{وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ} «و از پليدى دورى كن».
اصل «رُجز» در لغت به معناي اضطراب و پي در پي بودن حركات است. رُجز در آيه مورد بحث به معناي: «الشرك ما كان» يعني شرك اندكي است كه وجود داشته، تفسير شده است؛ يعني كسي كه جز خدا را پرستش كند، در اعتقادش شك و اضطراب دارد و به عبادت بتها نيز «رُجز» گفته شده و آيه مباركة: {والرجز فاهجر} به همين معنا نيز تفسير شده است.
در مورد رجس به معناي قذر و آلودگي و بت نيز رُجز به کار برده شده و به عمل و يا امراضي مانند طاعون و .. كه منجر به عذاب شود، هم رجز به كار گرفته شده است.([932])
حال سؤال اين است که تعبير و تفسير اهل لغت از «رُجز» چگونه با عصمت اعتقادي پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) قابل جمع است؟
پاسخ:
از مباحث گذشته و به دلايل زير پاسخ اين شبهه نيز روشن میشود:
1ـ در اصول ثابت شده است كه پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) مانند امت مشمول اوامر و نواهي عمومي خداوند است؛
2ـ اگر مقصود از «رُجز» عذاب باشد، هدف دورى از اعمالى است كه مايه عذاب مىگردد([933]) و اين نوع خطاب نشانه وجود زمينههاى نزديكى به وسايل عذاب در پيامبر نيست تا با عصمت او سازگار نباشد؛ زيرا خطابهاي قرآن جنبه عمومى دارد و آنجا كه به شخص پيامبر خطاب مىنمايد، مقصود تعليم ديگران و تفهيم عموم ملت است، مانند قول معروف «اياك أعنى وأسمعي يا جارة».
اگر مقصود از اين واژه آلودگى ظاهرى باشد؛ جز يك دستورالعمل چيز ديگرى نخواهد بود. مثل اينكه به پيامبر دستور دهد كه نماز بگزار و برخى مىگويند: مقصود از آيه همين معنى است. از ابن مسعود نقل شده است: ما با پيامبر در مسجدالحرام بوديم. ابوجهل وارد شد و گفت: آيا در ميان شما كسى هست كه اين چيز آلوده را به سوي «محمد» پرتاب كند؟
مردى به سرعت برخاست و آن را گرفت و به سوى پيامبر(صلي الله عليه و آله) پرتاب كرد.([934])
اگر مقصود، آلودگى روحى و اخلاقى باشد كه از صفات زشت دورى جويد، منظور همان است كه در معناى عذاب بيان شد و اين خطابها جنبه تعليمى دارد.
اگر مراد از «رُجز» در آيه مباركه «صنم و بت» باشد، در اين صورت معناي امر به هجرت از رجز (بت)، اين است كه چون بت و بتپرستي و شرك يكي از چيزهايي است كه وسيله نزول عذاب الهي میشود از آن بپرهيز. نه به اين معني كه مشغول بتپرستي هستي! بلكه به اين معنا كه بر اين پرهيز و هجرانت از بتپرستي كه بر آن قرار داري، همچنان ادامه بده.
اين منع، در حقيقت امر به مداومت بر هجران از بت است؛ مثل اينكه مسلماني بگويد: «اهدنا» معنايش اين نيست كه من بر هدايت نيستم پس مرا هدايت كن؛ بلكه مراد اين است كه مرا بر اين هدايت ثابت قدم بدار.
علاوه بر اين، اين دستور جنبه كلى و قانونى دارد كه جهانى است و اختصاص به پيامبر(صلي الله عليه و آله) ندارد. شاهدش اين است كه در ظرف نزول اين آيه نه تنها پيامبر بت را نمىپرستيد ـ و پيش از آن نيز هيچگاه به دور آن نگشته است ـ بلكه كمر همت بر بتشكنى بسته بود و در اوج مبارزه با مشركان و بتپرستان بوده است.([935])
پس هيچ كدام از این احتمالها، خدشهای بر عصمت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) وارد نمیكند.
پـاورقی هـا: -----------------------------------------------------------------------------------------------------------
[932]) ر.ك: ابن كثير، البدايهًْ والنهايهًْ، ج 1، ص 774، تحقيق وتعليق: علي شيري، بيروت: دارإحياء التراث العربي، چ1، 1408؛ الصحاح، ج 3، ص 393؛ تاج العروس، ج 8، ص1205.
[933]) مجمع البيان، ج10، ص 581؛ مفاتيح الغيب، ج10، ص 699.
[934]) محمد بن عبد الله بن يحيي ابن سيد الناس، عيون الاثر، ج 1، ص 103، بيروت: مؤسسهًْ عز الدين للطباعهًْ والنشر، 1406ﻫ. ق.
[935]) تفسير من وحي القرآن، ج23؛ ص 205؛ مفاتيح الغيب، ج 10، ص 700.