باز دل ما را هوایی میكند باز میل پرگشایی میكند
گشته مجنون و پر از سودا شده وه چه شوری اندر آن پیدا شده
امشب این دل باز مستی میكند در خیالم پیش دستی میكند
عشق دلبر باز غوغا كرده است كاین چنینم مست و شیدا كرده است
این چه سوادئیست در پنهان من؟ كاو برون میراند از تن جان من؟
خانه دل از چه رو بی صاحب است؟ یا اگر دارد چرا او غائب است؟
گوئیا این خانه چون خالی شده طالب مهمان بس عالی شده
در دلم جز عكس روی یار نیست غیر یاد یار من را كار نیست
دل فكاراست و به یاد روی یار هر كجا باشد به جست و جوی یار
یار آیا آگه از این دردهاست؟ كاو شفای درد بی درمان ماست
درد بی درمان چه باشد؟ فصل یار بهر او درمان چه باشد؟ وصل یار
عاشق آن باشد كه اندر هر زمان هر مكانی آشكارا و نهان
غیر یاد یار او را كار نیست جز رخ دلدارش در پندار نیست
هر كسی از عشق حرفی میزند حرفهای بس شگرفی میزند
میكند تفسیر عین و شین و قاف دور از عشق است و حرف او گزاف
عشق یعنی وصل با ذات الاه وصل با او و جدا از ماسواه
عشق یعنی خانه قلبت تهی تا كه باشد جای آن سرو سهی
عشق دلبر
15:09 - 1394/05/10
برچسبها: