سپس امام دست از خون مطهرّش پر ساخت و به آسمان پراکند که قطرهای از آن به زمین بازنگشت.
ابن قولویه از راویان موثق به نقل از ابی حمزه ثمالی زیارتی را از حضرت امام صادق علیه السلام روایت میکند که در فرازی از آن آمده است: «السّلام علیک... بابی انت دمک المرتقی به الی حبیب الله... [19] »
درود بر تو [ای علی اکبر!] پدرم فدایت باد که خونت را نزد حبیب خدا بالا بردند.
از این مضمون مستفاد میگردد که فرشتگانی مأمور بالا بردن خونهای مطهّر نزد رسول خدا6 هستند و این عمل امام علیه السلام بر اساس حکمتها و مصالحی بوده که واقعیت آن برای ما روشن نیست شاید بتوان چنین استنباط کرد که این خونها ذخایری نفیس و مطهّر از آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم هستند. وسیله احتجاج میباشند و اصولاً خون شهید امتیازی خاصّ دارد و شهیدان بدین وسیله میتوانند شفاعت کنند.
حمید بن مسلم میافزاید: «و کانّی انظر الی امراة خرجت مسرعة کانّها الشّمس الطّالعة تنادی: یا اخیاه و ابن اخیاه. قال: فسئلت عنها فقیل هذه زینب ابنة فاطمة ابنة رسول الله6 فجاعت حتّی اکبّت علیه، فجاءها الحسین فاخذ بیدها فردّها الی القسطاط [20] »
و مثل آن که من نظاره میکنم، زنی را که به سرعت از خیمه خارج شد و همچون خورشید تابان میدرخشید و فریاد بر میداشت:ای وای بر برادر من!ای وای بر پسر برادر من! (حمید بن سلم) میگوید، پرسیدم: این زن کیست؟ گفتند: این زینب دختر فاطمه، دختر رسول خدا6 است. این زن آمد و آمد تا خود را بر روی علی اکبر علیه السلام انداخت و پس از آن امام حسین علیه السلام آمد و دست او را گرفت و به خیام حرم برگردانید.
برخی عقیده دارند این رویه زینب کبری علیهاالسلام بدان جهت بود که قدری از تألّمات برادر را کم کند و امام پیکر پاک فرزند را ترک کرده و به بازگردانیدن خواهر به خیام متوجّه شود. شدّت علاقه زینب علیهاالسلام به علی اکبر در حدّی است که با اندوهی فراوان خود را بر روی بدن او میافکند، ولی وقتی دو فرزندش عون و محمد به شهادت رسیدند، چنین حالتی را از خود بروز نداد.
شکوفه خونین
21:04 - 1393/10/08