عبدالله بن حسن الگوی ایثارگران
نوجوانی 11 ساله که برای دفاع از حریم ولایت جانبازی کرد. شیخ مفید مینویسد: «چون مالک بن النسر الکندی شمشیر بر سر حضرت فرود آورد، حضرت کلاه را از سرش بیرون آورد پارچه و کلاه دیگری خواست، سر مبارکش را با پارچه ست و کلاه بر سر نهاد و عمامه را روی آن بست شمر و اطرافیانش به جای خود برگشتند. امام کمی درنگ کرد و سپس برگشت. اطرافیان هم برگشتند و اطراف حضرت حلقه زدند. عبدالله بن الحسن که هنوز به حدّ بلوغ نرسیده بود از خیمه بیرون آمد و دوید تا خود را به عمویش برساند، زینب علیهاالسلام خود را به عبدالله رساند و خواست او را نگهدارد، امّا او قبول نکرد. امام فرمود: خواهرم او را بگیر و با خود ببر. عبدالله مقاومت کرد و گفت: به خدا سوگند! از عمویم جدا نمیشوم...» (27)
بحر بن کعب به طرف حسین شمشیری فرود آورد. عبدالله فریاد زد: وای بر توای بد زاد! میخواهی عمویم را بکشی. دستش را سپر کرد. دست او جدا شد و آویزان گشت. فریاد زد یا عمّاه! حسین او را در آغوش کشید و گفت: برادر زاده! شکیبا باش؛ مصیبت را تحمّل کن و در انتظار پاداش نیکو باش. خداوند تو را به نیاکان صالح و اجداد شایسته ات ملحق خواهد کرد. سپس دستان مبارکش را به آسمان بلند کرد و فرمود: «اللهمّ امسک علیهم قطره السّماء و امنعهم برکات الارض و...» (28)
خدایا! قطرههای آسمانی را از آنان امساک کن و برکات زمین را از آنان بگیر و...
الگوی ایثارگران
19:41 - 1393/10/08