جنبش هادی امت(ع)
توكّل بر خداوند و نجات از مرگ
حضرت فرمود: آنچه را كه برايت گفته اند دروغ مى باشد و ماءمور حكومت مرا اين چنين نزد تو احضار كرده است. متوكّل گفت: اشتباه شده و آن حرام زاده دروغ گفته است، چنانچه درخواستى ندارى مراجعت فرما، من از شما معذرت مى خواهم. |
مرگ خليفه ظالم بعد از سه روز
در زمان امامت حضرت ابوالحسن ، امام هادى عليه السلام رياست مى كرد، براى آن كه بنى هاشم را در جامعه ، خوار و ذليل جلوه دهد، روز عيد فطر دستور داد تا تمام افراد بنى هاشم با پاى برهنه جلوى خليفه (يعنى ؛ شخص متوكّل ) همانند بَردگان ، پياده راه بروند. |
آشنائى به زبانها و تعليم به ديگران
عدّه اى از آشوب گران در زمان رياست و حكومت واثق - خليفه عبّاسى - براى دست گيرى عرب هاى بيابان نشين و ظلم و اذّيت آن ها، وارد شهر مدينه منوّره شدند. در آن روز، من در محضر شريف حضرت ابوالحسن ، امام هادى عليه السلام بودم ، به من خطاب كرد و فرمود: اى ابوهاشم ! برخيز، تا با همديگر بيرون برويم و اين افراد آشوب گر و نيز سردسته آن ها را ببينيم كه در چه وضعيّتى هستند. |
تواضع، نشانه عظمت و حقانيّت
زمانی كه حضرت وارد مجلس گرديد و زيد، چشمش به آن حضرت افتاد، بى اختيار از جاى خود حركت كرد و ايستاد. |
هدايت گمراه با سخنى كوتاه
روزى حضرت ابوالحسن ، امام هادى عليه السلام او را در يكى از كوچه هاى شهر سامراء ديد، هنگامى كه نزديك يكديگر مُواجه شدند، حضرت به او اشاره كرد و فرمود: تا چه مدّتى در خواب هستى؟ |
پيشبينى مهمّ در آزادى از زندان
چون دو سه روزى از آمدن نامه حضرت گذشت ، ماءمورى آمد و زنجيرهائى كه بر دست و پاى من بود باز كرد و مرا از زندان آزاد گردانيد، بعد از آن ، نامه اى براى امام هادى عليه السلام فرستادم تا از خداوند متعال درخواست نمايد اموال و ثروتم را بازگردانند. |
پيدايش آب و نجات همراهان
امام عليه السلام فرمود: در همين نزديكى ها آب گوارائى است و سپس دستور داد كه مسير انحرافى را برويم ، پس مقدارى راه رفتيم و به صحرائى رسيديم كه بسيار سرسبز و خرّم ، داراى درختان و گياهان و چشمه هاى زلالى بود. |
وساطت غيرمستقيم در رفع مشكل
فتح در ظاهر با ما دوستى مىنمايد ولى در واقع از ما بيگانه است ، ما براى كسى دعا مى كنيم كه خالص ، تحت فرمان خداوند سبحان باشد و اِقرار و اعتقاد به نبوّت حضرت محمّد مصطفى صلى الله عليه و آله داشته ؛ و نيز اعتراف به حقوق ما اهل بيت رسالت داشته باشد. |
تصرّف و اظهار مافوق بشر
وقتى چشم انداختم و خوب نگاه كردم ، باغى سرسبز و خرّم را ديدم ، كه در آن از انواع درخت هاى ميوه دار و انواع رياحين و گل هاى رنگارنگِ خوش بو وجود داشت . |
الاغ نصرانى و شيعه شدن پسرش
شخصى نصرانى به نام يوسف بن يعقوب با وى معاشرت و هم نشينى داشت ، روزى از روزها اظهار نمود: متوكّل - عبّاسى - مرا احضار كرده و نمى دانم از من چه مى خواهد، براى نجات از شرّ او با خود عهد كردم كه مبلغ صد دينار نذر علىّ بن محمّد هادى عليه السلام كنم . |
هيچ زمينى خالى از قبر نيست
من از حضور ايشان بيرون رفتم و با خود گفتم : در فصل تابستان ، هواى به اين گرمى و حرارت ، حضرت لباس زمستانى تهيّه مى نمايد، مثل اين كه او از مسافرت و مسير راه اطّلاعى ندارد؛ حال ، تعجّب از شيعيان است كه از چنين كسى پيروى مى كنند و او را امام خود مى دانند. |
وضعيّت وجوهات و اموال ارسالى از قم
از جدّم مى باشد، آن را نيز تحويل بده . لذا بيرون رفتم و آن پالتو را گرفتم ؛ و چون خدمت حضرت آوردم ، فرمود: برو به او بگو كه پالتو را عوض كرده اى ، بايد همان پالتوى اصلى را تحويل بدهى . |