حدیث غدیر، امامت امام علی علیه‌السلام و معصومین علیه‌السلام

15:49 - 1394/05/14

سرچشمه هستی جهان مست علی بود                              پیمانه عشق ازلی مست علی بود
می خواست نبی دست خدا را بفشارد                                  دستی كه خدا داد به او دست علی بود (1)
در سال دهم هجرت، بعد از اتمام حج (حجة الوداع) در «غدیرخم» قبل از جحفه حادثه‌ای رخ داد كه می‌توانست سعادت ابدی بشریت را تضمین كند و برای همیشه، انسانها را از ضلالت و گمراهی نجات بخشد. به این جهت، داستان غدیر یك قصه تاریخی خاص نیست كه زمان آن گذشته باشد و همین طور یك حادثه شخصی نیز نیست كه پیامبر اكرم فقط علی علیه السلام را به عنوان وصی خود (آنچنان كه شیعیان می‌گویند) و یا به عنوان محبوب جامعه اسلامی (آنچنان كه اهل سنّت می‌گویند) معرّفی نموده و در نتیجه تاریخ مصرف آن گذشته باشد، بلكه در غدیر خم تاریخ كل بشریت رقم خورد؛ چراكه امامت امامان در طول تاریخ مطرح و تبیین شد؛ حقیقتی كه از امیر مؤمنان علیه السلام آغاز می‌شود و به مهدی صاحب الزمان علیه السلام منتهی می‌گردد. مخالفان نیز این را به خوبی فهمیده اند؛ لذا از همان آغاز تلاش كردند (و در حدّی موفق شدند) كه داستان غدیر را تأویل و توجیه نمایند؛ چرا كه اگر فقط امامت امیر مؤمنان مطرح بود، ممكن بود به نوعی آن را پذیرا شوند، ولی از آنچه ترس داشتند و دارند، ادامه كار، و تداوم امامت و ولایت در طول تاریخ است كه سخت مخالفان را خلع سلاح می‌كرده است. بنابراین، به سختی در مقابل آن قرار گرفتند و از اوّل زیر بار نرفتند تا جلوی استمرار آن را نیز بگیرند.
شبیه آن چیزی كه در فدك اتفاق افتاد، كه از اوّل زیر بار سخنان فاطمه زهرا علیهاالسلام نرفتند تا ناچار به پذیرش سخنان منطقی بعدی آن بانو نشوند.
ابن ابی الحدید به این نكته اشاره دارد، آنجا كه می‌گوید: از استاد بزرگ و مدرس بغداد (علی بن الفار) پرسیدم: آیا زهرا علیهاالسلام در ادعای خود [در مورد داستان فدك] راستگو بوده؟
استادم گفت: بلی!
گفتم: خلیفه می‌دانست او زنی راستگوست؟
گفت: بلی!
گفتم: پس چرا خلیفه حق مسلّم او را در اختیارش نگذاشت؟
در این موقع، استاد لبخندی زد و با كمال وقار گفت: اگر آن روز سخن او را می‌پذیرفت، و روی این جهت كه او یك زن راستگو [و معصومه] بود، بدون در خواست شاهد، فدك را به وی باز می‌گردانید، فردا او از این موقعیت به سود شوهر خود علی استفاده می‌كرد و می‌گفت: خلافت مربوط به شوهرم علی است، و او در این موقع، ناچار بود خلافت را به علی تفویض كند؛ زیرا او را (با این اقدام خود) راستگو دانسته بود، ولی خلیفه برای اینكه باب تقاضا و مناظرات بسته شود، او را از حق مسلّم خود ممنوع [و محروم] ساخت. (2)