امام علی(علیه السلام) در آینۀ قرآن(2)

22:53 - 1395/06/07

حسین تربتی 
اشاره:
در شماره گذشته مبحثی با عنوان «امام علی(علیه السلام)در آینۀ قرآن» آغاز گردید و در آن پس از ذکر مقدمه ای به آمار کلی آیاتی که در فضیلت امام علی(علیه السلام) نازل شده و روایات مختلف این باب اشاره شد؛ اکنون ادامۀ این مبحث ارائه می گردد.
و) هشتاد و يا هفتاد آيه
جمعي بر اين باورند كه تنها هشتاد آيه مختص به امام علي(علیه السلام) نازل شده است.
«عبد الرحمن بن ابي ليلي» مي‌گويد: «لَقَدْ نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) ثَمَانُونَ آيَةً صَفْواً فِي كِتَابِ اللَّهِ مَا شَرِكَهُ فِيهَا أَحَدٌ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ 1؛   به راستي در شأن علي(علیه السلام) هشتاد آية خالص در كتاب خدا (قرآن) نازل شده است كه هيچ فردي از اين امّت با او (در اين باب) شركت ندارد.»
از «مجاهد» نقل شده است:‌ «نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ سَبْعُونَ آيَةً لَمْ يَشْرِكْهُ فِيهَا أحَدٌ 2؛   در شأن علي(علیه السلام) هفتاد آيه نازل شده است كه هيچ فردي (در اين فضيلت)‌ با او شركت ندارد.»
در تعبير ديگر، همين نقل آمده است، منتهي در ذيل دارد:‌ «مَا شِرْكَهُ فِيهِنَّ أحَدٌ 3؛  كسي در [نزول] اين آيات با او شريك نيست.» 
ممكن است جمع بين اقوال اين باشد كه هر چه ((يَا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا)) داريم، حضرت علي(علیه السلام) امير و شريف آنهاست با آنهايي كه سيصد آيه گفته‌اند، تنافي نداشته باشند؛‌ چون آياتي كه ((يَا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا)) دارد، حدوداً سيصد آيه است و قول كساني كه مي‌گفتند لُبّ لباب قرآن دربارة حضرت علي(علیه السلام) است و آنچه از قرآن دربارة حضرت نازل شده دربارة هيچ كسي نازل نشده است،‌ با سيصد آيه سازگاري دارد و بين آنها تنافي ديده نمي‌شود. همين طور رواياتي كه مي‌گفت «كرايم قرآن» دربارة حضرت علي(علیه السلام) است، باز هم با قول سيصد آيه مي‌سازد، مخصوصاً كه در برخي روايات  كرايم به ((يَا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا)) تفسير شده است كه عدد آ‌ن به حدود سيصد آيه مي‌رسد.  مانند قولي كه مي‌گويد: ربع و يا ثلث قرآن دربارة ما اهل بيت(علیهم السلام) است. ممكن است مقصود كلّ اهل بيت(علیهم السلام) و از جمله شخص پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) باشد،‌ در اين صورت مي‌توان ادّعا كرد كه كلّ آيات نازل شده دربارة پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و ديگر اهل بيت(علیهم السلام)‌ (كه روايات با «فِينا» و يا «لَنَا» ياد كرده‌اند) به اندازة ثلث و يا ربع قرآن باشد، و اين ادعاي گزافي نخواهد بود.
امّا قول به هشتاد آيه نيز با قول سيصد آيه تنافي ندارد؛ چون هشتاد آيه مختص امام علي(علیه السلام) است؛ ولي در آيات ديگر مثل مباهله،‌ تطهير و... ما بقي اهل بيت(علیهم السلام) نيز شركت دارند، لذا اقوال با هم تنافي ندارند. و قول به هفتاد آيه نيز شايد به اين جهت است كه در برخي موارد اتفاقي نيست كه اين آيات مخصوص حضرت علي(علیه السلام) باشد، به اين جهت موارد اختلافي، جزء مختصات حضرت علي(علیه السلام) شمرده نشده است.
امّا اينكه هشتاد و يا هفتاد آيه را به آيات مختصة حضرت علي(علیه السلام) مربوط دانستيم، شاهدش تعبير «صَفواً» 5  يا «مَا يُشْرِكُهُ»6  و يا «لَمْ يُشْرِكُهُ» 7  و «مَا يُشْرِكَهُ» 8  مي‌باشد.
بيان فضايل حضرت علي(علیه السلام) از زبان ابن عباس 9
در يكي از سفرها معاويه وارد مدينه شد؛ ولي كسي به استقبال او نرفت. به «قيس بن سعد بن عباده» برخورد و با او از عدم استقبال مردم مدينه شكايت كرد. قيس پاسخ دندان شكني داد ( و كارهاي زشت او را بيان نمود و عامل عدم استقبال را، كارهاي خود معاويه معرّفي كرد).
معاويه به دنبال پسر عموي امام علي(علیه السلام) ابن عباس فرستاد و در كمال عصبانيت به او گفت: شنيده‌ام تو دست از ذكر فضايل علي برنمي‌داري؟ بترس از اينكه گرفتار عقوبت سخت من شوي، به گونه‌اي كه از آن رهايي نداشته باشي.
ابن عباس گفت: تمام اهل مدينه مي‌دانند من به غير از تفسير قرآن كه از براي آنان مي‌گويم، كاري ندارم؛ ولي چون از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) شنيدم كه فرمود: «مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنِ بِرَأْيِهِ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ؛ كسي كه قرآن را [بر خلاف حقيقت خودش و] طبق رأي خود تفسير كند، جايگاه او در آتش جهنّم خواهد بود.» و تو اي معاويه! مي‌گويي كه من تفسير قرآن بگويم، آيا درست تفسير كنم و يا برخلاف واقع و حقيقت بگويم؟
معاويه گفت: تفسير بگو و خلاف حقيقت و دروغ معني نكن؛ ولكن حق نداري دم از فضيلت علي بزني.
ابن عباس گفت: چگونه ممكن است انسان قرآن را تفسير كند؛‌ امّا از علي(علیه السلام) تعريف و تمجيد نكند، [چون كرايم قرآن دربارة اوست و او قرآن ناطق است].
معاويه گفت: اين سخن معنا ندارد. قرآن اين همه آيه دارد شما 2 تا آيه‌اش را كه مربوط به علي بن ابي طالب است، نخوان! بقيّة‌ آيات را بخوان و تفسير كن! ابن عباس گفت: اگر براي مردم خواندم: ((الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي  وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً)) 10 مگر اين آيه دربارة علي ابن ابي طالب(علیه السلام) نيست (كه در روز غدير نازل شد)؟ گفت: چرا، دربارة علي است؛ ولي تو اين آيه را نخوان و تفسير نكن. 
گفت: اگر براي مردم خواندم: ((الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن ))11  مگر اين آيه در شأن علي بن ابي طالب(علیه السلام) نيست؟ [كه باز هم در غدير خم نازل شد] و اگر من آيه را اينگونه تفسير كنم درست تفسير نموده‌ام، وگرنه خلاف واقع تفسير نكرده‌ام؟ معاويه گفت: بله، اين آيه هم دربارة علي بن ابي طالب(علیه السلام) است؛ ولي شما اين آيه را نخوان و تفسير نكن. آية ديگري بخوان! 
ابن عباس گفت: اگر براي مردم خواندم: ((إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ))  12 آيا اين آيه دربارة علي(علیه السلام) (و شيعيان) او نيست؟ و اگر من اينگونه تفسير كنم، صحيح است؛ و گرنه خلاف واقع است. معاويه گفت: چرا، اين آيه نيز دربارة علي(علیه السلام) است؛ ولي تو اين آيه را هم نخوان. آيه ديگري بخوان و تفسير كن!
گفت: اگر اين آيه را خواندم: ((إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ)) 13  مگر اين آيه در شأن علي(علیه السلام) نازل نشده است؟ و اگر من اينگونه تفسير كنم، درست تفسير نموده‌ام، و گرنه دروغ گفته‌ام. معاويه گفت: بله ، اين آيه نيز در شأن علي(علیه السلام) نازل شده است؛ ولي شما اين آيه را نخوان و تفسير نكن، آية ديگري بخوان و تفسير كن!
گفت: اگر اين آيه را خواندم: ((إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً)) 14  آيا اين آيه دربارة علي(علیه السلام) و خانوادة او(علیهم السلام) نيست؟ اگر من اينگونه تفسير كنم، مطابق با واقع است، و اگر نه دروغ گفته‌ام و من جرأت بر دروغ ندارم. گفت: آری، اين آيه نيز دربارة علي(علیه السلام) و خانوادة اوست؛ ولي شما اين آيه را نيز نخوان.
ابن عباس گفت: اگر من اين آيه را تلاوت كردم: ((إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى  مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّة)) 15  مگر اين آيه دربارة علي(علیه السلام)‌ نيست؟ و بايد اينگونه تفسير كنيم، و گرنه خلاف واقع مي‌شود.
معاويه گفت: بله، اين آيه نيز در شأن علي(علیه السلام) نازل شده است؛ ولي شما اين آيه را نيز قرائت نكن.
ابن عباس گفت: اگر من اين آيه را تلاوت كردم:‌ ((سَئَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ لِلْكَفِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِع)) 16 مگر در رابطه با جريان غدير نیست كه «حارث بن نعمان فهري» به پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عرض كرد: تا ديروز خودت امير بودي و از فردا مي‌خواهي پسرعمويت بر ما امير باشد، اين سخن، اگر از خودت است، كه نمي‌پذيريم و اگر از طرف خداوند است، من تحمل ندارم كه ببينم علي،‌ امير باشد، لذا از خداوند خواست كه عذابي بر او نازل كند و او را نابود نمايد. فريقين نوشته‌اند، (و علامه اميني در الغدير 30 منبع معرّفي نموده است) كه وقتي حارث اين درخواست را كرد، سنگي از آسمان فرود آمد، و باعث مرگ او شد. آيا اين آيه دربارة‌ فضايل علي(علیه السلام) نيست؟ و بايد به همين صورت تفسير شود. معاويه گفت: آری، اين نيز دربارة علي بن ابي طالب(علیه السلام) نازل شده است؛ ولي شما اين آيه را نخوان!
گفت: اگر اين آيه را خواندم: ((فَمَنْ حَاجَّكَ .... فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ الله عَلَي الْكَاذِبِين)) 17 مگر جان پيغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در اين آيه علي بن ابي طالب(علیه السلام) نيست؟ و اگر من اينگونه تفسير كنم، درست است، و گرنه خلاف واقع است. گفت: بله، علي بن ابي طالب(علیه السلام) است؛ ولي شما اين آيه را نيز قرائت نكن، آية ديگري بخوان!
گفت: اگر خواندم: ((قُلْ كَفى  بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني  وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ))؛ 18  «بگو:‌ كافي است كه خداوند و كسي كه علم كتاب (و آگاهي بر تمام قرآن)‌نزد اوست، ميان من و شما گواه باشند.» 
مگر اين آيه نيز دربارة علي بن ابي طالب(علیه السلام) نيست؟ و اگر من به اين صورت تفسير نمودم مطابق واقع تفسير نموده‌ام و گرنه دروغ گفته‌ام. گفت: این چنین است؛ ولي شما اين آيه را هم قرائت نكن و آية ديگري را قرائت و براي مردم تفسير كن!
گفت: اگر خواندم: ((وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ))؛ 19  «آنها را (در كنار دوزخ) نگهداريد كه بايد مورد بازپرسي قرار گيرند.»
[كه آلوسي با همة تعصبش مي‌گويد اين سؤالي كه همة انسانها روز قيامت بايد به آن پاسخ دهند سؤال از عقايد است و در رأس آن پرسش از ولايت علي بن ابي طالب(علیه السلام) قرار دارد.] ابن عباس گفت: آيا اين نيز دربارة علي بن ابي طالب(علیه السلام) نيست؟ و بايد به همين صورت تفسير شود، نه خلاف واقع؟ معاويه گفت: چرا، اين هم دربارة علي بن ابي طالب(علیه السلام) است؛ ولي شما اين آيه را قرائت نكن. 
گفت: اگر خواندم: ((مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى  نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً))؛ 20 «در ميان مؤمنين كساني هستند كه بر سر عهدي كه با خدا بستند، صادقانه ایستادند؛ بعضي پيمان خود را به آخر بردند [و شهيد شدند] و بعضي ديگر در انتظارند و هيچ گونه تغييري در پيمان خود ندادند.»
مگر اين آيه نيز در مورد علي بن ابي طالب(علیه السلام) نيست؟ معاويه گفت: قبول دارم. اين آيه نيز در شأن علي بن ابي طالب(علیه السلام) است؛ ولي شما اين آيه را نيز نخوان، آية ديگري بخوان و براي مردم تفسير كن! گفت: اگر خواندم: ((عَمَّ يَتَساءَلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظيمِ))؛ 21 «آنها از چه چيز از يكديگر سؤال مي‌كنند؟ از خبر بزرگ و پر اهميّت.»
مگر اين آيه نيز در شأن علي بن ابي طالب(علیه السلام) نيست؟ و بايد به همين صورت تفسير شود و گرنه مرتكب خلاف شده‌ام؟ گفت: چرا، اين نيز دربارة‌ علي بن ابي طالب(علیه السلام) است؛ ولي شما اين آيه را نيز نخوان! همين‌طور آيات را تكرار مي‌كرد و معاويه مي‌گفت: اين آيه را نخوان! سرانجام ابن عباس گفت: شما معيّن كن من چه آيه‌اي را بخوانم؟
معاويه گفت: اين سوره را بخوان: ((إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها * وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها)) 22 ابن عباس گفت:‌ اين آيه نيز مرتبط با علي(علیه السلام) است؟ معاويه گفت: چگونه؟ گفت:‌ مگر يادت نيست كه بعد از رحلت پيغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در مدينه زلزله‌اي آمد كه ابوبكر،‌ عمر و ديگران هر كاري كردند، زلزله آرام نشد. مردم به در خانة علي بن ابي طالب(علیه السلام) رفتند؟
(در «تفسير صافي» تعبير اين است كه: امير المؤمنين از منزل بيرون آمد و لبها را حركت داد و دست مباركش را بر زمين قرار داد و فرمود: «مَا لَكِ؟ اُسْكُنِي فَسَكَتْ بِاِذْنِ اللهِ؛ تو را چه شده است؟‌ ساكت باش! پس به اذن الهي ساكت شد... .» 23  آنگاه حضرت فرمود: منم آن انساني كه به زمين مي‌گويد: ((وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها))؛ 24 چه شده است كه اين گونه مي‌لرزد.» 25
وقتي سخن به اينجا رسيد، معاويه ناچار شد به ابن عباس اجازه دهدكه برود تا بيش از اين، آيات را در فضيلت حضرت علي(علیه السلام) نخواند و او مضمون اين شعر را براي معاويه خواند:
كتاب فضل تو را آب بحر كافي نيست
كه تر كني سرانگشت و صفحه بشماري

منكرين نزول آيه در شأن حضرت علي(علیه السلام) 
با نگاهي اجمالي به آنچه گفته شد، آيا كسي باور مي‌كند كه انساني پيدا شود و همچون كبك سر را در برف زمستاني فرو برد و بگويد: هيچ آيه‌اي در شأن حضرت علي(علیه السلام) نازل نشده است؟‌و آيا مي‌شود باور كرد عالمي و مفسّري چنين سخني بگويد؟ آري، هميشه انسانهايي يافت مي‌شوند كه روشن‌ترين حقايق را انكار مي‌كنند. يكي از آنها «حافظ عماد الدين ابي الفداء ابن كثير دمشقي» متوفاي 774 ق، صاحب كتاب «البداية و النهاية» مي‌باشد.
به نقل از «الغدير» او در جلد 7 اين كتاب صفحه 375، بعد از اينكه روايت صدقه دادن حضرت علي(علیه السلام) در نماز و در حال ركوع را «ابي سعيد الاشج» نقل مي‌كند، مي‌گويد: «وَ هَذَا لَا يَصِحُّ بِوَجْهٍ مِنَ الْوُجُوهِ لِضَعْفِ اَسَانِيدِهِ، وَلَمْ يَنْزَلْ فِي عَلِيٍّ شَيْءٌ مِنَ الْقُرْآنِ بِخُصُوصِيَّةِ وَكُلُّ مَا يُرِيدُونَهُ فِي قَوْلِهِ تَعَالَي: ((اِنَّمَا اَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هَاد)) وَ قَوْلِهِ: ((وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَي حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ اَسِيراً)). وَ قَوْلُهُ ((أ جَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ)) وَ غَيْرِ ذَلِكَ مَنَ‌ الْآيَاتِ وَ الْاَحَادِيثِ الْوَارِدَةِ فِي اَنَّهَا نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ لَا يَصِحُّ شَيْءٌ مِنَهَا؛ 26  اين روايت به هيچ وجهي صحيح نيست؛‌ چون سندهاي آن ضعيف است و چيزي از آيات قرآن به صورت خاص دربارة علي(علیه السلام) نازل نشده است، و هر آنچه را قصد كرده‌اند (و يا نقل كرده‌اند) مثل قول خداوند: ((إِنَّمَا أنْتَ مُنْذِرٌ وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَام))، و غير آن از آيات و روايات در اينكه دربارۀ علي(علیه السلام) است، هيچ كدام از آنها صحيح نيست.»
آنگاه مرحوم علامه اميني(رحمه الله) مي‌فرمايد: «كلمات دروغ بسيار بزرگي از دهانشان خارج شده است. چگونه اين مرد حكم به عدم صحّت نزول آية ((إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ الله)) دربارة علي(علیه السلام) مي‌كند و اسناد آن را تضعيف مي‌كند، در حالي كه خود ابن كثير در تفسيرش، ج 2، ص 71 از طريق «ابن مردويه» از «كلبي» اين جريان را نقل كرده است و خود تصريح مي‌كند اين اسناد قدح و مشكلي ندارند. از اين گذشته، ما اشاره كرديم كه سند حديث اشج صحيح است و تمام رجال سند مورد اطمينان هستند.» 27  و آنگاه به ملامت او پرداخته، در مواردي آيات نازله درباره حضرت علي(علیه السلام) را ثابت كرده است و آدرس مي‌دهد. 28
اي كاش امثال «ابن كثير» منابع خود اهل سنّت را نگاه مي‌كردند، و بدون تعصّب قضاوت مي‌نمودند؛ زيرا چه بسيار روايات و آيات كه دربارة فضايل علي(علیه السلام) نازل شده است. 29 از روايات بي‌شمار فقط به يك روايت از منابع اهل سنت بسنده مي‌كنيم: «خوارزمي» با اسنادش از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل مي‌كند كه آن حضرت فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ لِأَخِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَضَائِلَ لَا يُحْصِي عَدَدَهَا غَيْرُهُ فَمَنْ ذَكَرَ فَضِيلَةً مِنْ فَضَائِلِهِ مُقِرّاً بِهَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ لَوْ وَافَى الْقِيَامَةَ بِذُنُوبِ الثَّقَلَيْنِ وَ مَنْ كَتَبَ فَضِيلَةً مِنْ فَضَائِلِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) لَمْ تَزَلِ الْمَلَائِكَةُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ مَا بَقِيَ لِتِلْكَ الْكِتَابَةِ رَسْمٌ وَ مَنِ اسْتَمَعَ إِلَى فَضِيلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الذُّنُوبَ الَّتِي اكْتَسَبَهَا بِالِاسْتِمَاعِ وَ مَنْ نَظَرَ إِلَى كِتَابِهِ فِي فَضَائِلِهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الذُّنُوبَ الَّتِي اكْتَسَبَهَا بِالنَّظَرِ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(علیه السلام) النَّظَرُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) عِبَادَةٌ وَ ذِكْرُهُ عِبَادَةٌ وَ لَا يُقْبَلُ إِيمَانُ عَبْدٍ إِلَّا بِوَلَايَتِهِ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِهِ؛ 30  خداوند براي برادرم علي(علیه السلام) فضايل بي‌شماري قرار داده است، پس اگر كسي از روي اعتقاد يكي از آن فضايل را بيان كند، خداوند گناهان گذشته و آيندة او را مي‌بخشد. و اگر كسي يكي از آن فضايل را بنويسد، تا هنگامي كه آن نوشته باقي است،‌ ملائكه براي او استغفار خواهند كرد. و اگر كسي يكي از فضايل آن حضرت را بشنود، خداوند گناهاني را كه از طريق گوش انجام داده است، خواهد بخشيد. و اگر كسي به نوشته‌اي دربارة فضايل علي(علیه السلام) نگاه كند، خداوند از تمامي گناهاني كه از راه چشم كسب كرده است،‌ خواهد گذشت. بعد فرمود: نگاه به برادرم علي بن ابي طالب(علیه السلام) عبادت و ذكر نام او نيز عبادت است، و خداوند ايمان بنده‌اي را بدون پذيرش ولايت (و امامت) و بيزاري از دشمنان او نمي‌پذيرد.»
در روايت بعدي همين كتاب مي‌خوانيم كه مردي به ابن عباس گفت:‌ سبحان الله! چه قدر فضايل علي(علیه السلام) فراوان است كه من سه هزار مورد را شماره كردم، ابن عباس گفت: چرا نگفتي كه فضايل او به سي هزار تا نزديك‌تر است [تا سه هزار تا].»
اگر امثال ابن كثيرها برخي از آنها را انكار كند و يا سيصد آيه‌اي كه دربارة امام(علیه السلام) ‌نازل شده است را منكر شوند، باز فضايل و مناقب حضرت علي(علیه السلام) فراوان است. البته ترس اين است كه حديث اوّل شامل خود ابن كثير دمشقي نيز بشود؛ چون او نيز در تفسيرش تعدادي از فضايل علي(علیه السلام) ‌را نقل كرده است. 
_______________________________________
1 . شواهد التنزيل، حاكم نيشابوري، مؤسسه چاپ و نشر، تهران، 1411ق، ج 1، ص 55.
 2. همان، ص 52.
 3. همان، ص 53.
4 . تفسير فرات كوفي، فرات بن ابراهیم کوفی، مؤسسه چاپ و نشر، تهران، 1410ق، ص 47.
5 . شواهد التنزيل، حاكم نيشابوري، ص 55.
6 . همان.
 7. همان، ص 52.
8 . همان،‌ ص 53.
9 . با اينكه در اين مقاله بنابر بيان جزئيات فضايل مولا اميرمؤمنان علي(علیه السلام) نيست، امّا بيان اين داستان كه بعضي جزئيات را دارا است ـ به صورت خلاصه ـ خالي از لطف نيست. براي آگاهی از جزئيات آيات فضيلت رجوع شود به: 
ـ آيات ولايت در قرآن، مكارم شيرازي، تنظيم ابو القاسم عليان، نسل جوان، قم، اول، 1381.
ـ پيام قرآن، مكارم شيرازي و همكاران، تنظيم ابو القاسم عليان، نسل جوان، قم، اول، ج 9.
ـ الغدير، علامه اميني، دار الكتب الاسلاميه، تهران، ج 2، ص 52 ـ 55، ج 3، ص 106 ـ 111.
ـ المناقب، موفق ابن احمد خوارزمي، مؤسسة النشر الاسلامي، جامعه مدرسين، قم.
ـ شواهد التنزيل، حاكم حسكاني نيشابوري، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، اول، 1393 ق، ج 1.
10 . مائده / 5؛ «امروز دين شما را كامل كردم و نعمت را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما پسنديدم.»
11 . مائده / 3 : «امروز كفار از [شكست] دين شما نااميد شدند، از آنها نترسيد، از من بترسيد (از اينكه مخالفت كنيد.)»
12 . بينه / 7: «به راستي كساني كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، آنها بهترين مردمند.»
 13. رعد / 7: «تو ترساننده (و بشارت دهنده) هستي؛ ولي براي هر گروهي هدايت كننده (و امامي) هست.»
14 . انسان / 9: «ما فقط براي رضاي خدا به شما طعام مي‌دهيم و از شما انتظار هيچ پاداش و تشكري را نداريم.»
 15. توبه / 111: «خداوند از مؤمنين جان و مالشان را در مقابل بهشت مي‌خرد.»
16 . معارج / 1: «درخواست كننده (از ما) تقاضاي عذاب كرد كه انجام مي‌گيرد (اين عذاب) براي كافران است و هيچ كس نمي‌تواند آن را دفع كند.»
 17. آل عمران / 61: «هر گاه بعد از علم و دانشي كه به تو رسيده (باز) كساني درباره مسيح با تو به ستيز برخيزند، بگو: بياييد ما فرزندان را و شما نیز فرزندان خود را دعوت كنيم، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما نيز زنان خويش را؛ ما از نفوس خود (و كسي كه همچون جان ما است) دعوت كنيم، شما نيز از نفوس خود، آنگاه مباهله كنيم... .
18 . رعد / 43.
19 . صافات / 24.
20 . احزاب / 23.
 21. نباء / 1 و 2.
22 . زلزال 1 و 2.
23 . تفسير الصافي، ملا محسن فيض كاشاني، مؤسسة‌ الاعلمي، بيروت، دوم، 1402 ق، ج 5، ص 358.
24 . همان، ص 333.
25 . مدرك اصل داستان، منهاج الولاية، قرني گلپايگاني، کتابخانه صدر، تهران، با تلخيص فراوان و ساده نمودن عبارات، ص 129 ـ 137.
26 . الغدير في كتاب والسنّة و الادب، عبد الحسين احمد الاميني النجفي، دار الكتب الاسلامية، تهران، دوم، 1366 هـ. ش، ج 3، ص 243.
27 . الغدير، علامه اميني، ج 3، ص 244.
28 . همان، ج 2، ص 52 ـ 55، و ج 3، ص 106 ـ 111، وص 156 ـ 163.
29 . خود حسكاني مي‌گويد: روايات در شأن علي(علیه السلام) آن قدر زياد است كه من نياز به بررسي سند نديدم. «و اعرضت عن النقد الاسانيد والروايات تكثّراً «تهوّراً»، ص 14.
 30. المناقب، خوارزمي، مؤسسۀ النشر الاسلامی، قم، 1417ق، ص 32، ح 2؛ نامبرده از مائة منقبة،‌ ابن شاذان، ص 176، ح 100؛ و كفاية المطالب، ص 252؛ فرائد السمطين جويني، ج 1، ص 19، نقل نموده است.

برچسب‌ها: