پاسخ به شبهات قرآنی(2)

21:39 - 1395/06/10

ابومصطفی تبریزی 
اشاره:
در شمارة گذشته موضوع «پاسخ به شبهات قرآني» مطرح گرديد و در آن پس از ذكر مقدمه‌اي، به مباحثي همچون: «فرق شبهه و پرسش» و «بركات پرسش در طول تاريخ» اشاره شد و سپس اوّلين شبهه (فلسفة جزيه در اسلام) مطرح گرديد و پاسخ آن نيز ارائه شد. اكنون در ادامة اين موضوع سه شبهة قرآني ديگر به همراه پاسخ آنها مطرح مي‌گردد.
1. اصحاب كهف چند سال خوابيدند؟
از قرائن موجود در آيات مربوط به اصحاب كهف به دست مي‌آيد كه خواب آنها يك خواب بسيار طولاني بوده است. خدا در سورة كهف با قاطعيت تمام مي‌گويد: ((وَ لَبِثُوا في  كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً))؛1  «آنها در غار خود سيصد سال درنگ كردند و نُه سال نيز بر آن افزودند!»
بنابراين، مجموع مدت توقّف و خواب آنها در غار سيصد و نه سال بود. جمعي معتقدند اين تعبير كه به جاي 309 سال، فرموده است 300 سال و نُه سال بر آن افزودند، اشاره به تفاوت سالهاي شمسي و قمري است؛ چراكه آنها به حساب سالهاي شمسي سي صد سال توقف كردند، و با محاسبة سالهاي قمري سيصد و نه سال، 2 و اين از لطايف تعبيرات قرآني است كه با يك تعبير جرئی در عبارت واقعيت ديگري را كه نياز به شرح دارد، بازگو مي‌كند.3 
2. چه دليلي دارد كه ما نماز را به عربي بخوانيم؟
در پاسخ اين پرسش كه از قديم الايام مطرح بوده است، خاطره‌اي شيرين نقل مي‌كنيم كه اميدواريم مثمر ثمر باشد:
سال 1332 ش بود، با عده‌اي از جوانان پرشور آن روزگار، پس از تبادل نظر و بحث به اين شبهه رسيديم كه چه دليلي دارد ما نماز را به عربي بخوانيم؟ چرا نماز را به زبان فارسي نخوانيم؟ عاقبت تصميم گرفتيم كه نماز را به فارسي بخوانيم و همين كار را هم كرديم. والدين، كم‌كم از اين موضوع آگاهي يافتند و به فكر چاره افتادند.
آنها هم پس از تبادل نظر با يكديگر تصميم گرفتند كه اوّل خودشان با نصيحت كردن ما را از اين كار باز دارند و اگر مؤثر نبود، راه ديگري برگزينند و چون پند دادن آنها مؤثر نيفتاد، روزي ما را به نزد يكي از روحانيون آن زمان بردند و وقتي آن روحاني فهميد ما به زبان فارسي نماز مي‌خوانيم، به طرز اهانت‌آميزي ما را كافر و نجس خواند. اين عمل او ما را در كارمان راسخ‌تر و مصرّتر ساخت.
عاقبت يكي از والدين ديگران را به اين فكر انداخت كه ما را به محضر حضرت آيت الله حاج آقا رحيم ارباب(رحمه الله) ببرند و اين فكر مورد تأييد قرار گرفت.
حكيم فرزانه، فقيه بزرگوار و معلم اخلاق، حضرت آيت الله العظمي حاج آقا رحيم ارباب  از علماي بزرگ اصفهان و استاد مسلّم علوم اسلامي متداول از جمله حكمت، ادبيات، تفسير، كلام، هيئت، رياضي و فقه و اصول بود.
آن بزرگوار علاوه بر دانش سرشار، فردي عارف، پركار، مؤدب، متواضع و در مجموع الگو و نمونه‌اي از يك انسان كامل بود و همواره رفتار و برخوردهاي ايشان با مردم زبانزد خاص و عام. روزي والدين ما نزد ايشان مي‌روند و موضوع را با ايشان در ميان مي‌گذارند و آقا دستور مي‌دهند كه در وقت معيني ما را به خدمت ايشان راهنمايي كنند. در روز موعود ما را ـ‌ كه تقريباً پانزده نفر مي‌شديم ـ به محضر مبارك ايشان بردند.
در همان لحظة اول چهرة نوراني و لبان خندان ايشان ما را مجذوب خود ساخت و آن بزرگ‌مرد را غير از ديگران يافتيم و د انستيم كه اكنون با شخصيتي استثنايي مواجه هستيم. ايشان در آغاز، دستور پذيرايي از ما را صادر فرمودند،‌ و سپس به والدين ما فرمودند: شما كه نماز را به فارسي نمي‌خوانيد، فعلاً تشريف ببريد و ما را با فرزندانتان تنها بگذاريد!
خلع سلاح علمي
وقتي آنها رفتند، آيت الله ارباب(رحمه الله) رو به ما كردند و فرمودند: بهتر است شما يكي يكي خودتان را به من معرفي كنيد و هر كدام بگوييد كه در چه سطح تحصيلي هستيد و در چه رشته‌اي درس مي‌خوانيد.
پس از آنکه     امر ايشان را اطاعت  كرديم، به تناسب رشته و كلاس هر كدام، از ما پرسشهاي علمي كردند و از درسهايي از قبيل جبر، مثلثات، فيزيك، شيمي، علوم طبيعي و... مسائلي پرسيدند كه پاسخ اغلب آنها هم از عهده درسهاي نيم‌بندي كه ما خوانده بوديم، خارج بود. و هم با اظهار لطف حضرت ارباب مواجه مي‌شد كه با لحن پدرانه‌اي پاسخ درست آن پرسشها را خودشان مي‌فرمودند. 
اكنون ما مي‌فهميم كه ايشان با طرح آن سؤالات قصد داشتند ما را خلع سلاح كنند و به ما بفهمانند كه آن دروس جديدي را كه شما مي‌خوانيد، من بهترش را مي‌دانم؛ ولي به آنها مغرور نشده‌ام. پس از اينكه تمام ما را خلع سلاح كردند، به موضوع اصلي پرداختند و فرمودند: والدين شما نگران شده‌اند كه شما نمازتان را به فارسي مي‌خوانيد، آنها نمي‌دانند كه من كساني را مي‌شناسم كه ـ‌ نعوذ بالله ـ اصلاً نماز نمي‌خوانند.
روحيه‌ دادن به پرسشگر
شما جوانانِ پاك اعتقادي هستيد كه هم اهل دين هستيد و هم اهل همّت. من در جواني مي‌خواستم مثل شما نماز را به فارسي بخوانم؛ اما مشكلاتي پيش آمد كه نتوانستم به اين خواسته جامة عمل بپوشم. اكنون شما به خواستة دوران جواني من لباس عمل پوشانيده‌ايد. آفرين به همّت شما؛ اما من در آن روزگار به اولين مشكلي كه برخوردم، ترجمة صحيح سورة حمد بود كه لابد شما آن مشكل را حل كرده‌ايد.
اكنون يك نفر از شما كه از ديگران بيش‌تر مسلط است، به من جواب دهد كه «بسم الله الرحمن الرحيم» را چگونه ترجمه كرده است.
يكي از ما به عادت محصّلين دستش را بالا گرفت و داوطلب پاسخ به آيت الله ارباب شد.
ايشان با لبخند فرمودند: خوب شد كه طرف مباحثة ما يك نفر است؛ زيرا من از عهدة پانزده جوان نيرومند برنمي‌آمدم.
بعد رو به آن جوان كردند و فرمودند: خوب بفرماييد كه «بسم الله» را چگونه ترجمه كرده‌ايد؟ آن جوان گفت: «بسم الله الرحمن الرحيم» را طبق عادت جاري ترجمه كرده‌ايم: به نام خداوند بخشندة مهربان.
مرحوم ارباب با لبخندي فرمودند: گمان نكنم كه ترجمة درست «بسم الله»  چنين باشد. در مورد «بسم» ترجمة «به نام» عيبي ندارد؛ اما «الله»‌ قابل ترجمه نيست؛ زيرا اسم عَلَم (= خاص) است براي خدا و اسم عَلَم را نمي‌توان ترجمه كرد.
مثلاً اگر اسم كسي «حسن» باشد، نمي‌توان به او گفت: «زيبا». درست است كه ترجمة «حسن» زيباست؛ اما اگر به آقاي حسن بگوييم آقاي زيبا، حتماً خوشش نمي‌آيد. كلمة الله اسم خاص است كه مسلمانان بر ذات خداي متعال اطلاق مي‌كنند، همان گونه كه يهود خداي متعال را «يهوه» و زردشتيان «اهورا مزدا» مي‌گويند. بنابراين، نمي‌توان «الله» را ترجمه كرد؛ بلكه بايد همان لفظ جلاله را به كار برد. خوب «رحمن» را چگونه ترجمه كرده‌ايد؟
رفيق ما پاسخ داد كه «رحمن» را بخشنده معني كرده‌ايم. مرحوم ارباب فرمود: اين ترجمه بد نيست؛ ولي كامل هم نيست؛ زيرا رحمان يكي از صفات خدا است كه شمول رحمت و بخشندگي او را مي‌رساند و اين شمول در كلمة بخشنده نيست؛ يعني در حقيقت رحمان؛ يعني خدايي كه در اين دنيا هم بر مؤمن و هم بر كافر رحم مي‌كند و همه را در كنف لطف و بخشندگي خود قرار مي‌دهد. از جمله آنكه نعمت رزق و سلامت جسم و امثال آن را عطا مي‌فرمايد.
در هر حال ترجمه بخشنده براي «رحمن» در حد كمال ترجمه نيست. خوب «رحيم» را چطور ترجمه كرده‌ايد؟ رفيق ما جواب داد كه رحيم را به «مهربان» ترجمه كرده‌ايم.
آيت الله ارباب فرمودند: اگر مقصودتان از رحيم من بودم (چون نام مبارك ايشان بود) بدم نمي‌آمد كه اسم مرا به «مهربان» برگردانيد؛ اما چون رحيم كلمه‌اي قرآني و نام پروردگار است،‌ بايد آن را غلط معني نكنيم. باز هم اگر آن را به «بخشاينده» ترجمه كرده بوديد، راهي به دهي مي‌برد؛ زيرا رحيم؛ يعني خدايي كه در آن دنيا گناهان مؤمنان را عفو مي‌كند و صفت «بخشايندگي» تا حدودي اين معني را مي‌رساند. بنابر آنچه گفته شد، معلوم شد كه آنچه در ترجمة «بسم الله»‌آورده‌ايد، بد نيست؛ ولي كامل نيست و از جهتي نيز در آن اشتباهاتي هست، و من هم در دوران جواني كه چنين قصدي را داشتم، به همين مشكلات برخورد كردم و از خواندن نماز به فارسي منصرف شدم. تازه اين فقط آية اول سورة حمد بود، اگر به بقية آيات بپردازيم، موضوع خيلي غامض‌تر از اين خواهد شد؛ اما من عقيده‌ دارم شما اگر باز هم به اين امر اصرار داريد، دست از نماز خواندن به فارسي برنداريد؛‌ زيرا خواندنش بهتر از نخواندن نماز به طور كلي است.
در اينجا، همگي شرمنده، منفعل و شكست خورده به حال عجز و التماس از حضرت ايشان عذرخواهي مي‌كرديم و قول مي‌داديم كه ديگر نمازمان را به فارسي نخوانيم و نمازهاي گذشته را نيز اعاده كنيم؛ اما ايشان مي‌فرمودند: من فقط مشكلات اين كار را براي شما شرح دادم؛ ولي ما همه عاجزانه از پيشگاه ايشان طلب بخشايش مي‌كرديم و از كار خود اظهار پشيماني مي‌نموديم.
حضرت آيت الله ارباب با تعارف ميوه و شيريني مجلس را به پايان بردند و ما همگي دست مبارك ايشان را بوسيديم و در حالي كه ايشان تا دم در ما را بدرقه مي‌كردند، از ايشان خداحافظي كرديم و در دل به عظمت شخصيت ايشان آفرين مي‌گفتيم و خوشحال بوديم كه افتخاري چنين نصيب ما شد كه با چنين شخصيتي ملاقات كنيم. نمازها را اعاده كرديم و دست از كار جاهلانة خود برداشتيم. بنده از آن به بعد گاه‌گاهي به حضور آن جناب مي‌رسيدم و از خرمن علم و فضيلت ايشان خوشه‌ها برمي‌چيدم. 5
3. علم غيب اهل بيت(علیهم السلام)
آيا علم غيب را فقط خدا مي‌داند؟ در آيات متعددي از قرآن كريم 6 علم غيب ـ‌ كه خبر از آينده و مرگ انسانها هم نوعي از آن است ـ‌ به خداي متعال منحصر شده است. طبق اين آيات، احاطة كلي به جمع عوامل وجودي و تمامي مراتب غيب و شهود، مختصّ ذات مقدس خداي متعال است، پس علم پيامبر(علیه السلام) و ائمه معصومين(علیهم السلام) به برخي از اطلاعات از جمله ساعت مرگ انسانها چگونه با اين آيات سازگار است؟
علم غيب مخصوص خداي متعال است و علم ساير مخلوقات نسبت به عوالم غيب  ـ‌ كه از روايات بسياري استفا   ده مي‌شود ـ‌ به طور كامل و همه‌جانبه نيست. بعضي از مراتب غيب كه براي انبيا و اوليا، توسط وحي و الهام عنايت مي‌شود، به مقدار مشيت باري تعالي است. مقصود از آياتي كه علم غيب را از غير خداوند نفي مي‌كنند، علم ذاتي است؛ يعني علم ذاتي به عوالم غيب مخصوص به خدا است و انبيا و ائمه(علیهم السلام) از خود هيچ ندارند و آنچه مي‌دانند، به تعليم خدا مي‌باشد. همان گونه كه در قرآن مي‌خوانيم: ((عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ  عَلَي غَيْبِهِ اَحَداً * إِلَّا مَنِ ارْتَضَي مِنْ رَسُولٍ))؛  7«خدا عالِم به امور پنهاني است و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمي‌كند، مگر رسولي كه او را برگزيده و از وي راضي شده است.»
همچنين وقتي حضرت علي(علیه السلام) از حوادث آينده خبر مي‌داد (از جمله حوادث بصره و حمله مغول به كشورها و...) يكي از يارانش عرض كرد: اي امير مؤمنان! آيا شما علم غيب داريد؟ حضرت خنديد و فرمود: اين علم غيب نيست؛ بلكه علمي است كه از دارندة علمي (پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)) آن را آموخته‌ام. 8
پس مراد از اينكه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمة  اطهار(علیهم السلام)‌ هر يك تا حدودي از علم غيب اطلاع داشتند كه در برخي از آيات به آن اشاره شده است: ((وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ...))؛ 9 و همچنين در منابع روايي و تاريخي مطالب فراواني در رابطه با اخبار و اطلاعات آن بزرگواران از نكات و مسائل پنهاني وجود دارد. همگي از عنايات و تفضلات حضرت حق بوده است. 
انواع علم خدا
امام باقر(علیه السلام) فرمود: خداي متعال دو گونه علم دارد: 1. علمي كه جز خود او كسي نمي‌داند؛ 2. علمي كه به ملائكه و رسولانش آموخته است. آنچه به ملائكه و رسولانش آموخته، به ما نيز آموخته است و ما آن را مي‌دانيم. 10
با توجه به نكات مطرح شده مي‌توانيم در پاسخ سؤال فوق بگوييم: بله! معصومين(علیهم السلام) از مسائل غيبي از جمله ساعات مرگ خود و ساير افراد با اذن خداي متعال اطلاع داشتند و اين از توجه و عنايت خدا به آن گراميان بوده كه در اثر كسب كمالات معنوي و مقامات عالي عرفاني به آن نايل  شده بودند.
در اينجا به دو نمونه از علم آن بزرگواران به اسرار نهاني اشاره مي‌كنيم:
اخبار از مرگ ابو حمزه ثمالي
ابو بصير، يار ديرين و صميمي ابو حمزة ثمالي نقل مي‌كند: روزي به محضر امام صادق(علیه السلام) مشرف شدم. امام(علیه السلام) ضمن گفتگو از من پرسيد: ابو حمزة ثمالي چه طور است؟ چه مي‌كند؟ 
عرض كردم: وقتي ابو حمزه را ترك كردم، مريض و بدحال بود.
فرمود: موقعي كه نزد او رفتي، سلام مرا به وي برسان و بگو: در فلان ماه و فلان روز مرگ تو فرا مي‌رسد و زندگاني را بدرود خواهي گفت. 
عرض كردم: فدايت شوم! به خدا سوگند! او يكي از دوستان و شيعيان خالص شما  ست و ما به او انس گرفته‌ايم.
فرمود: راست مي‌گويي؛ اما آن موقعيت و منزلتي كه او نزد خدا و ما دارد،‌ برايش بهتر است.
پرسيدم: اي فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)! آيا شيعة شما در روز قيامت با شما خواهد بود؟
فرمود: بلي! اگر از نافرماني خدا بترسد، مراقب دستورهاي پيامبرش باشد و از ارتكاب گناهان خودداري ورزد، حتماً در درجات بهشت با ما خواهد بود.
ابو بصير مي‌گويد:‌ من همان سال به ديار خويش برگشتم و همان طور كه امام صادق(علیه السلام) خبر داده بود، بعد از اندكي ابو حمزه به ديار حق شتافت. 11
خبر غيبي امام زمان(علیه السلام)
«احمد بن اسحاق قمي»، محدث بزرگوار شيعه كه عالمي جليل القدر و فقيهي پرهيزكار و نمايندة تام الاختيار و مورد اعتماد امام حسن عسكري(علیه السلام) در شهر قم بود، خبر رحلت خويش را همراه با كفني متبرك از حضرت ولي عصر(علیه السلام) دريافت كرد. 
«حسين بن روح» مي‌گويد: احمد بن اسحاق نامه‌اي به ناحية مقدسة امام زمان(عج) نوشت و اجازه خواست كه به حج برود. حضرت نيز به وي اجازه داد و پارچه‌اي برايش فرستاد. وقتي احمد پارچه را ديد، گفت: امام(علیه السلام) خبر مرگ مرا داده است و هنگام بازگشت از سفر حج در شهر سر پل ذهاب، درگذشت. 12

ادامه دارد...
 ______________________________________________-
1 . كهف/ 25.
2 . تفاوت سالهاي شمسي و قمري تقريباً يازده روز است، كه اگر آن را در سيصد ضرب كنيم و سپس بر عدد روزهاي سال قمري كه 354 روز است، تقسيم كنيم، نتيجة آن همان نه سال مي‌شود (البته در اينجا كسر مختصري مي‌ماند كه چون كم‌تر از يك سال است، قابل محاسبه نيست).
 3. تفسير نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، دار الکتب االاسلامیه، تهران، چاپ سی و هشتم، 1385 ش، ‏ج 12، ص 392.
4 . حضرت آيت الله حاج آقا رحيم ارباب(رحمه الله)، از سرآمدان عالمان معاصر و از شاگردان جهانگيرخان قشقايي، آخوند ملا محمّد كاشي، سيّد محمّدباقر درچه‌اي و سيّد ابو‏القاسم دهكردي بود. ايشان علاوه بر دروس حوزوي، در مسجد حكيم اصفهان درس خارج فقه را بر اساس كتاب جواهر شيخ محمّدحسين نجفي تدريس مي‌كرد. از شاگردان وي مي‌توان به: ملا محمّدعلي معلم حبيب‌آبادي (نويسنده مكارم الآثار)، سيّد مصطفي بهشتي‌نژاد، شهيد سید محمّد حسيني بهشتي، شهيد محمّد مفتح، ملا هاشم جنّتي (پدر آيت الله احمد جنّتي)، حسين‏علي راشد‏ يزدي (سخنران معروف)، جلال الدين همايي، شهيد مرتضي مطهري و ... اشاره كرد.
شهيد مطهري(رحمه الله) درباره حاج آقا رحيم ارباب مي‌گويد: آقاي رحيم ارباب اصفهاني، از علماي طراز اوّل ما در فقه و اصول و فلسفه و ادبيات عرب و قسمتي از رياضيات قديم مي‌باشند. شاگرد حكيم معروف مرحوم جهانگيرخان قشقايي بوده‌اند و مثل مرحوم جهانگيرخان هنوز هم‌ كلاه پوستي به سر مي‌گذارند.» آيت الله ارباب ـ كه نزديك به يك قرن زيست ـ در خصوص راز طولاني بودن عمر خود گفته است: «من هيچ وقت بدخواه كسي نبودم.» وي در 18 ذي الحجه 1396 ق مصادف با 19 آذرماه 1355 ش و در روز عيد غدير دار فاني را وداع گفت و در تخت فولاد اصفهان، حوالي تكيه مَلِكْ به خاك سپرده شد.
5 . مجموعه ارباب معرفت، بادنامه حكيم متأله، فقيه بزرگوار و معلم اخلاق، حضرت آيت الله حاج آقا رحيم ارباب، به اهتمام و تدوين محمدحسين رياحي، روابط عمومي اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي اصفهان، چاپ دوم، 1375، ص 10 ـ 13. به نقل از دكتر محمدجواد شريعت اصفهاني، (1315 مباركه / 1391 اصفهان)، وي پژوهشگر،‌ مترجم، نويسنده، محقق، فرهنگ‌نويس، مؤلف، قرآن‌پژوه، حافظ‌شناس، خاقاني‌شناس، شاعر،‌ اديب و مدرس بود.
 6. انعام/59، يونس/ 20، نمل / 65 و... .
 7. جن/26 ـ 27.
 8. نهج البلاغه، خطبه 128.
 9. توبه / 105.
10 . اصول كافي، کلینی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ‏‏باب ائمه علوم پيامبران را دارا هستند، ح 4.
11 . ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏سفينة البحار، شیخ عباس قمی، دار الأسوه، بیروت، 1427 ق، ‏‏مادة حمز.
12 . رجال كشي (اختيار معرفة الرجال)، محمد بن عمر کشی، انتشارات دانشگاه مشهد، 1348 ش، ج 2، ص 831

برچسب‌ها: