یكی از اطرافیان شهید صدوقی میگوید: در قضیه بنی صدر از همان دیدار اولی كه در پاریس با او داشتند، از آن موقع همیشه چهرة وی به عنوان یك علامت سؤال برای ایشان مطرح بود، و در مجلس خبرگان شناخت بیشتری یافتند؛ به طوری كه گاه گاهی هم به جدل رو در رو در مجلس خبرگان كشیده میشد و بعداً جریان ریاست جمهوری پیش آمد. خیلی از دوستان، ایشان را تحت فشار قرار دادند كه بنی صدر را تأیید كنید. ولی ایشان حاضر نشد و بعداً شاید یزد اوّل شهری بود كه شعار «مرگ بر بنی صدر» از آن بلند شد. [12]
با شروع جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی و تبلیغات گسترده رژیم و ولخرجیهای از حد بیرون محمد رضا پهلوی در راستای برگزاری این جشنها، بعضاً اقدام به تبلیغات نمایشی كرده بودند و مدارس و مراكزی را به این مناسبت افتتاح میكردند. آیه الله صدوقی با هشیاری از ترفند رژیم، از ساخت و بنای مدرسهای كه امكان سوء استفاده در افتتاح آن میرفت، جلوگیری كرد.
یكی از روحانیون یزد از او در خصوص بنای دبستانی در محله اكبر آباد یزد كسب تكلیف میكند. ایشان میگوید: «هیچ صلاح نیست اقدام كنی؛ چون به نام جشنهای 2500 ساله نام گذاری میشود و خلاف شرع است. بگذار بعد از سپری شدن ایام جشنها، مدرسهای كه زیر نظر خودم باشد، خواهم ساخت. [13]
ـ محبت به خانواده
فرزندشان حجه الاسلام محمد علی صدوقی، امام جمعه كنونی یزد، در این باره میگویند: «ایشان بسیار با محبت بودند. بدیهی است كه كسی كه به غیر محبّت دارد، نسبت به افراد خانوادة خودش قاعدتاً بیشتر محبت میورزد. با بچهها صحبت میكردند و با بچههای كوچك و بزرگ برخورد تندی اصلاً نداشتند.
با اینكه به خاطر مقام والایی كه داشتند و به خاطر این عظمت روحی، ابهت ویژهای داشتند ـ كه این ابهت به ما هم این اجازه را نمیداد كه به راحتی با وی حرفهای خودمان را در میان بگذاریم ـ ولی در عین حال، آزادیهای زیادی به ما میدادند و اصلاً حالت دیكتاتوری نداشتند و در انجام واجبات ما را راهنمایی مینمودند و از محرمات مَنعمان میكردند و همیشه به عنوان راهنما مستحبات را به ما معرّفی میكردند و به انجام آنها تشویق مینمودند.» [14]
بنی صدر
19:09 - 1394/06/01
برچسبها: