تغایر دین و جامعه در زمینة ازدواج و خانواده(1)

22:50 - 1395/05/18

اداره کل مطالعات و پژوهشهای تبلیغی - علی کریمی 
مقدمه
ازدواج و تشکیل خانواده پایدار، از سنتهای بزرگ الهی و مورد تأکید دین مبین اسلام است؛ و احکام، دستورات و آداب آن در متون دینی ذکر شده؛ هر چند در صد سال اخیر به دلایلی باور و عمل جامعه نسبت به این احکام و دستورات، دستخوش تغییر شده است. 
از مهم‏ترین علل آن، اعمال رژیم فاسد پهلوی بوده که با کشف حجاب، ترویج اختلاط زن و مرد، گسترش اسباب تحریک جنسی و همچنین وارد کردن افکار و اندیشه ‏های غربی در زمینة ازدواج و خانواده، موجب فساد اخلاقیِ بیش‏تر و ازدواج کم‏تر و سخت تر و در نتیجه ناپایداری خانواده‏ها شده است.
علت دیگر این مسئله، آداب و رسوم غلط اجتماعی است که بر مشکلات ازدواج و خانواده افزوده است.
پیدایش انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران موجب احیای سنت اسلامی و در مقابل مانعی برای بروز‏‏ فساد اخلاقی بود و مقداری نیز در کاهش تشریفات نادرست و تسهیل ازدواج مؤثر بود؛ اما به تدریج در طول 34 سال پس از انقلاب و به خصوص دوران پس از جنگ تحمیلی، اوضاع جامعه به حالت نامطلوبی برگشته است، به طوری که در حال حاضر، فساد اخلاقی رو به گسترش نهاده و شرایط ازدواج سخت‏تر شده و در نتیجه پایداری خانواده ها در معرض خطر قرار گرفته است.
در این پژوهش، افکار و باورهای مغایر با آموزه ‏های دین مبین اسلام در زمینة ازدواج و خانواده تبیین و بررسی گردیده است.
تغایر اندیشه ‏های اسلامی و رفتار اجتماعی
پیش از ورود به بحث، حیطه ‏های تغایر دین و جامعه در زمینة ازدواج و خانواده معرفی می‏ گردد:
1. رابطة دختر و پسر؛
2. خویشتن‏داری؛
3. مشکلات اقتصادی؛
4. انتخاب همسر؛
5. تحصیل و اشتغال دختران؛
6. سن ازدواج؛
7. ازدواج فامیلی؛
8. دوران نامزدی؛
9. دوران عقد؛
10. تعامل همسران؛
11. اشتغال زنان؛
12. ارتباط زنان با نامحرم؛
13. تعداد فرزندان؛
14. تجدید ازدواج؛
15. چند همسری و ازدواج موقت.
در ادامه به هرکدام از موضوعات فوق پرداخته می شود:
1. رابطه دختر و پسر 
تقسیم ارتباط پسر و دختر به «رابطة سالم و ناسالم» از جمله مواردی است که از تغایر آموزه‏های دین و باورهای جامعه حکایت می‏ کند.
امروزه رسانه ‏ها اعم از رسانه ‏های دیداری، شنیداری، و یا مکتوب از سلامت ارتباط دختر و پسر در جامعه سخن می‏گویند و بسیاری از کارشناسان نیز سالم‏ سازی ارتباطات موجود را به عنوان راه‏کار حل برخی ازمعضلات اجتماعی مطرح می‏ کنند، به گونه‏ ای که جوانان تصوّر می‏ کنند رابطة دختر و پسر به دو نوع سالم و ناسالم تقسیم می‏ گردد و رابطة سالم آنها با جنس مخالف اشکال ندارد.
حال سؤال این است: آیا این تقسیم‏ بندی مورد تأیید دین مبین اسلام می‏باشد؟ و آیا بر اساس تعالیم دینی می ‏توان رابطة دختران و پسران را به دو نوع درست و نادرست قسمت کرد؟
در پاسخ باید گفت: دین و آموزه ‏های دینی، ارتباط دختران و پسران را، که بدون هرگونه هدف مشخص و یا تعهّد طرفینی باشد، ناصحیح و گناه محسوب می‏ کنند؛ چرا که در چنین مواردی تحریک شهوت وجود دارد و براساس فتاوای فقها، نگاه و صحبت کردنِ شهوت‏ آمیز با غیر همسر حرام است؛  حتی اگر بپذیریم در مواردی برای پسران تحریک شهوت وجود ندارند، باز هم این ارتباط حرام است؛ چون نگاه به غیر دست و صورت نامحرم، حتی بدون قصد شهوت نیز حرام است. 
سؤال:
در بعضی از موارد ارتباط پسر و دختر (به خصوص از جانب دختر)، تنها جنبة عاطفی دارد و در آن مسائل جنسی مطرح نیست، پس چرا برای او حرام باشد؟
جواب:
اولاً: هر چند در بعضی از موارد، دختر لذّت شهوانی نمی‏ برد؛ ولی نمی‏توان گفت که او به لذّت بردن نامشروع پسر کمک نمی‏ کند و در دین هرگونه کمک به گناه دیگران ممنوع شمرده شده است. قرآن کریم می‏ فرماید: ((وَلا تَعاوَنوُا عَلَى الإِثْمِ وَالعُدْوَانِ))؛  «در راه گناه و تعدّى به یکدیگر کمک ننمایید.»
ثانیاً: شکی نیست که در این ارتباط، احساسات عاطفی دختر بر انگیخته می‏ شود و از این جهت دختران لذّت می ‏برند. البته لذّت عاطفی به خودی خود حرام نیست؛ اما اگر در این ارتباط، نگاه، صحبت با نامحرم و ترس از به گناه افتادن باشد، حرام است؛  یعنی اگر احتمال داده شود که چنین ارتباطی به تحریک شهوانی منجر می‏ شود، از همان ابتدا حرام است. رابطة عاطفی دختر و پسر از مواردی است که چنین ترس و احتمالی در آن نهفته است؛ چون ارضای عاطفی منجر به دلبستگی می‏ شود و دختر به رابطة بیش‏تر با طرف مقابل تمایل پیدا می‏ کند و به مرور زمان صحبت و نگاه‏های آنان نیز گناه ‏آلود می‏ شود و حتی ممکن است این علاقه موجب شود تا دختر به درخواست طرفِ مقابل در مورد تماس و رابطة بدنی، پاسخ مثبت دهد و معلوم است وقتی چنین ترس و احتمالی وجود داشته باشد، طبق فتوایی که ذکر شد، این رابطه از اول حرام است.
بنابراین، از دیدگاه دین، رابطة سالم بین دختر و پسر نامحرم وجود خارجی ندارد و در اکثر موارد از همان اول نادرست است؛ چون اگر لذّت‏آور باشد، به دلیل تحریک شهوت حرام است و اگر فقط رابطة عاطفی ایجاد کند، به واسطة ترس از به گناه افتادن حرام می‏ باشد.
سپس رابطة علمی، درسی، تحقیقاتی، کاری و... بین دختر و پسر تنها در صورتی جایز است که نه تنها لذّت شهوانی نداشته باشد؛ بلکه ترس از به گناه افتادن نیز در آن نباشد. حال اگر دختر و پسری احساس کردند که به خاطر این نوع ارتباطات در معرض خطا قرار گرفته ‏اند و نمی‏ توانند دل و چشم خود را کنترل کنند، باید هرگونه رابطة علمی و ... را قطع نمایند.
رابطه به قصد آشنایی برای ازدواج 
از موارد ناهماهنگی رفتار جامعه با دستورات دینی، رابطه به قصد آشنایی برای ازدواج است که دین و کارشناسان مسائل اجتماعی در این زمینه اختلاف نظر دارند و دین آن را در اکثر موارد نادرست و کارشناسان صحیح می‏ دانند.
به عبارت دیگر از نظر اکثر کارشناسان مسائل اجتماعی، دختر و پسر می ‏توانند به قصد ازدواج، رابطه برقرار کنند تا با خصوصیات رفتاری یکدیگر آشنا شوند؛ و عده‏ای از این کارشناسان این ارتباط را لازم می‏دانند.  برخی از آنها نیز بر ارتباطی که با اطلاع خانواده باشد، تأکید می‏ کنند؛ اما به نظر می‏رسد آشنایی دختر و پسر از طریق رابطه، چه با اطلاع خانواده و چه بدون آن، به دو دلیل نادرست است: اول، نقض غرض پیش می‏آید و دوم، به گناهان متعددی منجر می‏ شود.
توضیح:
بیان دلیل اول: منظور از نقض غرض آن است که ممکن است آشنایی از طریق رابطه، نتیجه‏ای بر خلاف هدف مورد نظر داشته باشد؛ هدف از آشنایی، شناخت واقعی طرف مقابل است؛ ولی در بسیاری از موارد، این هدف به دست نمی‏آید؛ چون وقتی دختر و پسر به قصد آشنایی سخن می‏گویند و با هم معاشرت و نشست و برخاست دارند، این ارتباط در دل آنها اثر می‏ گذارد و به یکدیگر علاقه ‏مند  می‏شوند و به تدریج علاقة آنها شدید می ‏شود و در نتیجه عیوب را نمی‏ بینند و اگر هم ببینند، موقتاً نادیده می‏ گیرند؛ بعد از ازدواج که از شدت هیجان آنها کاسته می‏ شود نمی‏ توانند عیوب یکدیگر را تحمل کنند و زندگی شان خراب می‏ شود.
بیان دلیل دوم: رابطه‏ هایی که به قصد آشنایی و بدون عقد شرعی برقرار می‏ شود، زمینة گناهان فراوانی را برای طرفین فراهم می‏کند؛ زیرا هر نگاهی که بین آنها رد و بدل می‏گردد، گناه و هر صحبتی که با هم می‏کنند، حرام است؛ چرا که یا محرک شهوت است و یا اینکه ترس از به گناه افتادن در آن وجود دارد؛ پس این رابطه، حتی اگر شناخت‏ آور هم باشد، کوله‏باری از گناه دیداری و گفتاری را در نامة عمل دختر و پسر ذخیره می‏ کند.
بنابراین، هر گونه رابطه پسر و دختر، حتی به قصد آشنایی، خلاف شرع است و ممکن است شناخت نادرست ایجاد کند.
سؤال: 
اگر آشنایی از این طریق نادرست است، پس دختر و پسر چه طور می ‏توانند با روحیات، صفات و اخلاق یکدیگر آشنا شوند؟ 
جواب: 
اولاً: روش شناخت صفات روحی و ویژگیهای اخلاقی طرف مقابل، منحصر در ارتباط با یکدیگر نیست؛ بلکه آنها می‏ توانند از طریق خانواده‏ ها،  دوستان، همسایگان و... با خصوصیات یکدیگر آشنا شوند. این روش، علاوه بر ایجاد شناخت درست، این حُسن را دارد که با سؤال از دیگران می‏توان فهمید مطالبی که طرف مقابل دربارة خودش گفته، تا چه حد صحیح است. 
ثانیاً: دختر و پسر می‏توانند طی چند جلسه در منزل دختر یا در جلسه‏ای در حضور فرد سوم، موارد لازم را جهت شناخت یکدیگر مطرح کنند. با این روش، علاوه بر اینکه یکدیگر را بهتر می‏شناسند، تبادل احساسات و دلبستگی نیز اتفاق نمی‏ افتد و می ‏توانند به دور از احساسات و با تعقّل به نتیجة مطلوب برسند.
2. خویشتن‏ داری
از دیگر موارد تغایر بین آموزه ‏های دینی و باورهای رائج اجتماعی، توصیه به خویشتن‏‏داری به جای ازدواج است.
وقتی نوجوان به بلوغ جنسی می‏ رسد و احساساتش نسبت به جنس مخالف تغییر می‏کند، نخستین توصیه‏ ای که توسط دیگران به او می‏شود آن است که از جنس مخالف دوری و صحبت و نگاه خود را نسبت به او کنترل کند و حتی زمانی که به حرام می‏افتد، باز هم به او توصیه‏ های سلبی می‏ کنند و حرفی از راه ارضای حلال جنسی و عاطفی نمی‏زنند و می‏گویند سالهای سال باید صبر کند تا صلاحیّت ازدواج پیدا کند. 
امروزه باور اکثر قریب به اتفاق نوجوانان و جوانان همین نکته است؛ در صورتی که این مطلب بر خلاف منطق قرآن کریم می ‏باشد که اول به ازدواج توصیه می ‏کند و چنانچه توان آن نباشد، سپس به خویشتن‏داری سفارش می ‏نماید: قرآن کریم می فرماید: ((وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ٌوَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَايَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ))؛  «مردان و زنان مجرد خود همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را همسر دهيد! اگر فقير و تنگدست باشند، خدا از فضل خود آنان را بى‏نياز مى‏ سازد و خدا گشايش ‏دهنده و آگاه است. و کسانی که نکاحی نمی‏یابند، باید عفت پیشه کنند تا زمانی که خدای متعال آنها را از فضل خود بی‏نیاز سازد.»
این آیه شریفه ابتدا ازدواج افراد مجرد را توصیه می‏کند؛ و سپس خویشتن‏ داری را برای کسانی که نمی‏توانند ازدواج کنند، راه چاره می‏داند؛ بنا‏براین طبق منطق قرآن، زمانی که فرد نیاز عاطفی و جنسی دارد، در اولین قدم باید برای ازدواجش اقدام شود و در صورتی که توان نداشته باشد، وظیفة او خویشتن‏داری است.
سؤال:
امروزه به دلیل وجود برخی مشکلات اقتصادی و ضعف مالی خانواده ‏ها، باید اکثر دختران و پسران را به خویشتن‏داری کرد، وگرنه در صورتی که شرایط اقتصادی آنها مناسب باشد، کسی نمی‏ گوید ازدواج نکنند. 
جواب: 
این مطلب در مورد جوانان درست است؛ اما تمام افراد نیازمند به ازدواج، جوان نیستند؛ بلکه بسیاری از آنان در دوران نوجوانی به سر می‏برند که کسی صلاحیت آنها را برای ازدواج به رسمیت نمی‏شناسد و به همین دلیل، اگر در معرض ارتباطات عاطفی و گناهان جنسی قرار گیرند، دیگران به جای ازدواج، آنها را به خویشتن‏داری سفارش می‏کنند. در حالی که این توصیة جامعه به نوجوانان، خلاف نظر قرآن است و قرآن کریم، ازدواج را قبل از خویشتن‏داری برای تمام افراد مجرد سفارش می‏ نماید.
3. مشکلات اقتصادی
در جامعة امروز، اقتصاد بر ازدواج مقدم شده است.
وقتی شخصی می‏خواهد ازدواج کند، دیگران از او می پرسند: چه داری؟ شغل تو چیست؟ کدامین منزل را برای سکونت همسرت آماده کرده‏ای؟ جوانان به دلیل این نوع سؤالات، تا زمانی که شرایط مالی مناسبی نداشته باشند، برای ازدواج اقدام نمی‏کنند و دیگران نیز نه تنها اقدامی انجام نمی ‏دهند؛ بلکه ازدواج آنان را نیز صحیح نمی‏ دانند؛ چون طبق باور آنها، ازدواج هزینه‏ هایی دارد و آمادگی اقتصادی برای انجام آن لازم می‏ باشد.
این تفکّر، باور اکثر مردم و کارشناسان است در صورتی که دین، نظر دیگری دارد و ازدواج را نه تنها عامل فقر نمی‏داند؛ بلکه آن را نوعی معامله با خدا می‏ داند.
لذا طبق فرمایش قرآن کریم: «اگر افراد ازدواج کرده فقیر باشند، خدا از فضل خود ایشان را بی‏نیاز خواهد کرد.»  پس ازدواج سبب رفع فقر است، نه تولید آن. 
اینجا تفاوت دیدگاه دین و جامعه در آن است که اگر کسی بخواهد طبق منطق جامعه عمل کند، باید سالها برای فراهم کردن شرایط مناسب مالی صبر کند؛ اما کسی که طبق نظر قرآن عمل می‏کند، لازم نیست از حرکت باز ایستد؛ بلکه می‏تواند در زمان نیاز، بدون حصول شرایط مالی خاص، با توکّل و اعتماد به خدا ازدواج کند، تا با عنایات الهی و به تدریج، شرایط مالی او بهتر شود.
البته باید توجه شود که ازدواج با شیوه و سفارش دین، همراه با سختیهایی است؛ زیرا اولاً: روزی‏رسانی خدا به این معنی نیست که خدا ضمانت کرده باشد روزی را حتما از جایی که فرد می‏ خواهد، به او برساند، لذا ممکن است شغلی را که انتظار دارد، نیابد و مجبور شود به شغل پایین‏ تری مشغول شود. 
ثانیاً: خدا ضمانت نکرده است که مقدار و اندازة روزی در حدّی باشد که فرد انتظار دارد، لذا ممکن است روزی دهی خدا به اندازة حداقل رفع نیاز او باشد، پس نباید توقع داشته باشد که مثلاً مسکن مورد نظرش با تمام امکاناتی که می‏ خواهد فراهم شود و مجبور باشد در منزل کوچک و با امکانات کم زندگی کند.
ثالثاً: خدا تضمین نداده است که روزی را موقعی که مردم می‏ خواهند، برساند. آنها انتظار دارند درآمد ثابت مثلاً ماهیانه داشته باشند تا خیالشان نسبت به تأمین زندگی‏شان تا آخر عمر راحت باشد؛ ولی زمان روزی‏رسانی خدا طبق دلخواه آنها نیست؛ چون خدا قول داده روزی برای زمان مصرف را برساند؛ ولی قول نداده که آن را زودتر از زمان احتیاج بدهد و خیال فرد را راحت کند.
رابعا:ً خداوند متعال امکانات مورد نیاز انسان را به صورت تدریجی به او لطف می‏کند نه در قالب معجزه یا...؛ لذا فرد متوکِّل باید آماده باشد، از صفر شروع کند و به حداقل اکتفا نماید. مثل اینکه در ابتدای امر در اتاقی کوچک یا در کنار خانواده زندگی و به حداقل اثاثیة منزل اکتفا کند تا در طول زمان با روزی‏دهی الهی توان مالی او تقویت شود و بتواند منزل و امکانات مورد انتظارش را تهیه کند.
بنابراین، کسی که با اعتماد به خدا ازدواج می‏کند، هر چند در ابتدای زندگی به سختی می‏افتد؛ اما زودتر متأهل می‏ شود و از ثمرات مثبت آن بهره ‏مند می گردد؛ اما کسی که با اعتماد به پول خود، ازدواج می‏ کند، گرچه ممکن است زندگی راحت‏تری داشته باشد؛ اما باید مدتی طولانی برای فراهم کردن امکانات ازدواج صبر کند، لذا مجبور است دیر ازدواج کند و از ثمرات مثبت توکّل نیز محروم گردد. 
توکّل بر خداوند برکات زیادی دارد؛ از جمله آنکه فرد را در کوران سختیها و کمبودهای مالی مجرّب و قدرت مقاومت او در برابر ناملایمات را افزایش می‏دهد، از طرف دیگر دعا و مناجات او به درگاه خدا زیاد شده، خود را گدای او می‏ببیند و ارتباطش با خداوند محکم تر شده، ایمانش تقویت می‏گردد. علاوه براین اعتماد او از مال خود سلب شده، اعتماد به خدا در وجودش پدیدار می‏ شود و از مشکلات مالی نمی‏ هراسد؛ چرا که ایمان دارد خدا متعال نیازهای مادی او را به موقع تأمین خواهد کرد. 
پس کسی که بدون توکّل به خداوند ازدواج کرده، و با سختیها مواجه نبوده، قدرت تحملش افزایش نیافته و در برابر ناملایمات به راحتی سر خم می‏ کند، و این فرد خود را گدای خدا نمی‏ بیند و با او ارتباط محکمی برقرار نمی‏کند، و به خاطر عدم اعتماد به خدا در مشکلات و سختیهای مالی آرامش خود را از دست داده، دچار لغزش روحی و روانی می‏ شود. 
ممکن است بعضی بگویند: زمان توکّل به خداوند گذشته است و دیگر مثل زمان قدیم، نمی‏ توان با توکّل به خدای تعالی ازدواج کرد؛ چرا که در گذشته مشکل مسکن، شغل و گرانی اجناس مثل امروزه وجود نداشت؛ لکن در حال حاضر به دلیل کمبود شغل، مسکن و گرانی اجناس چگونه ممکن است با توکل به خدا بتوان ازدواج کرد و امیدوار بود که خدا نیازهای زندگی را تأمین کند؟
جواب: به نظر می‏ رسد شک در کارآیی «توکل» به این دلیل است که سؤال کننده توجه ندارد نتیجة توکّل به خدا، الزاماً تأمین شغل، مسکن و امکانات در حد انتظار نیست؛ بلکه ممکن است فرد مجبور شود از صفر شروع کند و به حداقل  انتظارات اکتفا نماید تا به تدریج وضع زندگی و مالی او بهتر شود. 
شاید کسی بگوید: در شرایط کنونی تأمین نیاز حداقلی نیزممکن نیست؛ چون جوانان مجرد هرچند تلاش می ‏کنند اما کم‏تر موفق می‏شوند تا شغل، مسکن و امکانات لازم را کسب کنند. 
جواب: باید توجه داشت که مقایسة فرد متأهل با فرد مجرد درست نیست؛ زیرا اولاً انگیزة افراد متأهل برای تلاش، بسیار بیش‏تر است. ثانیاً به خاطر نیاز، حاضر هستند هر شغلی را، هرچند سطح پایین، بپذیرد. ثالثاً پولی را که به دست می‏آورد، بیهوده خرج نمی ‏کند و برای موارد اولویت‏ دار پس ‏انداز می‏ کند. رابعاً خانواده و اطرافیان متأهل، برای کمک به آنان انگیزه بیش‏تری دارند.
نتیجه اینکه اگر جوانان با توکّل به خدا به سمت ازدواج حرکت کنند و در این مسیر خود را برای سختی آماده نمایند و قبول کنند که به حداقلها  در زندگی اکتفا کنند و از انجام هیچ شغلی ابا نداشته باشند و در راه تأمین مسکن نیز از ابتدا توقع خانة مستقل نداشته باشند، بعد از ازدواج، انگیزة خود و اطرافیان شان برای کمک جهت سامان یافتن زندگی آنها زیادتر می‏ شود و خدا نیز از جایی که انتظار ندارند یاری شان می‏کند و تدریجاً زندگی  آنها بهتر می‏ شود.

 

برچسب‌ها: