امام و یاران باوفایش در روز اوّل محرّم سال 61 هـ. ق. از موقف بنی مقاتل به کربلا حرکت کردند و روز بعد هم زمان با ورود لشکر حرّ ـ که در توقفگاه شارف به کاروان امام رسیده بود [3] ـ وارد این دیار آغشته به خوف و محن گردیدند. در سومین روز از ماه محرم عمر سعد به فرماندهی 4000 نفر دیگر به سرکردگی شیث بن ربعی بدو پیوستند و تا روز ششم محرم 20000 نفر نیرو مسلح در کربلا حاضر شدند تا شقاوت خویش را در مقابل سپاه اهل بیت (به نمایش بگذارند.
نه روز از ماه محرم گذشت و شام عاشورا فرا رسید. آن شب آخرین شب زندگانی دنیوی حضرت علی اکبر بود. ماه در بالای آسمان رنگ پریده و نگران به تماشای دشت نینوا مشغول بود دورتر از خیام امام علیه السلام در محوطه پهناوری سربازان اموی دسته دسته زیر نور ماه نشسته و سر نیزهها را تیز و شمشیرها را صاف و صیقلی مینمودند. جنگیدن با این قوم تبهکار برای علی اکبر مُسلّم بود. او در سنین جوانی دریافت که دمسازی با دستگاه سفّاک سفیانیان و چشم پوشی از جنایات یزید کار فرومایگان است که داغ ننگ را بر جبین خود به بهای لذّتهای فناپذیر میخریدند. او در این شرایط رنج، شهادت و اسارت را برای خود و خاندان خویش میپسندید و به تشنگی، آوارگی و اسارت کودکان، زنان و خواهران رضایت میداد.
علی اکبر به خوبی این قوم محروم از تقوا و درستی را میشناخت و میدانست در بین آنان افرادی هستند که با نامههای خود پدرش را به کوفه فرا خواندند.
نخستین شهید هاشمی
20:58 - 1393/10/08