نقل واقعیات بدون تحلیل

11:56 - 1394/05/15

در ماه مبارك رمضان، روز 11 آبان، برای تبلیغ عازم ارمنستان بودم. به ترمینال فرودگاه وارد شدم، از درب ورود تا داخل سالن همه چیز تمیز به نظر می‌رسید، بهتر از سالن پروازهای داخلی و البته بسیار تمیزتر از سالن پروازهای حج و عمره.
با فاصله كمی دو پرواز به اكراین و ارمنستان انجام می‌شد. پس از انجام تشریفات اداری وارد سالن انتظار برای پرواز شدم. دكه‌هایی دیده می‌شد كه اجناسی را در معرض فروش قرار داده بودند، برای خرید مداد به طرف دكه‌ها حركت كردم، صدای موسیقی شنیده می‌شد، گفتم انشاء اللّه مجاز است اما هرچه بیشتر نزدیك شدم، دانستم كه همان صدای موسیقی مبتذلی است كه جوانهای آنچنانی از ماشینهای خود پخش می‌كنند. جلوتر رفتم، سه نفر فروشنده زن را دیدم كه سرها به هم نزدیك كرده مشغول بیان سخنان حكیمانه!! بودند، هنگامی كه مرا با لباس روحانیت دیدند هر سه زیر چشمی مرا ورانداز كرده به احتمال زیاد موضوع سخن را تغییر دادند.
از خرید صرف نظر كرده، برگشتم. به یكی از برادران نیروی انتظامی گفتم:
ـ سركار! اینجا یك محل عمومی و متعلق به دولت جمهوری اسلامی است. اگر زحمت نیست، بگویید این موسیقی را خاموش كنند.
ـ آقا مجاز است.
ـ اگر كمی دقت كنید خواهید دید كه مجاز نیست.
من كه نمی‌توانم به دلیل انجام تشریفات اداری به آن طرف بروم، اگر ممكن است تلفن مسئول را بگیرید تا با او صحبت كنم.
بالاخره با اكراه تلفن را گرفت؛ اما پس از اندكی گفت: این تلفن خراب است و فقط صدا از یك طرف منتقل می‌شود. به یكی از نیروهای فرودگاه كه مسئول جداسازی خانمها از آقایان برای بازدید بدنی بود و تا حدی هم حزب اللهی به نظر می‌رسید مراجعه كردم.
ـ آقا چطور است كه از دكه‌های مجموعه مربوط به نظام به راحتی موسیقی مبتذل پخش می‌شود؟
ـ بله آقا من هم فراوان شنیده‌ام، مسئول سالن هم گاهی اینجا می‌آید، قدم می‌زند و عكس العملی نشان نمی‌دهد، بچه‌های سپاه هم هستند، آنها هم كاری به این كارها ندارند.
در این میان مسافران در روز ماه مبارك رمضان به خوردن آب و چایی كه از دكه‌ها خریده بودند مشغول بودند و عده‌ای هم سیگار می‌كشیدند.