سيد جواد حسيني
این مقاله در جستجوي پاسخ به سه پرسش ذيل آماده شده است:
الف) حاكم جامعه در تضاد منافع تودة مردم با خواص، بايد منافع كدام طرف را در نظر بگيرد؟
ب) آفات و نقطه ضعفهاي خواص چيست؟
ج) راهكار برخورد درست با خواص كدام است؟
تقدّم منافع تودة مردم بر خواص
گاهی منافع تودة مردم با خواص تعارض و تنافي دارد.
اميرموحدان علي(ع) در اين زمينه راهنمايي كارساز و گرهگشايي دارند كه ميتواند بخوبي در همة زمانها تكليف حاكمان و واليان را بيان كند؛ حضرت علي(ع) خطاب به مالك اشتر ميفرمايند: «وَ لْيَكُنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ وَ أَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِيَّةِ فَإِنَّ سُخْطَ الْعَامَّةِ يُجْحِفُ بِرِضَى الْخَاصَّةِ وَ إِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّةِ يُغْتَفَرُ مَعَ رِضَى الْعَامَّة؛ بايد محبوبترين كارها نزد تو اموري باشد كه با حقّ و عدالت موافقتر و با رضايت تودة مردم هماهنگ است؛ چرا كه خشم تودة مردم خشنودي خواص را بياثر ميكند؛ امّا ناخشنودي خواص با رضايت عموم جبرانپذير است.»
رضايت عامه مردم اثر نارضايتي خواص را نيز خنثی ميكند و نميتوانند در اجراي قوانين و پيشرفت كشور مشكلي ايجاد كنند؛ امّا برعكس،خشم تودة مردم و نارضايتي آنان كشور را فلج و مسئولين را از پيشرفت باز ميدارد. هر چند رضايت خواص را همراه داشته باشد.
امام علي(ع) و تقدم توده مردم
اميرالمؤمنين علي(ع) در آغاز حكومت خويش گرفتار همين تعارض شد. تودة مردم خواهان اجراي عدالت و اصلاح سياسي و اقتصادي بودند؛ امّا عدهاي سعي ميكردند امام علی(ع) را راضي كنند كه دست به اين كار نزند؛ چون عدهاي از خواص در اين اصلاحات ناراضي و يا حذف ميشوند؛ ولي حضرت زير بار اين پيشنهاد نرفت.
استاد مطهري ره در اين زمينه ميگويد: «تبعيض و رفيق بازي و باند سازي و دهانها را با لقمههاي بزرگ بستن و دوختن همواره ابزار لازم سياست قلمداد شده است. اكنون مردي زمامدار و كشتي سياست را ناخدا شد كه دشمن اين ابزار است، هدف و ايدهاش مبارزه با اين نوع سياستبازي است. طبعاً از همان روز اوّل ارباب توقع؛ يعني همان رجال سياست، [و خواص] رنجش پيدا ميكنند. رنجش منجر به خرابكاري ميشود و دردسرهايي فراهم ميآورد. دوستان خيرانديش به حضور علي(ع) ميآمدند و با نهايت خلوص و خيرخواهي تقاضا كردند كه به خاطر مصلحت مهمتر، انعطافي در سياست خود پديد آورد، پيشنهاد كردند كه خودت را از دردسر اين هوچيها راحت كن. «دهن سگ به لقمه دوخته به». اينها افراد متنفذي هستند [؛يعني همان خواص] بعضي از اينها از شخصيتهاي صدر اولند، تو فعلاً دشمني مانند معاويه داري كه ايالتي زرخيز مانند شام را در اختيار دارد. چه مانعي دارد كه به خاطر «مصلحت»! فعلاً موضوع مساوات و برابري را مسكوت بگذاري؟ علي(ع) جواب داد: «أَ تَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِي مَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ وَ اللَّهِ لَا أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِيرٌ وَ مَا أَمَّ نَجْمٌ فِي السَّمَاءِ نَجْماً لَوْ كَانَ الْمَالُ لِي لَسَوَّيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّه؛ شما از من ميخواهيد كه پيروزي را به قيمت تبعيض و ستمگري در حق کسانی که بر آنها حاکم شدهام به دست آورم؟ [از من ميخواهيد كه عدالت را به پاي سياست و سيادت قرباني كنم؟ خير] سوگند به خدا كه تا دنيا دنيا است چنين كاري نخواهم كرد. اگر همةاين اموال [عمومي كه در اختيار من است] مال شخص خودم بود [و ميخواستم ميان مردم تقسيم كنم]، هرگز تبعيض روا نميداشتم، تا چه رسد كه مال مال خدا است [و من امانتدار خدايم].»
اين جريان نشان ميدهد كه حضرت علي هرگز براي راضي كردن عدهاي خاص، حاضر نيست از عدالت و اجراي آن كه به نفع جامعه و تودة مردم است دست بردارد.
از نظر حضرت علي(ع) آن قانوني كه ميتواند تعادل جامعه را حفظ كند و مردم را راضي نگهدارد، به بدنة اجتماع، سلامت و آرامش دهد «عدالت» است. ظلم و ستم، تبعيض و فساد قادر نيست حتي خواصي را كه به نفع آنان ستمگري ميشود، راضي و آرام نگهدارد، تا چه رسد به ستمديدگان و تودة مردم.
جمعي ديگر با توجه به اينكه در زمان «عثمان بن عفان» به بيت المال چوب حراج زده شده بود، و خويشاوندان و نزديكان و خواص او تا توانستند بيت المال را به يغما بردند، از آن حضرت خواستند كه عطف به ماسبق نكند و كاري به پروندههاي فساد مالي گذشتگان نداشته باشد. تلاش خود را محدود كند به پروندههايي كه از اين به بعد پيش ميآيد؛ امّا حضرت علي(ع) كسي نبود كه رضايت خواص را بر منافع توده عوام ترجيح دهد؛ بنابراين در جواب آنان فرمود: «الْحَقُ الْقَدِيمُ لَا يُبْطِلُهُ شَيْءٌ؛ حقّ قديم [و كهن] به هيچ وجه باطل نميشود.»
روز دوم خلافت، در سال 35 هـ. ق اين سخنراني را ايراد فرمود: «وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ عَلَى مُسْتَحِقِّيهِ فَإِنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضْيَقُ؛ به خدا سوگند بيت المال [تارج شده] را هر كجا كه بيابم، به صاحبان اصلي آن بازميگردانم؛ گرچه با آن ازدواج كرده، يا كنيزاني خريده باشند؛ زيرا در عدالت گشايشی [براي عموم] است، و آن كس كه عدالت بر او تنگ آيد، [تحمّل] ستم براي او تنگ[و سختتر] است.»
امام علي(ع) اهل ظاهرسازي و رياكاري نبود، و وقتي عدالت را قانون الهي و به نفع تودة مردم ميداند، بدون هيچ ترسي، حتي در حق برادر خويش اجرا ميكند و او را با آهن داغ شده تفهيم ميكند كه بايد عدالت را پذيرفت و زير بار خيانت به بيت المال نرفت.
بر عدالت گر تو ميخواهي دليل
گوش كن بر قصّة دست عقيل
نقطه ضعفهاي خواص
خواص جامعه مهمترين اقشار جامعه و اركان آن هستند،به اين شرط كه به وظايف خويش به خوبي عمل نمايند و انتظاراتي را كه اسلام، جامعه و حاكم اسلامي از آنان دارند، برآورده سازند. و نقطه ضعفهايي كه دارند از خود دور سازند.
حضرت علي در بخشی از عهدنامة مالك اشتر آفتها و نقطه ضعفهاي خواص را گوشزد ميفرمايد تا حاكم و والي دقيقاً به آن توجّه داشته باشد.
فرمود: «وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الرَّعِيَّةِ أَثْقَلَ عَلَى الْوَالِي مَئُونَةً فِي الرَّخَاءِ وَ أَقَلَّ مَعُونَةً لَهُ فِي الْبَلَاءِ وَ أَكْرَهَ لِلْإِنْصَافِ وَ أَسْأَلَ بِالْإِلْحَافِ وَ أَقَلَّ شُكْراً عِنْدَ الْإِعْطَاءِ وَ أَبْطَأَ عُذْراً عِنْدَ الْمَنْعِ وَ أَضْعَفَ صَبْراً عِنْدَ مُلِمَّاتِ الدَّهْرِ مِنْ أَهْلِ الْخَاصَّة؛ و (اين را نيز بدان كه) احدي از رعايا به جهت هزينة مالي در زمان آسايش،بر والي سنگينتر و به هنگام بروز مشكلات در اعانت و همكاري كمتر و در اجراي انصاف ناراحتتر و به هنگام درخواستها عذرناپذیرتر و در ساعات رويارويي با مشكلات كماستقامتتر از گروه «خواص» نخواهد بود.»
در اين جملات حضرت به هفت نقطه ضعف مهمّ خواص اشاره مينمايند:
1. تجملگرايي و تحميل هزينة بر بيت المال
تودة مردم كمهزينهاند. گاهي هزاران نفر از آنها در صحنههايي كه حضورشان لازم است، با كمترين هزينه حاضر ميشوند؛ امّا اگر خواص از مسير اصلي خود خارج شوند و به دستورات ديني پايبندی نداشته باشند، هزينههاي سنگيني بر جامعه و بيت المال تحميل ميكنند و توقع حقوق بالا و سنگيني را دارند. تشكيلات و مخارج كمرشكن تجملگرايي و تشريفات يكي از آفتهاي زندگي خواص است كه بايد مواظب آن باشند.
2. كمكاري در گرفتاري
آفت ديگر خواص اين است كه خواص در گرفتاريها، جنگها و بلايا كمتر در صحنه حضور دارند و با بهانههاي مختلف خود را به نوعي كنار ميكشند. به نمونههايي در زمان خود پيامبر(ص) نيز ميتوان اشاره كرد. بعضي آيات به اين نكته اشاره كردهاند و كوتاهي كردن آنان در جنگ را نكوهيدهاند. خواص در داستان سقيفه و به انحراف كشيده شدن خلافت به شدّت كوتاهي كردند و به وظايف خويش عمل نكردند. روزهاي سختي بر اهل بيت خصوصاً فاطمه زهرا(س) گذشت؛ امّا خواص يا سكوت كردند و يا همراه مخالفان شدند. و يا در ايفاي وظيفه كمكاري كردند و به بهانههاي مختلفي كاري انجام ندادند.
همين طور در خلافت حضرت علي(ع) خواص يا كنار رفتند و يا در جبهة مقابل قرار گرفتند و در دوران امامان بعدي، خصوصاً داستان غمبار كربلا، اگر خواص به وظايف خود عمل مينمودند و كمكاري و كوتاهي نميكردند، آن ظلم و جنايت فجيع بر اهل بيت نميرفت.
3. گريز از اجراي عدالت و انصاف
انصاف آن است كه هر چه برخود روا ميداني، بر ديگران نيز روا بداني و آنچه بر خود ناروا ميداني، بر ديگران نيز ناروا بداني، اگر خواص از مسير خودسازي خارج شوند، انصاف را نيز زير پا ميگذارند. در رابطه با ديگران هر چه دوستدارند و به زبان و قلمشان ميآيد، ميگويند و مينويسند؛ ولي واي به روزي كه عليه آنان سخني (و لو حق)گفته شود؛آن گاه فرياد وا اسلاماي آنها گوش جهان را كر ميكند، كه چرا به گوشة قباي آنها اهانت شده است. وقتي مبارزه با فساد اقتصادي... مطرح ميشود، اگر متوجه توده مردم و پايينترها باشد موافقند؛ ولی اگر خواص و آقازادهها و سران و مديران با سابقه را نيز زير بال بگيرد، فرياد اعتراضشان فضاي كشور را پر ميكند.
در زمان امير المؤمنين(ع) نيز همين گرفتاريها بود. آن روز كه در حق موالي ستم ميشد و به اندازه نصف عربها سهميّه داشتند؛ ولي اطرافيان خليفه و خواص غرق در استفاده از بيت المال بودند، خواص اعتراض نميكردند؛ امّا به محض اين كه علي مساوات را برقرار كرد و سهم همه را يكسان مقرر فرمود، فرياد عدهاي بلند شد كه: «ما را با عجم وبردهها ... يكي قرار دادهاند.» اين يعني انصاف گريزي.
4. پا فشاري در خواستهها
به دو نمونه اشاره ميشود:
الف) بعد از خلافت اميرالمؤمنين علی(ع) عدهاي از خواص از حضرت خواستند كه قاتلان عثمان را قصاص كنند و آن قدر بر اين مسئله اصرار كردند كه جنگ جمل را راه انداختند، با اينكه حضرت علي خيلي منطقي پاسخ آنان را داد و به طلحه چنين فرمود: «به خدا سوگند! طلحه بن عبيد الله، براي خونخواهي عثمان شورش نكرد، جز اينكه ميترسيد خون عثمان از او مطالبه شود؛ زيرا او خود متّهم به قتل عثمان است، كه در ميان مردم از او حريصتر بر قتل عثمان يافت نميشد. براي اينكه مردم را دچار شك و ترديد كند، دست به اينگونه ادّعاهاي دروغين زد. سوگند به خدا، لازم بود طلحه نسبت به عثمان يكي از سه اقدام را انجام ميداد كه نداد: اگر پسر عفان ستمكار بود، چنانكه طلحه ميانديشيد، سزاوار بود با قاتلان عثمان همكاري ميكرد، و از ياران عثمان دوري ميگزيد، و اگر عثمان مظلوم بود، ميبايست از كشته شدن او جلوگيري ميكرد و نسبت به كارهاي او عذرهاي موجّه و عموم پسندي را طرح ميكرد (تا خشم مردم فرو نشيند) و اگر نسبت به او شك و ترديد داشت، خوب بود كه از مردم خشمگين كناره ميگرفت و به انزوا پناه برده، مردم را به عثمان وا ميگذاشت؛ امّا او هيچكدام از سه راه حل را انجام نداد، و به كاري دست زد كه دليل روشني براي انجام آن نداشت، و عذرهايي كه مردمپسند نبود.
با همة اين استدلالهاي منطقي كه از ناحية امام ارائه شد، آنها دست از خواستة غير منطقي خود برنداشتند و آنقدر اصرار و پافشاري كردند كه جنگ جمل را راه انداختند و آن همه انسان را به كشتن دادند، آن هم فقط بخاطر اصرار بر يك درخواست باطل.
ب) در فتنة سال 1388 جمعي از خواص ادعا داشتند كه در انتخابات تقلّب شده است. اين خواسته قابل بررسي و تحقيق بود و تا حدودي اين كار انجام گرفت؛ ولي جمعي آنقدر بر اين ادعا اصرار و پافشاري كردند كه باعث درگيريهاي خياباني و آتش زدن مغازهها و آن همه فاجعه و آبروريزي براي نظام و جامعة تشيّع شدند. اين همان است كه حضرت علي فرمود: «... وَ أَسْأَلَ بِالْإِلْحَاف ... درخواستههايشان پافشارترند.»
5. كم سپاستر در مقابل اعطاء
نوع خواص از تمكن مالي و مقام مناسبي برخوردارند كه برتر از تودة مردم است و نظامها نيز به آنها در حَدْ مقامشان و خدمات آنان توجه دارند، با اين حال آنها در مقابل كمترين شكرگذاري را دارند؛ «أَقَلَّ شُكْراً عِنْدَ الْإِعْطَاء؛ و در عطا و بخششها كم سپاسترند.»
6. دير عذر پذيرتر در عذرخواهيها
اينگونه نيست كه حاكم و نظام هميشه بتواند توقّعات و خواستة افراد را برآورده سازد، مخصوصاً افراد پرتوقّع همچون خواص كه به كم هم قانع نيستند؛ لذا ممكن است براي انجام ندادن خواستهها عذر بياورند. گرچه عذرها هم قابل قبول باشد؛ ولي آنان به سختي اين عذرها را ميپذيرند؛ لذا فرمود:«أَبْطَأَ عُذْراً عَند الْمَنْعِ.»
7. كم صبری در سختيها
هر نظام وحاكمي هم روزهاي راحت و بانشاطي دارد، و هم روزهاي سخت و طاقتفرسا، همچون جنگ، سيل، زلزله، خشكسالي و غيره. تودة مردم در اين اوضاع سعي ميكنند سختيها را تحمل كنند و از كمبودها و نداريها ننالند؛ اما اكثر خواص غير مسئول و ساخته نشده در مقابل اين سختيها، كمتحملند و همواره از نداريها و سختيها فرياد آنان بر سر حاكمان بلند است.
در ايام جنگ، همينگونه افراد شهرها را از ترس بمب و موشك باران ترك كرده و در جاهاي امن پناه برده بودند؛ ولي تودة مردم ماندند و استقامت كردند. آنان با اينكه در جاههاي امن هم بودند، با اين همه از كمبودهاي موجود ميناليدند؛«وَ أَضْعَفَ صَبْراً عِنْدَ مُلِمَّاتِ الدَّهْر».
به جهت همين آفات و نقطه ضعفهاي خواص است كه مولا امير مؤمنان علي(ع) سفارش ميفرمايد كه حاكمان اسلامي روي تودة مردم سرمايهگذاري كنند و همّ و غمّ و تلاششان در مسير منافع عموم مردم باشد؛ چرا كه «وَ إِنَّمَا عَمُودُ الدِّينِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ فَلْيَكُنْ صِغْوُكَ لَهُمْ وَ مَيْلُكَ مَعَهُم؛ همانا پاية دين و جمعيّت مسلمانان و ذخيره دفاع در برابر دشمن تنها توده ملت هستند، بنابراين بايد گوشت به آنها و ميلت به سوي ايشان باشد.
حاكم با خواص چگونه باید رفتار كند؟
امير المؤمنين(ع) اصول رفتار با خواص پرتوقع را چنين برشمرده است: «ثُمَّ إِنَّ لِلْوَالِي خَاصَّةً وَ بِطَانَةً فِيهِمُ اسْتِئْثَارٌ وَ تَطَاوُلٌ وَ قِلَّةُ إِنْصَافٍ فِي مُعَامَلَةٍ فَاحْسِمْ مَادَّةَ أُولَئِكَ بِقَطْعِ أَسْبَابِ تِلْكَ الْأَحْوَالِ وَ لَا تُقْطِعَنَّ لِأَحَدٍ مِنْ حَاشِيَتِكَ وَ حَامَّتِكَ قَطِيعَةً وَ لَا يَطْمَعَنَّ مِنْكَ فِي اعْتِقَادِ عُقْدَةٍ تَضُرُّ بِمَنْ يَلِيهَا مِنَ النَّاسِ فِي شِرْبٍ أَوْ عَمَلٍ مُشْتَرَكٍ يَحْمِلُونَ مَئُونَتَهُ عَلَى غَيْرِهِمْ فَيَكُونَ مَهْنَأُ ذَلِكَ لَهُمْ دُونَكَ وَ عَيْبُهُ عَلَيْكَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة؛ سپس [بدان!] براي زمامدار، خواص و نزديكاني هستند كه خودخواه و دست درازند و در دادوستد با مردم عدالت و انصاف را رعايت نميكنند [و دست به اختلاس و فساد مالي ميزنند]. ريشة ستم آنان را با قطع عوامل آن از بيخ بر كن! و به هيچ يك از اطرافيان و بستگان خود زميني از اراضي مسلمانان را وامگذار و بايد طمع نكنند كه قراردادي به سود آنها منعقد سازي كه ماية ضرر ساير مردم باشد، خواه در آبياري و يا عمل مشترك ديگر، بطوري كه هزينههاي آن را بر ديگران تحميل كنند، كه در اين صورت سودش براي آنهاست و عيب و ننگش براي تو در دنيا و آخرت.»
در اين فراز از سخنان امير بيان در مورد برخورد با خواص خودخواه به چند نكتة مهم اشاره شده است:
1. بايد با خواص خودخواه، عدالتگريز و بيانصاف و آنهايي كه به بيت المال دستدرازي ميكنند، قاطعانه برخورد شود و ريشة ستم و فساد مالي از بيخ و بن كنده شود.
2. حاكم و والي نبايد از اراضي بيت المال و امثال آن به خواص و اطرافيان واگذار نمايد؛ چون اين مسئله عامل تاراج بيت المال و عامل بدبيني مردم به حاكم ميشود.
3. از بستن قراردادهاي اقتصادي به نفع خواص و به زيان جامعه و تودة مردم جداً خودداري شود.
4. جلوي طمع خواص بايد گرفته شود؛ چون علاوه بر زيانهاي مالي كه بر جامعه تحميل ميكند، دود آن به چشم حاكم و والي خواهد رفت، و بدبيني مردم را در پي خواهد داشت.
جمعبندي
در يك جمعبندي ميتوان گفت: در تضاد منافع توده خواص با تودة مردم بايد منافع مردم و اجراي عدالت مَدْ نظر باشد؛ هر چند باعث خشم خواص شود. اين رفتار را به خوبي در سيرة امام علي(ع) ميتوان يافت. مهمترين آفت و ضعف خواص تجملگرايي، تحميل هزينة بيشتر بر بيتالمال، كمكاري در روزهاي سخت، گريز از عدالت و انصاف، پافشاري بيش از حَدْ بر خواستههاي خود، كمسپاسي، عذرناپذيري و كمصبري در سختيها است. به اين جهت در انتخاب نزدیکان و خواص دقّت فراوان لازم است.