مروری بر زندگی آیت الله محمدهادی معرفت)
عبدالله اصفهانی
اشاره - در شماره پیشین (ماهنامۀ مبلّغان، شماره185) به سیری در زندگی آیت الله محمدهادی معرفت)، پرداخته شد و در بخش نخست آن، به مباحثی همچون: خاندان آیت الله معرفت، دانش اندوزی در کربلا، عزیمت به نجف اشرف، در محضر امام خمینی!، تلاشهای آموزشی، پژوهشی و تبلیغی در عتبات عراق، و هجرت به قم پرداخته شد؛ اکنون در ادامه بخش دیگری از زندگانی آن استاد، میپردازیم.
شیوة تدریس و تربیت شاگردان
یکی از روشهای مفید و مؤثر تحصیل درس خارج که به «شیوة سامرّایی» موسوم است و بنیانگذار آن میرزای بزرگ، آیت الله سید محمدحسن شیرازی است که به برکت آن، شخصیتهایی چون: آخوند خراسانی و میرزای نائینی پرورش یافتهاند. در این طریق استاد نخست مسئلهای را در موضوع مورد بحث مطرح کرده، معمولاً خودش کمتر صحبت میکند و شاگردان در این باره به اظهار نظر میپردازند؛ البته استاد در این مرحله نظارت و هدایت بحثها را عمده داراست، شاگرد اجازه ندارد خارج از موضوعات سخن بگوید؛ بلکه موظف است دیدگاههای دانشمندان را در طول قرون و اعصار، بررسی نموده، آنها را ارائه دهد. در خاتمه، استاد این نکات را جمعبندی کرده و مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد. آیت الله معرفت در درس خارج، این شیوه را پیگرفت، روشی که مجتهدپرور است و شاگردان را محقّق و ژرفبین تربیت میکند.[1]
ایشان در علوم قرآنی، فقه و اصول شاگردانی پرورش داد که همگی فرهیخته، اهل دقت و پژوهش گشتند. استاد بر مکتب اصولی و فقهی امام خمینی) و آیت الله خویی) مسلّط بود و هنگام بیان نظرات این دو بزرگوار، ضمن تأثیرپذیری از افکارشان، دیدگاهها و یافتههای خود را با بیانی رسا و شفاف و ذکر علل و سند برای فراگیران مطرح میساخت و با ابداع، نوآوری و خلّاقیّت علمی توأم بود.
در پرورش شاگردان و رشد و بالندگی آنان، اهتمام ویژهای داشت و هرگز متعلّمی را رد نمیکرد. بدون گزافهگویی، مجلس درس استاد همواره با مهر و محبت و تکریم فراگیران توأم میگردید.
از اینکه دانشجویان یا طلاب نکتهای را بپرسند، هیچ ابایی نداشت، یکی از شاگردانش میگوید: «بارها برای جستجو از منبعی و سر چشمه های موضوعی با اینجانب تماس میگرفت، هنوز طنین زنگدار شیرین «معرفت هستم» استاد در تماسها پس از سلام، در گوشم هست. باری: او یکسر تلاش بود و جوشش. نه تنها از نقدهای شاگردان ناراحت نمیشد؛ بلکه به کسی که در کلاس درس، روحیة نقادی و قدرت تجزیه و تحلیل تدریس ایشان از خود نشان میداد، امتیاز میداد و برای ارتقای علمی و فکری وی بیشتر میکوشید و گاه وقتی کسی با دلیل و برهان، دیدگاهش را نقض میکرد، به راحتی از اصرار بر آن صرف نظر مینمود.»[2]
قلّة فقاهت
هر چند آیت الله معرفت در علوم قرآنی و تفسیر شهرت دارد و در این عرصه صاحبنظر می باشد؛ ولی بر مکتبهای فقهی مراجع معاصر نجف، کربلا و قم نیز اشراف داشته، دیدگاههای فقهی و اصولی را با دقتهای پژوهشی و ژرفنگری و یافته های جدید مطرح میساخت، او در این حوزه شخصیتی پژوهشمحور، نظریه پرداز و تولیدکنندة علم بود و نظریههای بدیعی را بیان میکرد.[3]
استاد معرفت دانش فقه را با تفسیر و خدمت به قرآن پیوند زد و تأکید میکرد که نباید به مسائل مشهور یا طرح شده در قدیم اکتفا کند و خود از طرح مسائل ابتکاری و نوآوری با استفاده از قرآن، سنت و نظرات فقهای سلف ابایی نداشته باشد و در مسائل فقهی، جنبة کاربردی و راهگشا بودن مسائل را به گونهای نوین مدّ نظر داشت. اگر چه اهل ابتکار بود؛ ولی با اجماع قوم موافقت کامل داشت و میگفت: اگر در موضوعی فقهی و شرعی اجماعی واقعی باشد، نیازی به دلیل دیگر نداریم و کسی جرأت مخالفت ندارد. اگر فقها در مبحثی با یکدیگر اتفاق نظر دارند، حاکی از اتفاق و استواری حکم خدای متعال است. به نظر مرحوم معرفت، فقه شیعه غنی و پرمحتواست، آنچه مهمّ میباشد، عرضة فقه، به مناسبت مقتضیات زمان و با توجه به نیازهای جامعه است و کار فقیه، توجه به شرایط روز و تغییر و تبدیلهای راه یافته در موضوعات میباشد تا از چرخة زمانه و مواجهه با مسائل جدید عقب نماند. این فقیه است که شرایط امروز را مورد سنجش و ارزیابی قرار میدهد و توانایی تطبیق با قواعد اصلی فقهی را دارد؛ یعنی فقه، همیشه زنده است. استاد در جایی میگوید: «فقها باید دو جور آگاهی داشته باشند: یکی شرایط زمانه، یکی هم به قواعد اصیل فقاهت. سپس شرایط زمانه را با قواعد تطبیق دهند تا معلوم شود کدام یک دقیقاً با شرع انور موافق است و کدام یک مخالف و سپس حلال و حرام را تعیین کنند، پس فقه حیاتی مستمر دارد.»[4]
فرار از مرجعیّت و مسئولیتپذیری
استاد در آثار و بیانات خویش و در موضوعات گوناگون فقهی، نکاتی نو، با طراوت و گرهگشا را مطرح می کرد. دیدگاههایی که به گفتة ایشان قبلاً تنی چند از اساطین علم و فقاهت دربارة آنها سخن گفتهاند.[5] ایشان شایستگی مقام مرجعیت را داشت؛ ولی به دلیل احساس نیاز، به علوم و بحثهای قرآنی پرداخت و در جهت مهجوریتزدایی از قرآن، گامهای مهم و مؤثری برداشت و به تعبیری، در این اخلاص و خودسازی تا مرز خودسوزی پیش رفت، آنان که آثار فقهی او را میشناختند، تردیدی نداشتند که او به لحاظ فقهی از هیچ کسی کم نداشت و میدان مرجعیت برایش مهیا بود؛ اما خود ایشان در این باره گفته است: «برخی همشهریها و اهالی کربلا که در کشورهای حاشیة خلیج فارس بودند و در میان اقشار جامعه نفوذی قابل توجّه داشتند، بسیار مراجعه میکردند و از من میخواستند رساله بنویسم. روزی چند تن از طلاب فاضل را آنان همراه خود کرده و به منزل ما آمدند و اصرار کردند رسالة عملیّهای منتشر نمایم و گفتند: ما هزینهها را میپردازیم و شما از شهریة طلاب هم نگران نباشید! انکار و تن زدن من فایدهای نداشت. به آن فضلا گفتم: در حوزهای وارد شدهام که احساس میکنم میدان خالی است. من از ساحت قدس قرآن دفاع میکنم، احساس من این است که اگر قلم را بر زمین بگذارم، در این حدّ و حدود کسی نمیباشد که قلم را بردارد. اگر هست، بنده حاضرم این کار را بکنم؛ امّا میدان مرجعیت خالی نمیباشد، رساله عملیه بسیار است و مؤمنان هم به راحتی مرجع تقلید خود را مییابند، حاضران در جلسه دیگر چیزی نگفتند.»[6]
استاد معرفت اصرار داشت در جامعه مسائلی به وجود آمده است که باید در رسالههای عملیه بیاید و نیز برخی مسائل وجود دارد که لازم است به شکلی دیگر مطرح گردد، از این رو، خود استاد، به درخواست ارادتمندانش رسالة کوچکی تحت عنوان احکام شرعی تدوین نمود که با حجمی اندک و به گفتة خودش، حاوی تمام مسائل مورد نیاز مردم، یک دوره مناسک حجّ است، ایشان در این رساله که شامل چهار بخش: طهارت، عبادات، معاملات، مسائل جدید و نوپیدا میباشد، آخرین نظریات فقهی خویش را بیان نموده و در موارد متعددی دلیل فتوای خویش را در ضمن مسئله یا در پاورقی ذکر کرده است. مثلاً در بارة احکام تقلید مینویسد: «بر هر مکلّفی که خود مجتهد نباشد، واجب است در مسائلی که مورد نیازش میباشد، به مجتهد (فقیه جامع الشرایط) رجوع کند، خداوند مکرّر در قرآن یادآور شده است: ]فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ[[7] عموم خطاب و اطلاق مورد در آیه شامل تمامی مکلّفین میگردد تا در مسائل مورد نیاز خود که حکم شرعی آن را نمیدانند، به دانایان و کارشناسان شایسته مراجعه کنند.»[8]
تلاش در تثبیت ولایت فقیه
یکی از عرصههای فقهی مورد علاقة آیت الله معرفت «فقه سیاسی» بود. ایشان ضمن توجه به این بحث مهمّ، آن را به صورت جدّی پی میگرفت و مقالات، مصاحبهها و کتابهایی در این ارتباط به چاپ رسانید. در سال 1348 ش در دروس ولایت فقیه امام خمینی! حضوری فعال داشت و بحث ولایت فقیه امام را تقریر کرد.[9]
در سالهای نخستین پیروزی انقلاب اسلامی، کتابی با عنوان «دراسة مُسْتَوعَبَة عن مسألة ولایة الفقیه، ابعادها و حدودها» تألیف کرد که به لحاظ زمان نگارش جزء اوّلین کتابها در بحث مهمّ ولایت فقیه پس از پیروزی انقلاب بود. در این اثر، موضوعات ویژهای در حوزة ولایت فقیه و حکومت اسلامی مطرح گردیده که متأثر از پیروزی انقلاب اسلامی و امام است. مرحوم معرفت در کتاب دیگری با عنوان «جامعة مدنی» مباحثی را دربارة حکومت اسلامی طرح کرد که نوآوریهای ویژهای داشت، دیدگاههای ایشان در این باره در قالب مقالات و مصاحبههایی در مجلة حکومت اسلامی، نشریة نقد و نظر، اندیشة حوزه و... درج گردیده است، همچنین با کمیتة علمی کنگرة امام خمینی! و اندیشة حکومت اسلامی نیز در این باره مصاحبهای داشت و خود در سال 1378 ش دبیر کلی این کنگره را پذیرفت.
آیت الله معرفت تلاش کرد با ذکر دلایلی، جامعیّت اسلام را به اثبات برساند و لزوم داشتن طرح ادارة جامعه را گوشزد نماید و با ذکر سه مقدمه، ضرورت وجود دولتی مبتنی بر اسلام را در تمام اعصار و در نتیجه در عصر غیبت ثابت کند، وی در این عرصه به مباحث کلامی، گزارههای صحیح قرآن و روایات توجه دارد و تأکید مینماید: «اسلام ضمن اینکه دین جامعی است، متکفّل تمام ابعاد زندگی است، فرازمان و ابدی است و تمامی اعصار و قرون را در بر میگیرد و از این روی، اسلام، نظامِ دارای مسئولیت و رهبری در هر زمان است.»[10]
آیت الله معرفت در ذکر دلایل ولایت فقیه نوشته است: «از قرآن کریم این گونه استنباط می گردد که انسان با ایمان باید به ولایت حق تعالی التزام داشته باشد و ولایت طاغوت را نفی کند و این باور اختصاص به زمان خاصی نخواهد داشت، پس پرسش اصلی این میباشد که اگر واجب است تسلیم ولیِّ امر گردند، این مطالب در همة زمانها است یا در برخی ادوار و اگر رجوع به ولایت در تمامی زمانها ضرورت دارد، ولیّ شرع کسی جز فقهای عادل و با کفایت نمیباشند.»
ایشان در این باره که در نظام اسلامی، چگونه رهبری در رأس امور قرار میگیرد؟ همان دیدگاه امام خمینی! و مقام معظم رهبری> را در آثار و نگاشتههای خود مورد توجه قرار میدهد و همان مشروعیت الهی و مردم سالاری دینی را مطرح میکند و این همان نکتهای است که بر اساس آن، مردم با آرای خود نمایندگان مجتهدی را برای مجلس خبرگان رهبری برمیگزینند تا این فقها و مجتهدان در مجلس مزبور برای تعیین رهبری اقدام کنند، مجلسی که با ویژگیهای خاص خود در بین نظامهای حقوقی - سیاسی معاصر جهان، نهادی بینظیر و مستقلترین نهاد در جمهوری اسلامی به شمار میرود و از جایگاه مهم و حیاتی برخوردار است و در آن متخصصّان عادل خبره جهت تعیین رهبر و نظارت بر استمرار شرایط رهبری جمع شدهاند.[11]
در دیدار دبیر، قائم مقام و اعضای کمیتة علمی کنگرة یاد شده با ایشان فرمودند: «از جناب آقای معرفت هم که زحمت کشیدند و با شخصیت علمی خودشان در ریاست این کنگره، وزانت ویژهای را به وجود آوردند، باید تشکر کنم.»[12]
احیاگر علوم و معارف قرآنی
آیت الله معرفت از مؤسسّان اصلی انجمن قرآن پژوهان حوزة علمیه قم بود و طی سالها فعالیت در زمینههای آموزشی، پژوهشی و تألیف، به ویژه در مباحث قرآنی خدمات شایان توجهی به حوزههای علمیه جهان تشیع و طالبان معارف قرآنی ارائه نمود، به طوری که قبل از فعالیتهای علمی ایشان، مباحث قرآنی به عنوان مقدمه در تفاسیر میآمد. ایشان با تمرکز بر این مباحث، احیاگر علوم قرآنی در دنیای تشیع بود و در این عرصه همچون مربی مهربانی به تشویق قرآن پژوهان میپرداخت و در تربیت محققان این رشته، اهتمام جدّی داشت، آیت الله معرفت آنچنان در موضوعهای مزبور پرتوافشانی کرد که شخصیت، تفکر و دیدگاههایش در علوم و مباحث قرآنی به یک جریان فکری میان محققان علوم قرآنی تبدیل شد. بسیاری از کرسیهای درسی این مباحث در داخل و خارج از کشور، توسط پرورشیافتگان ایشان اداره میگردند.[13]
مقام معظم رهبری> در پیام تسلیتی که به مناسبت ارتحال ایشان صادر فرمودند، متذکر گردیدند: «درگذشت عالم خدمتگزار و قرآنپژوه آیت الله آقای شیخ محمدهادی معرفت را به حوزة علمیه و فضلای قرآنی... تسلیت میگوییم، این روحانی عالی مقام، خدمات ارزشمندی در زمینة تحقیقات و تألیفات دینی، به ویژه در تفسیر و علوم قرآنی، به جامعة علمی کشور عرضه داشتهاند.»[14]
ایشان دربارة انگیزه خود در تدوین کتب علوم قرآنی میگوید: «انگیزة پرداختن به مسائل قرآنی در کنار فقه و اصول آن بود که هنگام مراجعات و مطالعه برای آمادگی تدریس تفسیر، به حقیقت تلخی برخورد نمودم و آن فقدان بحث زنده پیرامون مسائل قرآنی در کتابخانههای فعلی تشیع بود و این برخورد تلخ از آنجا به وجود آمد که برای تهیة مقالهای پیرامون مسئلة ترجمة قرآن به کتابخانههای اختصاصی قرآن مراجعه مینمودم و در این زمینه کتابهای بسیاری، حتی برخی در مجلّدات متعدّد و نیز رسالهها و مقالات بسیار از [کشور] مصر و غیره در اختیار بود که دانشمندان معاصر آن دیار نوشته بودند؛ ولی در حوزة نجف جز یک برگه یا اعلامیة حضرت آیت الله شیخ محمد حسین کاشف الغطاء، چیز دیگری نیافتم و این امر بر من گران آمد و مرا بر آن داشت که در زمینة مسائل قرآنی به طور گستردهای دیدگاههای دانشمندان گذشته و حال مکتب را روشن کنم و ارائه دهم که نتیجة آن تلاش پیگیر، هفت جلد کتاب «التمهید» و دو جلد کتاب «التفسیر و المفسّرون» گردید. نوشتة اخیر در واقع تکمیل و تدارک مافات نوشتة محمد حسین ذهنی مصری است که به ناحق جایگاه تشیع را در حیطة قرآنی، نادیده گرفته بود.»[15]
یادآور میگردد، اولین کتاب مستقلی که در این باره نوشته شد، کتاب «مذاهب التفسیر الاسلامی» بود که توسط «گُلد زیهر» به رشتة تحریر درآمد، این مستشرق چه در این کتاب و چه در دیگر آثار خود، «جهالت» یا بهتر است بگوییم: «غرضورزی» خود را در معرفی معارف اسلامی و قرآنی نشان داده است، پس از آن دکتر محمد حسین ذهبی، با الهام از اثر مورد اشاره، کتاب «التفسیر و المفسرون» را در دو جلد نوشت که مورد استقبال محافل علمی و دانشگاهی قرار گرفت؛ ولی دچار کاستیهای فاحشی بود. آنچه از همه بیشتر به اعتبار این کتاب خدشه وارد میسازد، بیانصافی و غرضورزی مؤلف در معرفی پارهای از مذاهب اسلامی و کتب تفسیری آنان است. در بین مذاهبی که وی را عصبانی کرده و بیش از همه مورد بیمهری این مؤلف قرار گرفته، مذهب تشیّع اثنی عشری است. ذهبی به عقاید شیعیان تاخته و کتب تفسیری آنان را در زمرة تفاسیری آمیخته با بدعت یاد کرده است. انتخاب این کتاب با چنین آشفتگیهایی در دانشگاههای ایران، به سبب نبود کتاب جامع جایگزین، علمای شیعه و دیگر علاقهمندان به مباحث قرآنی را آزار میداد و آیت الله معرفت با مشاهدة این متن مغشوش، به شدت آزرده خاطر گردید و با عزمی استوار، کوششی مضاعف و تحقیقی فراگیر، به نگارش، «التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب»[16] همت گمارد و خلأ موجود را ترمیم کرد. استاد به منظور دفاع از حریم تشیع و اثبات نقش آفرینی بزرگان این مذهب در نشر علوم و معارف قرآنی، متجاوز از سی سال به تحقیق و تتبعی همه جانبه پرداخت و رنجهای طاقتفرسایی را بر خود هموار کرد که حاصل این تلاش عمیق و دقیق چندین جلد کتاب در مباحث علوم قرآنی به شکل گسترده و جامع بود.[17]
ارادت به خاندان طهارت(ع)
آیت الله معرفت به موازات کسب مقامات علمی و معنوی، شیدای اهل بیت رسول اکرم- بود و این شیفتگی و ارادت خالصانهاش به خاندان طهارت از معرفت و بصیرتی عمیق سرچشمه میگرفت، به علاوه در نتیجه اطاعت از فرامین الهی، گام نهادن در مسیر تزکیه و تصفیة درون، به تدریج نایرة[18] محبت الهی را در درون خویش شعلهور ساخته بود که این ویژگی اعماق دل و ذهنش را روشن کرده بود. این محبت ملکوتی باعث گردید دیگران به این عالم عامل علاقمند گردند. به علاوه، چون استاد، ائمه هدی( را از هر گونه کاستی و نقصی منزه میدید و این ستارگان فروزان آسمان امامت را آراسته به کمالات ملکوتی میدانست، آنان را شایستة دلبستگی مهرورزی میدید.
بارها با سوز درون میگفت: «دوری ما از مکتب اهل بیت( ضربههای جبرانناپذیری بر اندیشه و فکر ما وارد ساخته است و جدایی بخش عظیمی از جهان اسلام از این معارف در ابعاد گستردة فرهنگ اسلامی، گرفتاریهای أسفبار را دامن زده است.» وی که آخرین سالهای عمر با برکت خویش را یکسر به تدوین تفسیری بزرگ بر پایة آموزههای معصومان(، همّت گماشته بود و در نقد و تحلیل میراث تفسیری به گونة تطبیقی، آنچه را از ائمه( آورده بود، با دیگر نحلههای تفسیری به عبارتسنجی میگذاشت، با شیدایی ویژهای میگفت: «نمیدانید این تطبیق و غواصی در معارف آل الله( چه جذبه و جلوهای شگفتآور دارد.»
آیت الله معرفت به این کار سترگ دل بستگی خاصی داشت؛ اما افسوس که اجل مهلت نداد.[19] خود در این باره گفته است: «کاری که از ابتدای سال 1379 ش به آن دست زدم و از اهمیّت خاصی برخوردار است، جمع و تنسیق روایات تفسیری فریقین است که با همکاری دو گروه ده نفری از نخبگان حوزه و تربیت یافتگان مدرسة قرآنی در حال پیشرفت است، روایات تفسیری به صورت خام عرضه شده و کاری که فقها بر روی روایات فقهی انجام دادهاند، بر روایات تفسیری انجام نگرفته است، و لذا سلیم و سقیم به هم آمیخته است، برای جداسازی و تعیین سرنوشت نخبة تفاسیر روایی با همت دوستان فاضل خویش به این کار خطیر اقدام نمودم. از خداوند مسئلت دارم که توفیق اکمال و اتمام به نحو احسن مرحمت فرماید.»[20]
از امور نشاندهندة ارادت استاد به اهل بیت(، مطلبی است که در ذیل بدان اشاره میگردد: یک بار در حلّشبههای که فخر رازی به وجود آورده بود، هر چه کوشید و کاوید و اندیشید، متوجه گردید امکانپذیر نمیباشد؛ از این روی، با متفکران و دوستان فرهیخته در این باره به بحث و گفتگو نشست. سرانجام بعد از یک هفته به جایی نرسید، ناگزیر به بارگاه امیرمؤمنان(ع) رفت. استاد در این باره گفته است: «رفتم خدمت حضرت امیرمؤمنان(ع)، تقریباً ساعت ده بود، سرم را گذاشتم روی ضریح، همین طور عرض کردم: یا علی! اگر هیچ کس نداند، تو میدانی. این تلاش من برای احیای ذکر تو در قرآن کریم است. من چون احساس کردم حق تو در این باره ضایع گردیده است، خواستم احیا کنم. آیا سزاوار است مرا تنها بگذاری در مقابل یک شبهه؟ همین را گفتم و از حرم مولا امام علی(ع) بیرون رفتم، آمدم منزل و پشت میز کارم که نشستم، دیدم شبهه آنقدر موهون و سُست است که چرا مرا یک هفته معطل کرده است. جوابش را نوشتم و به طبع هم رسید و از این جور خلوتها ما با حضرت علی(ع) زیاد داشتیم.»[21]
وی پس از ذکر این خاطره گفت: «حرکت علمی و عملی ما ریشة ولایتی دارد.»
آیت الله معرفت فاضلی کاملاً ولایتمدار بود و تمامی توان فکری و علمی خود را وقف قرآن و عترت کرده بود و بارها نکاتی از زندگی، رفتار و تلاشهای پژوهشی وی دیده میشد که پیوند ناگسستنی او را با اهل بیت عصمت و طهارت( مینمایاند. یکی از شاگردانش نقل کرده است: «روش استاد این بود که هر وقت جهت تدریس به مشهد میآمد، چون میدانست کتابهایی علیه اسلام و تشیع نوشته میشود و این گونه آثار شبهاتی را در جامعه پراکنده میساختند، از تازههای این کتابها میپرسید و من آثاری را که فراهم آورده بودم، به ایشان میدادم. کتابی را به استاد معرفت نشان دادم که مؤلّف آن ادعا داشت حدود ده سال برای نگارش آن وقت صرف کرده است و طی آن اشکالاتی بر ادیان آسمانی از جمله اسلام وارد کرده بود، استاد کتاب را با خود بُرد و چون بار دیگر خدمت ایشان رسیدم، گفت: من این کتاب را از ابتدا تا انتها خواندم؛ امّا اشکالی در آن دیدم که ذهنم را شدیداً به آن مشغول کرد و هر چه فکر کردم، جوابی به نظرم نیامد که این ایراد را بر طرف سازد، به بارگاه حضرت علی بن موسی الرضا% رسیدم و بعد از آداب زیارت، به پیشگاه مقدس آن امام همام متوسّل گردیدم و از آن عالم آل محمد- خواستم مرا را در روشن شدن این موضوع امداد فرماید. از حرم به دانشگاه حرم رضوی برگشتم؛ امّا ناگهان احساس کردم نوری در ذهنم تابیدن گرفت و جواب آن برایم روشن شد که محصول لطف آن فروغ هشتم امامت، کتاب «شُبَهات و رُدُودٌ» میباشد که آن را در پاسخ به معروفترین شبهات قرآن به نگارش درآوردم.»[22]
ادامه دارد...
___________________________________________
[1]. آفتاب معرفت (ویژهنامه اربعین ارتحال آیتالله معرفت)، مؤسسه فرهنگی تمهید، قم، 1385 ش، ص35؛ فصلنامه الهیات و حقوق، ش 26، ص8 ـ 9، و ص306.
[2]. گفتگوی قدس با کارشناسان علوم قرآنی، روزنامه قدس، 15/11/1385، ص5.
[3]. زیستنامه و کتابشناسی توصیفی علامه معرفت، مجله تخصصی الهیات و حقوق، زمستان 1386، ص305.
[4]. فقه شیعه، ویژگیها و امتیازها، محمدهادی معرفت، فصلنامه شیعهشناسی، سال سوم، ش 10، تابستان 1384، ص17.
[5]. ر.ک: مجله نقد و نظر، سال دوم، ش5، زمستان 1374، گفتگو با آیت الله معرفت و نیز فصلنامه حکومت اسلامی، ش 4، تابستان 1376 ش.
[6]. بر ستیغ معرفت، محمدعلی مهدوی راد، فصلنامه پژوهشی در زمینه علوم انسانی، دانشگاه، علوم رضوی، سال هفتم، زمستان 1386 ش، ویژهنامه علوم قرآن و حدیث، ش 10، ص7.
[7]. نحل/43؛ نساء/7.
[8]. احکام شرعی، محمدهادی معرفت، مؤسسه فرهنگی التمهید، قم، 1382 ش، ص9.
[9]. ر.ک: کتاب البیع، روح الله موسوی خمینی(امام خمینی))، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی)، تهران، 1379، جدوم، ص618 ـ 718.
[10]. ولایة الفقیه ابعادها و حدودها، محمدهادی معرفت، معهد الشهید المطهری للدراسات الاسلامیه العالمیه، تهران، بیتا، ص14 ـ 19.
[11]. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل 107 و 111؛ خبرگان ملت، دفتر سوم، دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، قم، 1390، ص23 ـ 24.
[12]. مجله تخصصی الهیات و حقوق، زمستان 1386، ص76.
[13]. اظهارات حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی رضایی اصفهانی، نشریه گزارش، بهمن و اسفند 1385، ش 63، ص18 ـ 19.
[14]. پیام مقام معظم رهبری> به مناسبت ارتحال مرحوم معرفت، روزنامه اطلاعات، ویژهنامه، 9/12/1385.
[15]. مجله الهیات و حقوق، زمستان 1386، ص302، مجله بینات، ش 44، ص16.
[16]. القشیب هو الجدید.(العین، خلیل بن أحمد فراهیدی، نشر هجرت، قم، 1409 ق، ج5، ص46.)
[17]. تفسیر و مفسّران، محمدهادی معرفت، مؤسسه فرهنگی تمهید، قم، چاپ دوم، 1385، مقدمه مؤسسه تمهید، ص6 ـ 7.
[18]. نائره به معنی آتش و شعله میباشد.(ر.ک: لغت نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، نشر تیراژه ، تهران، 1362ش.)
[19]. بر ستیغ معرفت، محمدعلی مهدوی راد، فصلنامه الهیات و حقوق، ش 26، ص14.
[20]. زندگی استاد از زبان خودشان، اطلاعات ضمیمه، ش 2386، 9/12/1385، ص42.
[21]. آفتاب معرفت، ص11 و 12؛ مجله الهیات و حقوق، ش 26، زمستان 1386، ص15.
[22]. زیستنامه و کتابشناسی توصیفی علامه استاد معرفت، غلام نبی گلستانی، فصلنامه پژوهشی الهیات و حقوق، ش 26، زمستان 1386، ص302.