رحلتشان

21:43 - 1393/10/29

بعد از این كه ایشان از دنیا رفت، بنده گفتم صدا و سیما از زندگی ایشان فیلم بسازد و برای مردم پخش كند. منزل ایشان در خیابان صفائیه (شهدا) در یكی از كوچه‌ها بود كه اصل و فرع آن صد متر نمی‌شد و به قول امروزی‌ها كلنگی بود. ایشان قبل از رحلتشان كل كتاب هایش را كه چیزی حدود سیصد - چهارصد هزار تومان بود به یكی از كتابخانه‌ها منتقل كرد.
خود ایشان به بنده می‌گفت كه شهریه نمی‌گیرد؛ وقتی دلیل آن را پرسیدم، گفتند كه بنده منبر می‌روم و مبلغی از آن راه در می‌آورم، دیگر نیاز به شهریه ندارم.
این‌ها را به مردم نمی‌گویند. ما در روحانیت از این گونه افراد بسیار داریم. بسیاری از طلاب جوان ما همین گونه هستند. دشمن این‌ها را نمی‌گوید. از وظایف ما این است كه از بزرگ نمایی دشمن در این موارد پرده برداریم و بگوییم: بخش بسیار بزرگی از روحانیت این گونه نیستند كه روبه دنیا افتاده باشند و بند و بستی به این قوت داشته باشند. اولا باید نباشیم - كه ان شاء الله نیستیم - ثانیا، باید برای مردم بیان كنیم، چرا كه دشمن آن طرف را می‌گیرد.
مثلا یك روحانی خانه‌ای دارد در فلان منطقه، حال ارث به او رسیده یا غیره و یا ما این را پسندیده می‌دانیم و یا نه، دشمن همین را نشان می‌كند و این طرف و آن طرف می‌گوید. یكی از وظایف ما این است كه مردم را در جریان بگذاریم و به مردم بفهمانیم كه این گونه نیست. به مردم بگوییم: با چشم خود ببینید. آن چه را كه با چشم خود می‌بینید از آن چه كه دشمن می‌گوید مطمئن‌تر است. بنده در سفری كه به قزوین رفته بودم، در آن جا برای آقای صامت بزرگ داشتی گرفته بودند، بنده در آن جا هم عرض كردم كه به جای این كه حرف دشمن را گوش دهید، زندگی خود آقای صامت را كه شصت سال با شما زندگی كرده و از طرف چند تن از مراجع تقلید وكالت داشته، ببینید. پس یكی از عوامل این شد كه هر چه ما ساده‌تر زندگی كنیم محبوبیت ما در مردم زیادتر می‌شود.