(مربیان و اساتید شهید مطهری(رحمه الله))
غلامرضا گلی زواره روايت رويش
اگر چه كودكان بر اساس سرشتي توحيدي ديده به جهان ميگشايند؛ اما اين نور دروني كه در منابع اسلامي، فطرت، نام دارد، كافي نيست و لازم است در خانواده، شرايط شايستهاي حاكم باشد تا طفل به سوي شكوفايي معنوي و رويش فضيلت گام بردارد. شهيد آيت الله مطهري از نبوغي فوق العاده برخوردار بود؛ اما اين شقايق ملكوتي در محيط ممتاز و آراسته به ديانت، نشو و نما يافت؛ چنانكه مقام معظم رهبري تأكيد فرموده بودند: محيط خانوادگي شهيد مطهري، ممتاز بود. 1
پدر آن شهيد شيخ محمدحسين مطهري (متوفاي 1334 هجري)، آنچنان صداقت و راستي داشت كه مأمور ثبت احوال، نام خانوادگي مطهري را برايش برگزيد.2 وي بعد از تكميل تحصيلات علوم ديني در عتبات عراق به فريمان (وطن خويش) بازگشت و به ترويج معارف ديني اهتمام ورزيد. 3 محمدتقي مطهري، برادر شهيد مطهري ميگويد: پدرم در 1323 هجري با دختر آخوند ملا جعفر روحاني، ازدواج كرد. اين بانو، هوش و فراستي ويژه و حافظهاي شگفت در قلمرو ادبيات و تاريخ داشت. وي مطالب كتاب تحفه حكيم مؤمن را حفظ كرده بود و براي زنان فريمان طبابت ميكرد. قدرت پيام و سخنوري اين زن با ايمان نيز تعجبآور بود. وي اين تواناييها را با خلوص نيت، روح لطيف و رئوف، ممزوج ساخته بود. محصول ازدواج شيخ محمدحسين با سكينه خانم پنج پسر و دو دختر بود. 4
تنديس اخلاص و پارسايي
شيخ محمدحسين مطهري در زمره روحانياني است كه ساليان متمادي با ذكر، دعا، عبادت، شبزندهداري، تلاوت قرآن و راز و نياز با خداوند مأنوس بود. مقام معظم رهبري ميفرمايند: پدر ايشان از جنبه معنوي، زهد و تقوا ممتاز بود. خود ايشان (شهيد مطهري) بارها ميگفت: انس به عبادت، ذكر و اخلاق اسلامي را از پدرم ياد گرفتم. 5
پدرشان از علماي فريمان بود. بارها او را ديده بودم، جزو آن آدمهاي قديمي صد در صد مقيد بود. 6 در حالي كه قطعاً مرحوم مطهري رتبه علمي بالاتري از پدرشان داشتند؛ اما در مقابل اين پدر، خاضع بودند. علتش هم اين بود كه ميگفتند: اول كسي كه مرا با مسائل معنوي و حال و عبادت هدايت كرده بود، پدرم بوده [است]. 7
ايشان در 15/2/1378، در ديدار با معلمان فرمودند: «شهيد مطهري در دامان چند معلم خوب پرورش يافته بود كه اولش پدر خودش بود. مطهري انسان استثنايي برجستهاي در زمان خودش بود؛ امّا آن پدر بود كه توانست اين مرد بزرگ را به وجود آورد و تربيت كند.» 8
مرحوم آيت الله مرعشي هم فرموده بود: «زهد و پرواپيشگي اين شيخ با اخلاص، زبانزد خاص و عام بود.» 9 شهيد مطهري در آغاز كتاب داستان راستان مينويسد: «اين اثر را به پدر بزرگوارم، كه اولين بار ايمان، تقوا و راستي معظمله مرا با راه راست آشنا ساخت، اهدا ميكنم.» 10
بدون ترديد آن شهيد دانشور، از سرزمين سبز فضيلت برخاست و در جامعه اسلامي به عطرافشاني معنوي و معرفتي پرداخت. 11
شيخ محمدحسين تلاش ميكرد اهل خانه را با رفتارهاي عطوفتآميز و نشاط دروني ناشي از صفاي روحاني به سوي عبادات، نوافل و مستحبات راغب سازد. شهيد مطهري ميگويد: پدرم حداقل دو سه ساعت قبل از طلوع صبح، بيدار ميشد و قرآن تلاوت ميكرد و با آرامشي خاص نماز شب ميخواند. وي با وجود سالخوردگي خوابي ناآرام داشت. و لذت معنوي، او را اينگونه نگه ميداشت. 12 وي در جاي ديگر ميگويد: ما از بچگي اين را ميديديم كه از نظر ايشان، نماز مهمترين حقيقتها بود. حسّ ميكرديم ماه رمضان كه ميآيد واقعا يك امر قابل احترامي ميآيد. 13 مرحوم ابوي ما دو ماه رجب و شعبان را پيوسته روزه ميگرفتند و به ماه مبارك رمضان وصل ميكردند. 14
در تابستان 1326 ش امام خميني(قدس سره) همراه جمعي از علماي خراسان رضوي به فريمان آمدند و چند شب، ميهمان شيخ محمدحسين مطهري بودند. آن روح قدسي چنان نسبت به وي ارادت پيدا كرد كه شهيد مطهري ميگويد هر وقت حاج آقا روح الله مرا ميديد، ميفرمود: آقا چطور است، بعدها امام با اين بزرگوار، مكاتباتي داشت و رحلت وي را به شهيد مطهري تسليت گفت.15 اين شيخ پارسا به دليل تزكيه درون و صفاي باطن از شجاعت برخوردار بود و از دستگاه ستم، نفرت داشت. يك بار كه رضاخان به فريمان آمد ، وي به ديدارش نرفت و از خداوند خواست ديگر پاي اين جرثومه تباهي و ستم به شهرشان گشوده نشود و دعايش هم به اجابت رسيد. 16
وي در ماجراي قيام گوهرشاد نيز در زمره علماي مبارز خراسان، دستگير و بازداشت شد؛ ولي چون نجات را در صدق ميدانست و اين را در رفتار و گفتار خود نشان داد از حبس، رهايي يافت. 17
تماشاي فرزانگي
شهيد مطهري از ده سالگي، تحصيلات حوزوی را آغاز كرد و در سال 1312 ش يا 1313 به اتفاق برادر خود، محمدتقي، به مشهد رفت و در مدرسه ابدال خان دروس طلبگي را پي گرفت. وي به اين ايام چنین اشاره می کند:
در ميان علما، فضلا و مدرسين حوزه مشهد، فردي كه پيش از همه در نظرم بزرگ جلوه مينمود و دوست داشتم به چهرهاش بنگرم و در مجلس بنشينم و قيافه و حركاتش را در نظر بگيرم و آر زو ميكردم روزي به پاي درسش بنشينم، مرحوم آقا ميرزا مهدي شهيدي رضوي، مُدرّس فلسفه الهي در آن حوزه بود. آن آرزو محقّق نشد زيرا آن مرحوم در همان سالها درگذشت. 18
در آن زمان استبداد رژيم رضاخان چون ابر سياهي، آسمان ايران را فرا گرفته بود. ظلمت ناشي از اين اختناق، طوفاني بوجود آورده بود كه شعلههاي مشعلهاي فضيلت را در معرض خاموشي قرار ميداد. نسيمهاي فرحزاي معنويت، كم تر در حال وزيدن بودند و جويبارهاي جانبخش، به ندرت قادر بودند از قلههاي ايمان و تقوا جاري شوند؛ با اين وجود، در گوشه و كنار كشور، هنوز بوستانهاي فضل و فضيلت در حال عطرافشاني بودند و شهيد مطهري به دنبال چنين كانونهايي است، ميخواهد دل و جان را به عطر معارف قرآني و روايي عطرآگين سازد و روح تشنهاش را معارف معنوي سيراب سازد.
آن شهيد به اين قضايا چنين اشاره كرده است: من كه بچه بودم در حدود سالهاي 1314 ـ 1315 ش در خراسان زندگي ميكردم. در آن منطقه، دو يا سه معمّم بيش تر پيدا نميشد. درب مدرسهها بسته شده بود و تقريباً مسجدها هم بسته بود و هيچكس باور نميكرد دين و مذهب دوباره زنده شود. 19 شهيد مطهري در اين شرايط آشفته، غرق در دغدغههاي روحي است، شك و حيرت سراسر وجودش را فرا ميگيرد، به اصالت و اهميت اين افكار كه درباره مسائل اعتقادي و ماورايي است، پي ميبرد و ميكوشد از اين وادي حيرت به سرزمين يقين و ايمان پاي گذارد؛ از اين رو با تلاشي بيوقفه مقدمات عربي، فقه و اصول و منطق را ميآموزد تا بتواند در ساحل حكمت و عرفان قرار گيرد و از درياي فيلسوفان، متكلمان و اهل معنا جرعهها بنوشد.
در ميان كارواني از اهل حكمت نظري و عملي، تنها كسي كه استاد مطهري(رحمه الله) را شيفته خود كرده و دل از دست او ربوده است، جاذبه معنوي ميرزا مهدي عسكري شهيدي است. معنويت محضر او و صلابت درس حكمتش، بزرگترين مشوق آن شهيد براي گذراندن هر چه سريعتر علوم مقدماتي بوده است. 20 گويا در همان دوران با آنكه نوجواني بيش نبود، ضمن تحصيل، فرزانگي و فروزندگي اين عالم ربّاني براي شهيد مطهري روشن بود و بعيد نيست كه اگر چه درس ايشان را بهطور مستقيم درك نكرده است؛ ولي از گرماي علم و معرفت و نور ايمان و تقوايش، نيرويي معنوي و فكري به دست آورده و براي پيگيري دست يافتن به كمالاتي كه اين حكيم، مروّج آن بوده، مصمم شده و از آن راهروهاي ترديد و حيرت هم به گلستان امني قدم گذاشته است.
جرعهنوش چشمه جوشان امام خميني(قدس سره)
در سال 1316 ش شهيد مطهري بعد از چهار سال تحصيل در حوزه علميه مشهد، به قم مهاجرت كرد تا به تحصيل خود ادامه دهد. او هنوز مقدمات دروس حوزوي را به طور كامل نخوانده و به پايان نرسانده بود؛ اما افق فكري و گرايشهاي درونياش به سوي مسائل اعتقادي جهانبيني توحيدي، ايمان، علم و معارف عالي تشيع، در اوج بود:
در اندرون من خسته دل ندانم كيست
كه من خموشم و او در فغان و در غوغاست
اين بار فرازي ديگر از حيات علمي و معنوي آن شهيد رقم ميخورد كه در تكوين شخصيت وي به عنوان متفكري ژرفنگر و عالمي اهل فضيلت بسيار نقش آفرين و تأثيرگذار بوده است. اين دوران پانزده سال طول كشيد. وي در جايي به روزهاي آغاز هجرت به قم اشاره كرده است: پس از مهاجرت به قم، گمشده خود را در شخصيتي ديگر يافتم. همواره مرحوم آقا ميرزا مهدي شهيدي را گمشدة خويش ميديدم و فكر ميكردم كه روح تشنهام از سرچشمه زلال اين شخصيت، سيراب خواهد شد، اگر چه در آغاز مهاجرت به قم، هنوز از مقدمات فارغ نشده بودم و شايستگي ورود به معقولات را نداشتم؛ اما درس اخلاقي كه به وسيله شخصيت محبوبم در هر پنجشنبه و جمعه گفته ميشد و در حقيقت درس معارف و سير و سلوك بود، نه اخلاق به مفهوم خشك علمي، مرا سرمست ميكرد. بدون هيچ [گونه] اغراق و مبالغهاي اين درس، مرا آنچنان به وجد ميآورد كه تا دوشنبه و سهشنبه هفته بعد، خودم را شديداً تحت تأثير آن مييافتم. بخش مهمي از شخصيت فكري و روحي من در آن درس، و سپس در درسهاي ديگري كه طي دوازده سال از آن استاد الهي (امام خميني(قدس سره)) فرا گرفتم، انعقاد يافت و همواره خود را مديون او ميدانم. به راستي كه او روحي قدسي و الهي بود. 21
شهيد مطهري در جاي ديگري تصريح كرده است: آن ايّام، تازه با حكمت اسلامي آشنا شده بودم و آن را نزد استادي (امام خميني(قدس سره)) كه برخلاف اكثريت قريب به اتفاق مُدّعيان و مُدّرسان اين رشته صرفاً داراي يك سلسله محفوظات نبود؛ بلكه الهيات اسلامي را واقعاً چشيده و عميقترين انديشههاي آن را دريافته بود و با شيرينترين بيان، آنها را بازگور ميكرد، ميآموختم. لذّت آن روزها و مخصوصاً بيانات عميق و لطيف و شيرين استاد از خاطرههاي فراموشنشدني عمر من است. يك طرح اساسي در فكرم ريخته شده بود كه زمينه حلّ مشكلاتم در يك جهانبيني گسترده بود. به اصالت معارف اسلامي اعتقاد پيدا كرده بودم. معارف توحيدي قرآن، نهج البلاغه و پارهاي احاديث و ادعيه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بيت اطهار(علیهم السلام) را در يك اوج عالي احساس ميكردم. 22
آري شهيد مطهري در سنين جواني، داراي عطش و شوقي شگفت براي رسيدن به كمالاتي در دو عرصه معرفت و معنويت بود. هر جا كه ميرفت در پي شناسايي مربيان اخلاق و عرفان بود تا با آنان ارتباط برقرار كند و از محضرشان بهره ببرد. خداوند متعال نيز او را از افاضات استاداني برخوردار ساخت كه اگر نگوييم كه بينظير، كمنظير بودند، يكي از آن نوادر دوران، امام خميني(قدس سره) بود كه در كنار مقامات فوق العاده علمي و فقهي، نوآوري و پژوهشي در علوم عقلي و نظري، فضایلبرجستهاي داشت و به وسيله تقوا، تهذيب نفس و انس با ذكر، دعا و نوافل، دل و ذهن را به نور الهي آراسته بود.
او در مدرسه فيضيه، درس اخلاق ميگفت و اين درس، آنچنان تحولآفرين بود كه برخي در همان لحظات آنقدر گريه ميكردند كه از هوش ميرفتند. شهيد مطهري از فيوضات پربار تربيتي و معنوي اين درس، در سازندگي درون، استفاده كرد و ميان او و اين استاد، پيوندي عاطفي و فراتر از روابط شاگردي و استادي برقرار شد به همين دليل آن حكيم مطهر در سخنان و نوشتههاي خود، وقتي به نام اين بزرگوار ميرسد لفظ روحي فداه را به كار ميبرد. 23
شهيد مطهري در يكي از آثار خود، موقعي كه امام در نجف اشرف در تبعيد به سر ميبرد، چنين به وصف آن روح قدسي ميپردازد: و امّا آن سفركرده كه صدها قافله دل همراه اوست، نام او، ياد او، شنيدن سخنان او، روح گرم پرخروش او، اراده و عزم آهنين او، شجاعت او، روشنبيني او، ايمان جوشان او كه زبانزد خاص و عام است، يعني جان جانان، نور چشم و عزيز روح ملت ايران استاد عاليقدر و بزرگوار ما حضرت آيت الله العظمي خميني (ادام الله ظله) حسنهاي است كه خداوند به قرن ما و روزگار ما عنايت فرموده ... است. قلم بيتابي ميكند كه به پاس دوازده سال فيضگيري از محضر آن استاد بزرگوار و به شكرانه بهره روحي و معنوي كه از بركت نزديك بودن به آن منبع فضيلت و مكرمت كسب كردهام، اندكي از بسيار را بازگو كنم:
اين نفس جان دامنم برتافته است
بوي پيراهن يوسف يافته است
كز براي حق صحبت سالها
فاش گو رمزي از آن خوشحالها
تا زمين و آسمان خندان شود
عقل و روح و ديده، صد چندان شود
گفتم اي دور افتاده از حبيب
همچو بيماري كه دور است از طبيب 24
و در جاي ديگر ميگويد: دوستاني كه در دوره قم بودند، ميدانند كه من لا اقل دوازده سال در خدمت ايشان تحصيل كردهام. باز در سفري كه به پاريس [و نوفل لوشاتو] رفتم چيزهايي از روحيه اين مرد كشف كردم كه نه تنها بر ايمان من، بلكه بر حيرت من افزوده شد. 25
ايّام سازندگي اخلاقي و معنوي
موقعي كه شهيد مطهري در قم، مشغول تحصيلات بود، آيات ثلاث (سيد محمد حجت كوهكمرهاي، سيد صدر الدين صدر و سيد محمدتقي خوانساري) به برنامههاي آموزشي، تربيتي و مديريتي حوزه، نظارت داشتند؛ ضمن اينكه خودشان به عنوان مدرسانی عاليمقام، مشغول افاضه علمي و معنوي بودند. از ميان اين بزرگواران، مرحوم آيت الله حجت از مقام و موقعيت برتري برخوردار بود و با آنكه آيت الله حائري بر اساس برخي مصالح حكيمانه شخص خاصي را به عنوان جانشين بعد از خود معين نكرد؛ اما به سوي مرحوم حجت كوهكمرهاي تمايل داشت و حتي مجلس درس، بحث و محل نماز و دفتر شهريه طلاب را به ايشان واگذار كرد و نيز گفته شده كه احتياطات فقهي خود را به وي و آيت الله بروجردي ارجاع ميداده است.
شهيد مطهري از محضر اين عالم زاهد برخوردار شد و شيفته وارستگي و صفاي باطن اين استاد حوزه گرديد. مرحوم حجّت از تظاهر، گريزان و از خودنمايي مبرّا و منزه بود. او به خود اجازه نميداد به كارگزاران ستم و سياستمداران رژيم پهلوي نزديك شود. در وقايعي كه بعد از رحلت مرحوم حائري به وجود آمد و حوزه را تحت فشار قرار داد، آن روح بزرگ، ثبات قدم به خرج داد عدهاي از رجال، در آن وقايع و حوادث، طاقت خود را از دست دادند؛ امّا آن عنصر مقاومت، تنديس وقار، اسوه متانت و الگوي تقوا و توكل از ميدان بيرون نرفت. اصولاً بقاي حوزه علميه قم، مرهون خدمات، ثبات قدمها و متانتهاي مرحوم حجت است؛ همانگونه كه آيات محترم صدر و خوانساري در اين امر دخيل بودهاند 26
مرحوم حجت كوهكمرهاي دانش و تواناييهاي علمي خود را به بردباري آراسته بود و تمامي فشارها، اهانتها و تنگنظريهاي مخالفان را به دليل شرح صدر، ناديده ميگرفت. شهيد مطهري ذيل گفتارهاي معنوي به اراده قوي اين عالم رباني و هجرت ايشان از برخي عاداتهاي زيانآور اشاره دارد و ميگويد: ايشان استاد ما بودند و در خدمت او درس خوانديم، مرد بزرگواري بودند. 27
شيفته پارسايي و پايداري
آيت الله سيد صدر الدين صدر در تشويق طلاب كوشا بود و با آنان چون پدري مهربان رفتار ميكرد. وي بسيار فروتن بود و نسبت به خاندان طهارت ارادت ويژهاي داشت. او به مناصب مرسوم، تمايلي نداشت و با آن سيماي نوراني و منش والا،مردي آزادفكر، صريح اللهجه ، بسيار صميمي، اهل مدارا، د ورانديش، مدير و مدبر بود. 28
سومين شخصیت ، آيت الله سيد محمدتقي خوانساري است كه علاوه بر مقامات علمي، عالمي مبارز و زاهد بود. در جنگ جهانی اول كه استعمار انگلستان به عراق هجوم آورد، وي همراه علمايي چون مرحوم آيت الله سيد مصطفي كاشاني عليه اين تجاوز به مبارزه برخاست و همچون رزمندهاي كارآزموده و شجاع با دشمن جنگيد تا آنكه به اسارت بريتانيا درآمد و چهار سال را در تبعيد و حبس سپري كرد. وي پس از آّزادي، همراه آيت الله شيخ عبد الكريم حائري به قم آمد و با ايشان در تأسيس حوزه علميه اين شهر همكاري كرد. او پس از ارتحال آيت الله حائری ، به همراه سيد محمد حجت و سيد صدر الدين صدر اهداف آن مرجع عاليقدر و زعيم والامقام را دنبال كرد و با تربيت علماي وارسته و برجسته كه بعداً در زمره شخصيتهاي علمي و استوانههاي حكمت و فقاهت به شمار آمدند خدمات شايستهاي به حوزه علميه ارائه كرد.
از اقدامات ديگرش اقامه نماز عبادي ـ سياسي جمعه است كه ابتدا در مدرسه فيضيه و سپس به دليل كثرت نمازگزاران در مسجد امام حسن عسكري اقامه شد. اقامه نماز استثقاء در سال 1363 ق مصادف با اشغال مراكز ايران به دست متفقين، از ديگر اقدامات فراموشنشدني ايشان بود كه به بارندگي قابل توجهي در قم منجر شد كه تأييدي بر صفاي نفس و باطن نوراني اين فقيه فرزانه است. مبارزات سياسي آيت الله خوانساري در ماجراي ملي شدن صنعت نفت، موضوع كشف حجاب و حمايت از فدائيان اسلام در مبارزه با استبداد نيز كارنامه اين بزرگوار را در عر صه مذكور درخشان ساخته است. 29
اجتماع ويژگيهاي آيات ثلاث، تعادل و توانمندي حوزه قم را در عرصههاي علمي، معنوي و اجتماعي افزايش ميداد. شهيد مطهري شيفته دلاوريهاي توأم با پارسايي و پرهيزگاري آيت الله خوانساري بود؛ اما شخصيت ويژه ايشان، نشان داد براي سازندگي دروني و آراستگي به علم و تقوا از ويژگيهاي آن بزرگواران و ديگر اساتيد حوزه قم كمال بهرهبرداري را كرد. 30
در شرايطي كه آيات ثلاث به وجود آوردند، اوقات شهيد مطهري علاوه بر تحصيلات متداول به خودسازي و تكامل معنوي نيز سپري شد و ضمن اینکه معارف زيادي آموخت، معلومات خود را توسعه داد و عميق، ريشهدار و منظم كرد، كوشيد اندرون را به نور ايمان و تقوا روشن سازد. اين سازندگيهاي روحاني و معنوي، آن شهيد را به سوي كمالات عرفاني، وارستگي و خلق و خوي ملكوتي ارتقا ميداد. به علاوه، آراستن دل و ذهن به اين انوار الهي، بر فراست، بصيرت و معرفت او ميافزود. از نوشتهها و سخنرانيهاي او كاملاً هويد است كه چقدر مراقب است حقایقی را بر زبان يا قلم آورد كه همهجانبه و ژرف باشد و در نجات دادن جامعه از مفاسد گوناگون و رهنمون ساختن آنان به ساحل سلامت (قرآن و عترت) مؤثر واقع شود. 31
مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنهاي(حفظه الله) فرمودهاند: «بعد از دوران شكوفايي مجدد حوزه علميه قم، سه مرجع معروف در قم بودند كه با همكاري هم، حوزه را اداره ميكردند. آغاز طلبگي و دوران پارسايي طلاب و توجه و عنايت طلاب به جنبههاي معنوي و اخلاقي، دوراني بود كه مرحوم مطهري در قم بودند.» 32
ملاقات با مُربّيان مُهذّب
در اين ايام توفيقهاي ديگري هم نصيب شهيد مطهري ميشد. مرحوم آقا نجفي قوچاني با آن كمالات علمي و حالات معنوي، ماه رمضان كه فرا ميرسید، با وجود درجه و اعتباري كه در شهر قوچان داشت، از زادگاه خود به قم ميآمد و در مدرسه دارالشفاء در اتاق شهيد مطهري سكني ميگزيد. بزرگان آن زمان مثل مرحوم صدر و سيد محمدتقي خوانساري به ملاقات وي مي آمدند و او را تكريم ميكردند و مرحوم نجفي هم به آن بزرگان ارادت داشت و در نماز مرحوم خوانساري شركت ميكرد. شهيد مطهري با اين فقيه وارسته در حجرهاش انس ويژهاي برقرار كرده بود و از معارف و خصال شايستهاش بهره ميبرد و اين ارتباط بر شكلگيري شخصيت آن مصلح بيدار، بسيار مؤثر بوده است. 33
عالم ديگري كه شهيد مطهري در قم، محضرش را درك كرد، آيت الله سيد محمد علي موسوي گرمارودي است. اين روحاني علاوه بر جامعيت علمي در معقول، منقول و مسائل ذوقي، ادبي و عرفاني، نمونهاي واقعاً كمنظير از مهرباني، رأفت، طراوت روحي و خوشطينتي بود. او خوش نيت و پاكدل بود. از پيشرفت همگان لذت ميبرد، دل و زبانش يكي بود و حتي از گفتن درو غهاي مصلحتآميز هم اجتناب ميكرد. وي از هر گونه تظاهر و تصنّع بيزار بود و تعمد داشت از هيأت يك طلبه عادي تجاوز نكند. پرهيز و مراقبت او در مأكولات و امور روحاني معروف بود. مدام با طهارت و با وضو بود. در تمام عمر هفتاد و دو سالهاش، قبل از اذان صبح براي نماز شب برميخاست و تا هنگامي كه آفتاب طلوع ميكرد، مشغول نوافل نماز صبح و ادعيه بود. حتي در تنهايي، ادب حضور داشت و گويي در حضور بزرگي نشسته است. زهد راستين و ناآشكاري داشت. گاهي يك قبا را چند سال پياپي ميپوشيد؛ ولي در منش و روش، بلند طبع و در ظاهر، بسيار پاكيزه بود. استغناي طبعش مشهور بود. 34
شهيد مطهري اگر چه در جواني، در حوزه قم «قوانين الاصول» را نزد آيت الله گرمارودي خوانده بود و با اينكه صرفاً در همين درس از اين استاد خود تعليم گرفته بود؛ اما چون تحت تأثير اخلاق، رفتار و زهد اين بزرگوار قرار گرفته بود تا آخر عمر، مقام اين مربي مهذّب را پاس ميداشت و سالي يك مرتبه هم به ديدارش ميرفت و از اين جهت، به فرزند اديب و شاعر او، سيد علي موسوي گرمارودي، عنايت ويژهاي نشان ميداد و مدام ميگفت: من مديون پدر ايشان هستم. 35
در محضر مرجعي بلندپايه
مرجع عاليقدر جهان تشيع و زعيم بزرگوار حوزههاي علوم ديني، حضرت آيت الله بروجردي در زمره ناموراني است كه در تكوين شخصيت علمي و شكوفايي فكري شهيد مطهري سهم عمدهاي داشتهاند. حجت الاسلام شيخ علياصغر مرواريد ميگويد: شهيد مطهري در حجرهاي در شمال شرقي مدرسه فيضيه قم سكونت داشت و قبل از اينكه مرحوم بروجردي به قم بيايد، از طلاب فاضل حوزه قم به شمار ميآمد. او در زمره روحانياني بود كه كوشيد آيت الله بروجردي به قم بيايد و گويا پيش از اين مهاجرتِ سرنوشتساز، متوجه مقام علمي، فقهي و شخصيت كمبديل و تحوّلآفرين آيت الله بروجردی گرديده بود. 36
يكي از طلاب همدرس و همحجره شهيد مطهري كه بعدها خود در زمره فقيهان و مدرسان حوزه درآمد و از نماز شبهاي آن عالم عامل سخن گفته است، 37ميگويد: من با اصرار ايشان به مدرسه فيضيه آمدم. اگر چه هر دو با عسرت و سختي روزگار ميگذرانیديم؛ ولي با درس و مذاكره و شركت در محافل و انجمنهاي آموزنده، خصوص درس اخلاق امام خميني(قدس سره) دلخوش بوديم. در ضمن هر دو نفر به مرحوم آيت الله بروجردي ـ كه در آن زمان در شهرستان بروجرد به سر ميبردند ـ ارادتي خاص پيدا كرده بوديم؛ چنانكه مرحوم آيت الله مطهري در تابستان 1362 ق به بروجرد رفت و با روش تدريس اخلاق و مقام علمي آن مرحوم آشنا شد و بعد از اينكه آن زعيم عاليقدر در محرم الحرام سال 1364 هجري به دعوت بزرگان قم، از جمله امام خميني(قدس سره) به قم آمدند، ما دو نفر از ملتزمين درس اصول و فقه آيت الله بروجردي(رحمه الله) بوديم. 38
شهيد مطهري خاطرنشان ساخته است: آيت الله بروجردي داراي ويژگيهاي برجستهاي بود كه يكي از آنها سبك و روش فقهي ايشان است كه شايسته است از آن پيروي شود. اين بنده در مدت هشت سال آخر اقامتم در قم كه مصادف با سالهاي ورود معظم له به آن شهر بود، از دروس ايشان بهرهمند ميشدم و چون به روش فقاهت ايشان ايمان دارم، معتقدم بايد تعقيب و تكميل شود. آنگاه شهيد مطهري، به توانايي اين فقيه فرزانه اشاره كرده و افزوده است: آن عالم ربّاني در اصول فقه، تبحر داشت، بر حديث و رجال تسلط كامل داشت، بر فتاوي و فقه ساير فرق اسلامي اشراف پيدا كرده بود، با قرآن و تفاسير كاملاً مأنوس بود سبك و سليقه معظم له در فكر حوزه علميه قم اثر كرد و تا حدّ زيادي برخي روشها را عوض كرد. از مزاياي ديگرشان توجه و علاقه فراواني بود كه به مسئله وحدت اسلامي حسّ تفاهم و تقريب مذاهب اسلامي داشت، نسبت به گذشته، گامي به جلو بود، اسلام را بيپيرايه و عاري از توهمات پذيرفته بود و اعتقاد داشت اگر حقايق فطري اسلامي به افكار حقيقتجو، كاوشگر و كمتعصب اروپايي عرضه شود اين دين حنيف را به تدريج خواهند پذيرفت. 39 بدون شك آنچه باعث ميشد اين حكيم مطهر به اين زعيم آگاه جذب شود فراتر از موضوع فراگيري علوم متداول و مرسوم حوزه بود. شهيد مطهري كمالاتي ملكوتي را در وجود آيت الله بروجردي مشاهده كرده بود و به همين سبب جذب او شده بود؛ به گونهاي كه در محضرش به وجد ميآمد و با گوهرافشاني آن فقيه فرزانه و حالات خُلق و خُويش، سراسر وجودش را نشاط و شادابي فرا ميگرفت.
ملكات روحي و اخلاقي آيت الله بروجردي در تمام ابعاد زندگي فردي و اجتماعي، كردار و روابط وي هويدا بود. در زندگي ايشان بعد از رسيدن به مقام زعامت و مرجعيت، هيچگونه تغييري مشاهده نشد. وي از صاحبمنصبان هيچ هديهاي را قبول نميكرد. از مداحان و چاپلوسان دل خوشي نداشت. 40
آيت الله بروجردي ضمن اقتدار علمي، معنوي و اجتماعي، از كرامت نفس فوق العادهاي برخوردار بود. برخي بيمهریها و سوء ادبها را با شرح صدر شگفتانگيزي ناديده ميگرفت و از لغزشهاي آنان صرف نظر مي كرد. افراد محتاج از كان جود و درياي سخاوت وي برخوردار ميشدند؛ بدون اينكه عزت نفس و كرامت انساني آنان دچار خدشه شود. ارادتش به خاندان عترت و طهارت، در معرفت نفس و تهذيب و تزكيه دروني وي ريشه داشت. 41
بدون ترديد شهيد مطهري همانگونه كه از دانش و معرفت آيت الله بروجردي استفاده ميكرد، در حالات اخلاقي هم از كردار و رفتار اين مربي عاليقدر متأثر بود. آيت الله واعظزاده خراساني ميگويد: در ظرف ده سال، ارتباط خاص با آيت الله بروجردي(رحمه الله) و نيز مأنوس شدن با شهيد مطهري، اين واقعيت را درك كرده بود. اكنون مينويسم كه شهيد مطهري كاملاً به اين حقيقت رسيده بود كه مرحوم بروجردي(رحمه الله)، شخصيتي آزاده، وارسته و مخالف جباران و ستمگران بود و آرزوي عظمت اسلام و عزت و استقلال تمام مسلمانان را در ذهن ميپرورانيد و در اين راه تلاش ميكرد، اگر هم با برخي نيروهاي مؤمن و انقلابي، همچون فدائيان اسلام، اختلافاتي داشت، در هدف نبود؛ بلكه اختلاف ايشان در طريق و شيوه كار بود. 42
ادامه دارد ...
_______________________________________
1. مصاحبه با حضرت آيت الله خامنهاي (مقام معظم رهبري)، مجله پيام انقلاب، 12/2/1360، ش 31، ص35.
2. سرگذشتهاي ويژه، از زندگي شهيد مرتضي مطهري به روايت جمعي از فضلا، مؤسسه نشر و تحقيقات ذكر ، تهران، چاپ ششم سال 1370، ج 3، ص158 و 160.
3. ناصح صالح، غلامرضا گلي زواره، انتشارات حضور، قم، 1378ش، ص 347.
4 . گنج خاطره،گردآوري، علي حجّتي، صدرا، تهران، 1391 ش، ص 9.
5. مجله پيام انقلاب، سال دوم، شماره 31، 12/2/1360، ص 32.
6 . مصاحبه با حضرت آيت الله خامنهاي(حفظه الله)، روزنامه اطلاعات، 12/2/1360.
7 . مصاحبه با حضرت آيت الله خامنهاي(حفظه الله)، روزنامه جمهوري اسلامي، 11.2/1364.
8. روزنامه جمهوري اسلامي، ش 5762، 16/2/1378.
9. مجله پاسدار اسلام، سال بیستم، ش 234233؛ مجله مبلغان، ش 92، جمادي الثاني 1428 هجري، خرداد و تير 1386 ش، ص 112.
10. داستان راستان، مرتضی مطهري، صدرا، تهران، 1362 ش، ج 1، مقدمه كتاب.
11 . درآمدي بر شخصيت، انديشه و كتابشناسي استاد شهيد مرتضي مطهري، معاونت تربيتي مركز جهاني علوم اسلامي و اتحاديه انجمنهای فرهنگي طلاب، قم، بيتا، ص 3 و 4.
12 . احياي تفكر اسلامي، مرتضی مطهري، صدرا، تهران، 1376 ش، ص 95.
13. آشنايي با قرآن، مرتضی مطهري، صدرا، تهران، چاپ اول، 1378 ش، ج 8، ص 101.
14 . همان، ص 233.
15 . سياحت خورشيد، غلامرضا گلي زواره، هستينما، تهران، چاپ دوم، 1386، ص 63 ـ 64.
16. شاهد ياران، ش 5 و 6، فروردين و ارديبهشت، 1385 ش، ص 55.
17. فلسفه تاريخ، مرتضی مطهري، صدرا، تهران، چاپ اول، 1369 ش، ج 1، ص 128؛ ماهنامه مبلغان، ش92، ص 111.
18. علل گرايش به ماديگري، مرتضی مطهري، دفتر انتشارات اسلامي، قم، 1361 ش، ص 6 و 7.
19. جلوههاي معلمي استاد مطهري، دفتر امور كمك آموزشي و كتابخانهها، سازمان پژوهش و برنامهريزي آموزشي، تهران، چاپ دوم، 1368 ش، ص 21.
20 . سيري در زندگي استاد مطهري، صدرا، تهران، چاپ اول، 1370 ش، ص 31 و 32.
21 . علل گرايش به ماديگري، ص 7.
22 . عدل الهي، مرتضی مطهري، صدرا، تهران، چاپ دهم، شهريور 1357 ش، ص 112 و 113.
23. آفتاب مطهر، آيت الله محمدتقي مصباح يزدي، تدوين و نگارش غلامرضا گلي زواره، قم، مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني، چاپ اول، 1388 ش، ص 51.
24 . نهضتهاي اسلامي در صد ساله اخير، مرتضي مطهري، دفتر انتشارات اسلامي، قم، چاپ اول، 1359 ش، ص 95 ـ 97.
25 .آينده انقلاب اسلامي ايران، مرتضي مطهري، صدرا، تهران، چاپ بيست و پنجم (با ويرايش جديد)، 1385ش، ص 50.
26 . علما و رژيم رضاخان، حميد بصيرت منش، تهران، عروج، 1376 ش، ص 270 ـ 272.
27 . آزادي معنوي، مرتضي مطهري، صدرا، تهران، 1382 ش، ص 36 و 188 و 189؛ شهيد مطهري مرزبان بيدار، محمد خردمند، سازمان تبليغات اسلامي، تهران، 1375 ش، ص 28؛ نجوم امت، آيتالله سيد محمد حجت كوهكمرهاي، مجله نور علم، ش 10، خرداد 1364 ش، ص 90.
28 . شهيد مطهري مرزبان بيدار، ص 28؛ نجوم امت (سيد صدر الدين صدر)، مجله نور علم، شماره 7، آذر، 1363 ش، ص 78 ـ 79.
29. ستارگان خوانسار، حميد رضا ميرمحمدي، نشر جمال، قم، 1382 ش، ص 22 ـ 27؛ نجوم امت (آيت الله سيد محمدتقي خوانساري)، مجله نور علم، مهر 1363 ش، ش 6، ص 99 ـ 103.
30 . استاد شهید به روايت اسناد، تدوين علي كردي، مركز اسناد انقلاب اسلامي، تهران، سال 1382 ش، ص18.
31 . سيماي استاد در آيينه نگاه ياران، به اهتمام سيد حميد جاويد موسوي، صدرا، تهران، 1371 ش، ص137.
32 . استاد در كلام رهبر، گردآوري مجتبي پيرهادي، صدرا، تهران، 1385 ش، ص 106.
33. همان، ص 150 ـ 151.
34. چنين كردند بزرگان، در سيمرغ قاف عشق، (مقالات و گفتارهايي از بزرگداشت آيت الله سيد موسي زرآبادي، مهرگان دانش و سايهگستر، قزوین، چاپ اول، 1392 ش، ص 93 ـ 95.
35 . شاهد ياران، ش 5 و 6، فروردين و ارديبهشت 1385 ش، ص 65.
36 . همان، ص 20.
37 . سرگذشت مُطهّر، محمدعلي دهقاني، كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، تهران، چاپ اول، 1379 ش، ص 18 ـ 19؛ يادنامه شهيد مطهري، ج 2، ص173.
38 . نگاهي كوتاه به زندگاني پربار شهيد مطهري، مجله نور علم، خرداد 1363 ش، ش 4، ص 61 و 62.
39. شش مقاله، استاد شهيد مرتضي مطهري، صدرا، تهران، چاپ پانزدهم، 1380 ش، ص 258 ـ 265.
40 . نجوم امت (آيت الله العظمي حاج آقا سيد حسين بروجردي)، مجله نور علم، آبان 1364 ش، ش 12، ص 97 و 98.
41. نگرشي بر زندگي آيت الله العظمي بروجردي، علي كريمي جهرمي، در كتاب شكوه فقاهت (يادنامه آيتالله بروجردي)، قم، بوستان كتاب، 1379 ش، ص 20 ـ 30.
42 . سيماي استاد در آينه نگاه ياران، ص 130 ـ 13