جنين در عالم رحم با زندگى انسان در اين دنيا وجود دارد، همچنين توجّه داشته باشيم كه هميشه در فهم معانى الفاظ نبايد به دنبال مصداق‌هاى موجود ومعيّن برويم، بلكه مفاهيم را از نظر نتيجه بررسى كنيم، موضوع «وزن در روز رستاخيز» كاملاً حل خواهد شد.
توضيح اينكه: در گذشته هنگامى كه مثلاً نام «چراغ» برده مى‌شد، ظرفى به نظر مى‌رسيد كه مقدارى مادّه روغنى در آن ريخته وفتيله‌اى در ميان آن نصب شده واحتمالاً حبابى نيز براى تنظيم هوا روى آن قرار گرفته، در حالى كه امروز از اين كلمه چيز ديگرى مى‌فهميم، دستگاهى كه نه ظرفى براى روغن دارد ونه فتيله‌اى ونه حبابى براى تنظيم هوا، امّا آنچه چراغ امروز را با ديروز پيوند مى‌دهدهمان هدف ونتيجه آن است، يعنى وسيله‌اى كه تاريكى را از ميان مى‌بَرد.
درمسأله ميزان چنين است ودرهمين جهان مى‌بينيم كه باگذشت زمان ترازوها چه اندازه دگرگون شده‌اندوحتّى لفظ ميزان به وسايل ديگر سنجش گفته مى‌شود، مانند «ميزان‌الحراره» (سنجش گرما)، «ميزان الهوا» (سنجش هوا) وجز آن.
بنابراين، مسلّم است كه روز رستاخيز اعمال انسان با وسيله خاصّى سنجيده مى‌شود نه با ترازوهايى مانند ترازوهاى دنيا وبسا آن وسيله همان وجود انبيا وامامان وافراد صالح بوده باشد. در رواياتى كه از طريق اهل‌بيت : به ما رسيده اين مطلب به‌خوبى ديده مى‌شود.
امام صادق علیه السلام در تفسير آيه 47 سوره انبياء (وَنَضَعُ الْمَوَازِينُ الْقِسْطِ) فرمود : «وَالمَوازينُ الأنبِياءُ وَالأوصِياءُ وَمِن الخَلقِ مَن يَدخُلُ الجَنَّةَ بِغيرِ حِسابٍ؛ ميزان سنجش در آن روز پيامبران واوصياى آنها هستند واز مردم كسانى‌اند كه بى‌حساب وارد بهشت مى‌شوند»يعنى كسانى كه در پرونده اعمالشان نقطه تاريكى وجود ندارد.[12]
ودر روايت ديگرى آمده است: «اَنَّ اَميرَالمُومِنينَ وَالأئمَّةَ مِن ذُرِّيَّتِهِ هُمُ المَوازينُ؛ يعنى اميرمؤمنان وامامان از فرزندان او ترازوهاى سنجش‌اند».[13]
در زيارت مطلقه اميرمومنان على علیه السلام مى‌خوانيم: «السَّلامُ عَلى ميزانِ الأعمالِ؛ سلام بر ميزان سنجش اعمال».
در واقع مردان وزنان نمونه جهان مقياس‌هاى سنجش اعمال انسان‌ها هستند وهر كس به آن اندازه كه به آنها شباهت دارد، وزن دارد. وآنها كه از ايشان بيگانه‌اند، كم‌وزن يا بى‌وزن‌اند.
حتّى دوستان خدا مى‌توانند مقياس سنجش باشند، ولى بسيارى از حقايق در اين عالم در پرده ابهام باقى مى‌مانَد وروز قيامت به مقتضاى آيه 48 سوره ابراهيم (وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ) روز بروز وظهور اين واقعيّت‌هاست.
از اينجا روشن مى‌شود كه چرا «موازين» جمع بسته شده، زيرا اولياى حق كه ترازوهاى سنجش‌اند متعدّدند.
اين احتمال نيز وجود دارد كه هر كدام از آنها در صفتى ممتاز بوده‌اند، بنابراين هر يك ميزان سنجش يكى از صفات واعمال آدمى هستند وچون اعمال وصفات انسان‌هامختلف است،الگوهاوترازوهاى سنجش نيزبايدمختلف باشد.
البتّه اينكه در برخى روايات آمده، مانند روايتى كه از امام صادق علیه السلام وارد شده كه پرسيدند: «ما مَعنى الميزانُ؟ قالَ اَلعَدلُ؛ معناى ميزان چيست؟ فرمود: عدل است».[14]
منافاتى با آنچه گفتيم ندارد، زيرا دوستان خدا ومردان وزنان نمونه جهان مظهر عدل‌اند، عدل از نظر فكر وعدل از نظر عقيده وعدل از نظر صفات واعمال ـ دقّت كنيد.[15]
اسباب سنگينى ميزان اعمال در روايات
بى‌شك ارزش همه اعمال نيك وصالحات يكسان نيست وبا هم تفاوت زيادى دارند، بدين‌رو در روايات اسلامى روى پاره‌اى از اعمال خير تأكيد بيشترى شده است وآنها را اسباب سنگينى ميزان وترازوى عمل در قيامت شمرده‌اند، از جمله در حديثى از پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم مى‌خوانيم كه در تفسير «لاإله‌إلّااللّه» فرمود: «يعنى بِوَحدانِيَّتِهِ لا يَقبَلُ اللّهُ الاعمالَ اِلّا بها وَ هِىَ كَلِمَةُ التَّقوى يُثقِلُ اللّهُ بِها المَوازِينَ يَومَ القِيامَةِ لاإله‌اِلّااللّه؛ اشاره به وحدانيت خداوند است وهيچ عملى بدون آن پذيرفته نمى‌شود واين كلمه تقواست كه ترازوى سنجش اعمال را در قيامت سنگين مى‌كند».[16]
در حديث ديگرى از اميرمومنان على علیه السلام در مورد شهادت به وحدانيت خداوند ونبوّت پيامبر اكرم  صلی الله علیه و آله وسلم آمده است: «خَفَّ ميزانٌ تَرفَعانِ مِنهُ وَثَقُلَ ميزانٌ تُوضَعانِ فيهِ؛ ترازوى سنجشى كه شهادتين از آن برداشته شود سبك است، وميزانى كه شهادتين در آن نهاده شود سنگين است».[17]
در حديث ديگرى از امام باقر علیه السلام يا امام صادق علیه السلام مى‌خوانيم: «ما فِى‌الميزانِ شَىءٌ أثقَلُ مِنَ الصَّلواتِ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ؛ در ترازوى عمل چيزى سنگين‌تر از درود فرستادن بر محمّد وآل محمّد نيست». ودر ذيل همين روايت فرمود : «كسانى در قيامت در پاى ميزان عمل قرار مى‌گيرند وكفّه اعمالشان سبك است، سپس درود بر محمّد وآل محمّد را در آن مى‌نهند وسنگين مى‌شود».[18]
در حديثى امام باقر علیه السلام فرمود: «مَن كانَ ظاهِرُهُ مِن باطِنِهِ خَفَّ مِيزانُهُ؛ هر كه ظاهرش از باطنش بهتر باشد ميزان عملش در قيامت سبك خواهد بود».[19]
اين بحث را با سخنى از سلمان فارسى كه در حقيقت چكيده وحى وسنّت است پايان مى‌بريم. در اين حديث مى‌خوانيم كه كسى با تحقير به سلمان گفت : تو كيستى وچيستى؟ ارزشى ندارى. سلمان در پاسخ گفت: «اَمّا اَوَّلي وَاَوَّلُکَ فَنُطفَةٌ قَذِرَةٌ وَأمّا آخِري وَآخِرُکَ فَجيفَةٌ مُنتِنَةٌ فإذا كانَ يَومُ القِيامَةِ وَنُصِبَت المَوازينُ فَمَن ثَقُلَت مَوازينُهُ فَهُوَ الكَريمُ وَمَن خَفَّت مَوازينُهُ فَهُوَ اللَّئِيمُ؛ امّا آغاز وجود من وتو نطفه آلوده‌اى بود وپايان من وتو مردارى گنديده بيش نيست، هنگامى كه روز قيامت فرا رسد وترازوهاى سنجش اعمال نصب شود، هر كه ترازوى عملش سنگين بودشريف وبزرگواراست وهركه ترازوى عملش سبك بودپست ولئيم است».[20]
در دستور سوم حضرت مى‌فرمايد: آماده باش براى روزى كه همه چيز فاش مى‌شود ودر پيشگاه خداوند چيزى بر او مخفى نمى‌مانَد.
يكى از بزرگ‌ترين عذاب‌هاى قيامت كه حتّى از عذاب جهنّم بدتر وبزرگ‌تر است عذاب رسوايى است. بسا كسانى كه مردم را دعوت به نيكى‌ها مى‌كردند وپيشواى جمعيّت بودند ومردم دست آنها را مى‌بوسيدند وحتّى مردم از لباس آنها تبرّك مى‌جستند وبه لباس وقندى كه آب دهانى به آن بزنند وبه نيم‌خورده آنها...، امّا روز قيامت مى‌بينيم همو كه در اين دنيا اين‌همه به او احترام مى‌گذاشتند وداراى مقام وموقعيّت بزرگى هم بود اكنون در جهنّم است، ولى مردمى كه به او وآثارش تبرّك مى‌جستند در بهشت‌اند واين رسوايى خود بزرگ‌ترين عذاب است. بنابراين خودت را آماده كن وظاهر وباطنت را يكى كن، تا در آن روز رسوايى پيش نيايد.
من عقيده‌ام اين است كه انسان بايد در زندگى مبنايى داشته باشد وآن اين است كه هر كارى مى‌كند بايد چنان باشد كه اگر آشكار شود ودر بلندگو آن را اعلان كنند ترسى نداشته باشد، چون اگر اين‌گونه شد هم براى دنيا وهم براى آخرتِ انسان خوب است.
مسأله عرض اعمال
در ميان پيروان مكتب اهل‌بيت با توجّه به اخبار فراوانى كه از امامان : رسيده، عقيده معروف اين است كه پيامبر  صلی الله علیه و آله وسلم وامامان از اعمال همه امّت آگاه مى‌شوند. يعنى خداوند از طريق خاصّى اعمال امّت را بر آنها عرضه مى‌دارد. رواياتى كه در اين باره نقل شده بسيار است وشايد به حدّ تواتر باشد، از جمله از امام صادق علیه السلام نقل شده است كه فرمود: «تُعرَضُ الأعمالُ عَلى رَسولِ اللّهِ اَعمالُ العِبادِ كُلَّ صَباحٍ اَبرارُها وَفُجّارُها فَاحذَروها وَ هُوَ قَولُ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ: (وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ)[21]  وَسَكَتَ؛ تمام اعمال مردم هر روز صبح بر رسول خدا عرضه مى‌شود، اعمال نيكان وبدان؛ بنابراين، مراقب باشيد واين مفهوم گفتار خداوند است كه مى‌فرمايد: بگو عمل كنيد! خداوند وفرستاده او اعمال شما را مى‌بينند. اين را فرمود وساكت شد».[22]
در حديث ديگرى امام باقر علیه السلام فرمود: «اِنَّ أعمالَ العِبادِ تُعرَضُ عَلى نَبِيِّكُم كُلَّ عَشِيَّةِ الخَميسِ فَليَستَحِ أحَدُكُم أن يُعرَضَ عَلى نَبِيِّهِ العَمَلُ القَبيحِ؛ وتمامى اعمال شما هر عصر پنج شنبه بر پيامبرتان عرضه مى‌شود. بنابراين بايد از اينكه عمل زشتى از شما بر پيامبر عرضه شود شرم كنيد».[23]
در روايت ديگرى از امام علىّ بن موسى‌الرّضا علیه السلام مى‌خوانيم كه كسى خدمتش عرض كرد براى من وخانواده‌ام دعا كن! فرمود: مگر من دعا نمى‌كنم؟ «وَاللّهِ اِنَّ اَعمالَكُم لَتُعرَضُ عَلَىَّ في كُلِّ يَومٍ وَلَيلَةٍ؛ به خدا سوگند، اعمال شما هر شب وروز بر من عرضه مى‌شود». راوى مى‌گويد اين سخن بر من گران آمد. امام متوجّه شد وبه من فرمود: «أما تَقرَأ كِتابَ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ (وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَالمُوْمِنُونَ) هُوَ وَاللّهِ عَلىّ بن ابيطالب؛ آيا كتاب خداوند عزّ و جلّ را نمى‌خوانى كه مى‌گويد عمل كنيد، خدا وپيامبرش ومومنان عمل شما را مى‌بينند. به خدا سوگند، منظور از مومنان، علىّ بن ابى‌طالب وامامان ديگر از فرزندان اوست».[24]
البتّه در برخى اخبار تنها سخن از پيامبر  صلی الله علیه و آله وسلم به ميان آمده ودر پاره‌اى از على علیه السلام ودر برخى پيامبر وامامان همگى ذكر شده‌اند، چنانكه برخى تنها عصر پنج‌شنبه را وقت عرض اعمال مى‌شمردند وبرخى همه روز وبرخى هفته‌اى دوبار وبعضى در آغاز هر ماه وبعضى هنگام مرگ وگذاردن در قبر.
روشن است كه اين روايات منافاتى با هم ندارند وهمه آنها مى‌تواند صحيح باشد، درست مانند اينكه در بسيارى از موسّسات گزارش كاركرد روزانه را در پايان ماه يا سال به مقامات بالاتر مى‌دهند.
قابل توجّه اينكه در مباحث گذشته نيز اشاره كرديم كه موضوع عرض اعمال اثر تربيتى فوق‌العاده‌اى در معتقدان به آن دارد، زيرا وقتى من بدانم علاوه بر اينكه خداوند كه همه‌جا با من است، پيامبر  صلی الله علیه و آله وسلم وپيشوايان محبوب من هر روز يا هر هفته از هر كارى كه مى‌كنم، در هر نقطه وهر مكان، اعمّ از خوب يا بد آگاه مى‌شوند، بى‌شك بيشتر رعايت مى‌كنم ومراقب اعمال خود خواهم بود. درست مثل اينكه كاركنان موسّسه‌اى بدانند هر روز يا هر هفته گزارش تمام جزئيّات كارهايشان به مقامات بالاتر داده مى‌شود واز همه آنها باخبر مى‌گردند.

 

 

-----------------------------------------------------------------------------
[1]. بحارالانوار، ج 77، ص 83
[2] . سوره اسراء، آيه 14.
[3] . سوره لقمان، آيه 16.
[4] . رجوع شود به: تفسير نمونه، ذيل آيات 1-8 سوره زلزله.
[5] . مصباح الشريعه ومفتاح الحقيقه، ص 85.
[6] . بحارالانوار، ج 71، ص 288.
[7] . سوره عبس، آيات 38 و39.
[8] . سوره حديد، آيه 12.
[9] . سوره حديد، آيه 13.
[10] . بحارالانوار، ج 100، ص 26، ح 31.
[11] . تفسير طبرى، ج 8، ص 162.
[12] . رجوع شود به: تفسير نمونه، ذيل آيه 47 سوره انبياء.
[13] . همان.
[14] . الاحتجاج، ج 2، ص 98.
[15] . رجوع شود به: تفسير نمونه، ذيل آيه 8 سوره اعراف.
[16] . نورالثقلين، ج 5، ص 659، ح 12.
[17] . نورالثقلين، ج 5، ص 659، ح 8.
[18] . همان، ح 7.
[19] . همان، ص 660، ح 13.
[20] . همان، ح 14.
[21] . سوره توبه، آيه 105.
[22] . كافى، ج 1، ص 219.
[23] . بصائر الدرجات، ص 446.
[24] . كافى، ج 1، ص 171.

انوار هدایت