4. آيه 52 شوري

20:12 - 1393/04/03

{وَكَذٰلِكَ اَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحاً مِّنْ اَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِى مَا الْكِتَابُ وَلاَ الاِيمَانُ وَلَكِن جَعَلْنَاهُ نُوراً نَّهْدِی بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِى إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ}.
«همان‌گونه (كه بر پيامبران پيشين وحى فرستاديم) بر تو نيز روحى را به فرمان خود وحى كرديم تو پيش از اين نمى‏دانستى كتاب و ايمان چيست (و از محتواى قرآن آگاه نبودى) ولى ما آن را نورى قرار داديم كه به وسيله آن هر كس از بندگان خويش را بخواهيم هدايت مى‏كنيم و تو مسلّماً به راه راست هدايت مى‏كنى».
معناي ظاهر {ما كنت تدری ما الكتاب ولا الايمان} در آيه مباركه اين است كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) پيش از بعثت متصف به ايمان نبوده و كسي كه ايمان ندارد، به طور قطع عصمت هم ندارد.([926]) محور اساسى بحث در سوره، وحى است. اين آيه، نحوه سخن گفتن خدا با بشر را توضيح مى‏دهد. آيه مورد بحث وضع پيامبر را با پيامبران پيشين يكسان معرفى مى‏كند. در اين صورت مى‏توان گفت: «روحى» كه به پيامبر وحى شده است، همان قرآن است.([927])
جملة «ما كنت» يا «ما كان» در زبان عرب در جايى به كار مى‏روند كه گوينده بخواهد امكان و توان يا شأن و شايستگى را از چيزى نفى كند و قرآن نيز اين نوع جمله‏ها را در همين مقوله به كار برده است:
{وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ اَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ الله}([928])
«هيچ كس، جز به فرمان خدا، نمى‏ميرد. این سرنوشتى است تعيين شده (بنابراين، مرگ پيامبر يا ديگران، يك سنّت الهى است.)»
{وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ اَن يَغُلَّ}([929])
«(گمان كرديد ممكن است پيامبر به شما خيانت كند؟! در حالى كه) ممكن نيست هيچ پيامبرى خيانت كند!»
با توجه به اين اصل، معنى جمله «ما كنت تدري ما الكتاب ولا الايمان» اين است كه اگر ما به تو وحى نمى‏كرديم، تو اى پيامبر! امكان آگاهى از كتاب و دست‌يابى بر ايمان را نداشتي.
اين مطلب با ايمان و توحيد رسول گرامى قبل از بعثت منافاتى ندارد و مسلماً وضع پيامبر پس از نزول وحى با وضع او قبل از نزول آن فرق داشته است، و آن، اطلاع تفصيلى از اصول و احكام و معارف و سنن و قصص و سرگذشت‌ها بوده است.
بنابراين آيه بر معصوم نبودن پيامبر پيش از بعثت، دلالت ندارد.([930])
قرطبي در تفسيرش می‌نويسد:
آنچه معظم علما قبول دارند، اين است كه خداوند هيچ پيامبري را مبعوث نكرده است، مگر اينكه قبل از بعثت، مؤمن بوده است و پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) نيز از زماني كه به دنيا آمد تا زمان بلوغ، به خداوند ايمان داشت.([931])
پـاورقی هـا: -----------------------------------------------------------------------------------------------------------
[926]) ر.ك: الجامع لأحكام القرآن‏، ج‏16، ص 55.
[927]) طبرى، جامع البيان في تفسير القرآن، ج 24، ص 33.
[928]) آل عمران / 145.
[929]) آل عمران/ 161.
[930]) آنچه تاکنون بيان شد، با توجه به ظاهر آيات قرآن است، اما در بعضي روايات ائمه اطهار^ که مفسرين حقيقي قرآن هستند در ارتباط با معني روح، آن را مخلوقي غير از ملائکه و بالاتر از جبرئيل و ميکائيل و از عالم ملکوت بيان کرده‌اند و در روايات تصريح شده است که بعد از خلقت رسول اکرم(صلي الله عليه و آله) همواره با آن حضرت بوده است و قبل از آن حضرت(صلي الله عليه و آله) با احدي نبوده و بعد از آن حضرت با ائمه اطهار^ است. مرحوم شيخ کليني در کتاب كافي (ج 1، ص273ـ274) در اين باره رواياتي را بيان کرده‌اند:
ـ عن أبي بصير قال: سألت أبا عبدالله، عن قول الله تبارك وتعالى: {وكذلك أوحينا إليك روحا من أمرنا ما كنت تدري ما الكتاب ولا الايمان} قال: خلق من خلق الله عز وجل أعظم من جبرئيل وميكائيل، كان مع رسول‌الله(صلي الله عليه و آله) يخبره ويسدده وهو مع الأئمة من بعده.
ـ عن أبي بصير قال: سألت أبا عبدالله، عن قول الله عز وجل: {يسألونك عن الروح قل الروح من أمر ربي} قال: خلق أعظم من جبرئيل وميكائيل، كان مع رسول الله(صلي الله عليه و آله) وهو مع الأئمة، وهو من الملكوت.
ـ عن أبي بصير قال: سمعت أبا عبدالله? يقول: يسألونك عن الروح قل الروح من أمر ربي قال: خلق أعظم من جبرئيل وميكائيل، لم يكن مع أحد ممن مضى، غير محمد(صلي الله عليه و آله) وهو مع الأئمة يسددهم، وليس كل ما طلب وجد.
ـ عن أبي حمزة قال: سألت أبا عبدالله? عن العلم، أهو علم يتعلمه العالم من أفواه الرجال أم في الكتاب عندكم تقرؤنه. فتعلمون منه؟ قال: الامر أعظم من ذلك وأوجب، أما سمعت قول الله عز وجل: {وكذلك أوحينا إليك روحا من أمرنا ما كنت تدري ما الكتاب ولا الايمان} ثم قال: أي شئ يقول أصحابكم في هذه الآية، أيقرون أنه كان في حال لا يدري ما الكتاب ولا الايمان ؟ فقلت: لا أدري ـ جعلت فداك ـ ما يقولون، فقال [لي]: بلى قد كان في حال لا يدري ما الكتاب ولا الايمان حتى بعث الله تعالى الروح التي ذكر في الكتاب، فلما أوحاها إليه علم بها العلم والفهم، وهي الروح التي يعطيها الله تعالى من شاء، فإذا أعطاها عبدا علمه الفهم.
ـ قال أتی رجل أمير المؤمنين? يسأله عن الروح، أليس هو جبرئيل؟ فقال له أميرالمؤمنين،: جبرئيل، من الملائكة والروح غير جبرئيل، فكرر ذلك على الرجل فقال له: لقد قلت عظيما من القول، ما أحد يزعم أن الروح غير جبرئيل فقال له: أمير المؤمنين،: انك ضال تروي عن أهل الضلال، يقول الله تعالى لنبيه(صلي الله عليه و آله): أتى أمر الله فلا تستعجلوه سبحانه وتعالى عما يشركون، ينزل الملائكة بالروح والروح غير الملائكة صلوات الله عليهم.
توجه به اين حقيقت در شناخت رسول اکرم(صلي الله عليه و آله) و اهل بيت معصومشان^ بسيار مهم است که بدانيم خلقت روح مقدس آن حضرات غير از خلقت بدنشان بوده و آنها نخستین مخلوقات و واسطه فيض الهي بوده‌اند و در کتب اصلي شيعه و در ابواب مستقلي به روايات آن پرداخته شده است که به بعضي از آنها اشاره مي‌شود.
علل الشرائع، الشيخ الصدوق، ج 1، ص 5، ح 1 (منشورات المكتبهًْ الحيدريهًْ ومطبعتها ـ النجف الأشرف)؛ عيون أخبار الرضا،، الشيخ الصدوق، ج 2، ص 237ـ238، ح22،(مؤسسهًْ الأعلمي للمطبوعات ـ بيروت ـ لبنان)؛ كمال الدين وتمام النعمهًْ، الشيخ الصدوق، ص 254 ـ 255،ح 4، (مؤسسهًْ النشر الإسلامي التابعهًْ لجماعهًْ المدرسين بقم المشرفهًْ). بحار الأنوار، ج 25، باب 1 و 3 و... .(محقق کتاب)
[931]) ر.ك: الجامع لأحكام القرآن (القرطبي)، ج‏16، ص 55 و 60.