افزودن دیدگاه

تصویر محمد رضا 453382
نویسنده محمد رضا 453382 در

در مقاله عنوان شده که نظریه داروین صرفا یک فرضیه است و شواهد قابل توجهی ندارد در حالی که این دید به هیچ عنوان درست نیست. مجموعه بسیار غنی از مشاهدات غیر مستقیم تکامل را تایید می کنند و حتی نمونه هایی از تکامل به صورت مستقیم در طبیعت و آزمایشگاه هم مشاهده شده .

نکته ی خیلی مهمی که باید به آن توجه داشت این است که نظریات علمی به طور کلی به هیچ عنوان قابل اثبات (به معنای ریاضی کلمه ) نیستند ,  یعنی هیچوقت نمی توان آن ها را تحت قوانین منطق از مجموعه ای اصول موضوعه استنتاج کرد , نظریات علمی مقدم بر تجربه هستند و ما صرفا از رهگذر تجربه با آن ها آشنا می شویم . نظریات ساخته ذهن انسان هستند و هیچگاه نمی توانند مدعی خدشه ناپذیری بشوند . نویسنده محترم از این ویژگی سوء استفاده کرده و آن را برای زیر سوال بردن تئوری های علمی مورد استفاده قرار داده در حالی که این نوع نتیجه گیری ,اکثر استنتاجات ما در زندگی را شامل می شود. مثال واضحی از این نوع کاربرد استقرا و تجربه در علوم قضایی قابل مشاهده است.شواهدی که یک قاضی با آن ها قضاوت می کند هیچگاه توان این را ندارند که به طور مستقیم گناهکاری شخص مظنون را اثبات کنند و این امر صرفا با به کارگیری ساخته های ذهنی و تخیل قاضی ممکن می شود , برای مثال یک قاضی هیچگاه نمی تواند صحنه قتل را خود تجربه کرده و گناهکاری فرد مظنون را اثبات نماید در بیشتر موارد تمام چیزی که یک قاضی در اختیار دارد شواهد و مدارک جمع آوری شده است که به هیچ عنوان قابلیت ارائه اثباتی قیاسی برای گناهکاری فرد مظنون را ندارد , برای مثال حتی اگر تمام شواهد هم بر گاهکاری فردی دلالت داشته باشد هیچگاه نمی توان اطمینان داشت که او گناهکار است (مگر در مواردی که خود فرد اعتراف کند) چون هیچکس نمی تواند اثبات کند که در آینده هیچ شواهدی دال بر بی گناهی او پبدا نخواهد شد. اما همه می دانیم که قاضی در این گونه موارد  صرفا با اتکا به استقرا که از نظر نویسنده محترم سایت "ضعیف ترین راه رسیدن به یقین است" ,   حکم مرگ صادر می کند.

فرآیند تکامل نه تنها در طبیعت مشاهده شده بلکه انسان هزاران سال است که از آن بهره برداری می کند . اصلاح نژاد حبوانات و گیاهان اهلی قرن هاست که در تمامی تمدن ها انجام شده و موجودات زنده را دستخوش تغییراتی در جهت ارضاء نیاز ها و هوس های انسان می کند .

انسان در گذر زمان صفت هایی مثل گوشت بیشتر و خوشمزه تر , پشم بیشتر , شیر بیشتر ,  تخم گذاری سریعتر و ... را با فرآیندی شبیه به انتخاب طبیعی داروینی در مرغ ها , گاوها , گوسفند ها و دیگر حیوانات اهلی ایجاد می کند. دامپروران برای جفت گیری حیوانات پرورشی شان آن هایی را انتخاب می کنند که صفات دلخواهشان را دارند برای مثال گاو های یک گله علاوه بر شباهت بسیار زیاد با یکدیگر هر کدام ویژگی های منحصر به فردی هم دارند ,  بعضی رام ترند و بعضی سرکش تر , بعضی شیر بیشتری دارند و بعضی شیر کمتری تولید می کنند , بعضی گوشت بیشتر و بهتری دارند و بعضی لاغرترند و ذاتا گوشت کمی تولید می کنند . دامپروران هزاران سال از این تفاوت ها بهره برداری کرده و صفات دلخواهشان را در گاو ها می پرورانند فی المثل برای جفتگیری گاو ها از گاو های پرشیر تر استفاده کرده و به گاو های کم شیر و لاغر اجازه جفت گیری نمی دهند , به همین شکل کشاورزان دانه های مرغوب خود را در زمین می کارند و برای جمع آوری دانه های خراب و نامرغوب وقت خود را تلف نمی کنند . به این ترتیب نسل به نسل فراوانی موجوداتی که صفات مورد دلخواه انسان ها را دارند افزایش یافته و طی هزاران سال چنان تغییراتی در جمعیت حیوانات و گیاهان اهلی به وجود می آید که گاهی بین حیوانات و گیاهان اهلی و  اجداد و خویشاوندان وحشی آن ها  شباهت های اندکی مشاهده می شود.

در یک مثال افراطی دانشمندی روسی به نام دیمیتری بلیوف توانست در طی حدود 40 سال نژاد جدیدی از روباه ها را ایجاد کند . او نسل به نسل روباه های وحشی را پرورش می داد و از هر نسل اعضایی را که رام تر و اهلی پذیر تر بودند(و تنها همین صفت ) را انتخاب کرد ; این حرکت موجب ایجاد انواعی از روباه ها شد که کاملا متفاوت از اجداد وحشی خود بودند ,  با انسان رفتار بسیار دوستانه ای داشتند و از ارتباط با انسان لذت می بردند – در حالی که این موضوع شدیدا خلاف چیزی است که در روباه های وحشی دیده می شود- در ثانی روباه های اهلی شده حتی از لحاظ ظاهر هم متفاوت از اسلافشان بودند : رنگ پوست آن ها روشن تر شده و جمجمه گرد تری داشتند و برخی از آن ها حتی با گوش های غیر افراخته به دنیا می آمدند .[1]

داروین با خود اندیشید که تغییرات موجودات زنده در اثر انتخاب انسان ها که موجب به ایجاد چنین تفاوت های خارق العاده ای می شوند محدود به حیوانات اهلی نیستند بلکه در تمامی موجودات رخ می دهد و مسئول ایجاد گونه ها و موجودات جدید اند با این تفاوت که در طبیعت هیچ موجود هوشمندی فرآیند انتخاب را انجام نمی دهد بلکه این نیرو های طبیعت و محیط است که انتخاب را انجام می دهد . برای مثال انسان ها همانند بقیه موجودات با هم تفاوت هایی دارند مثلا بعضی نسبت به سرما مقاوم ترند و بعضی به گرما  حال اگر جمعیتی از انسان ها در محیطی زندگی کنند که نسل به نسل آب و هوا در آن محیط سرد تر بشود انسان هایی که مقاومت بیشتری نسبت به سرما داشته باشند عمر طولانی تری می کنند و فرزندان بیشتری به دنیا می آورند که شبیه خودشان است . باز از این فرزندان , آن هایی که مقاومت کمتری نسبت به سرما دارند از بین می روند و آن هایی که مقاوم ترند فرصت تولید مثل پیدا کرده وزاده های بیشتری به وجود به وجود می آورند و به این ترتیب نسل به نسل انسان های آن جمعیت همگام با محیط به سرما مقاوم تر شده و تغییر می کنند , حال تصور کنید این تغییرات کوچک نسل به نسل وقتی برای مدتی بسیار بسیار طولانی انجام شود ( عمر زمین حدود 4.5 میلیارد سال تخمین زده شده) چه تغییراتی شگرف و گوناگونی خیره کننده ای در موجودات زنده ایجاد می کند : روی دوپا راه رفتن انسان ,  قابلیت شامپانزه ها در بالا رفتن از درخت , قدرت پرواز پرندگان , سرعت بسیار زیاد شیر ها و ... همه و همه تحت این فرآیند نسبتا تدریجی و فوق العاده طولانی می تواند ایجاد شود و در گذر زمان تجمع این تغییرات تدریجی , گونه ها را به هم تبدیل کند.

و حیات از خزندگان به پرندگان , از پستانداران سم دار خشکی زی به نهنگ و از پستانداران درخت زی به انسان برسد.

نویسنده محترم ادعا کرده است که نظریه تکامل اذعان به اشتقاق انسان از میمون دارد, جدای از این حقیقت که میمون یک گونه مشخص محسوب نمی شود باید گفت که این ادعا یکی از رایج ترین اشتباهات در زمینه تکامل است. داروین هیچگاه ادعا نکرد که انسان از نسل میمون است بلکه بر طبق تکامل انسان و میمون (انسان و نهنگ , انسان و گل لاله , انسان و قارچ و ...) نسبی مشترک دارند . فرآیند تکامل یک فرآیند خطی نیست که موجودات زنده را بر طبق سلسله مراتب کمال مرتب کند بلکه به صورت یک شجره نامه با نیاهای مشترک می باشد .

با قدری مسامهه می توان گفت که طبق نظریه داروین میمون ها اجداد انسان نیستند بلکه به نوعی پسرعمو ها و دخترعمو های اویند.  نباید تصور کرد که انسان تکامل یافته ترین موجود رو زمین است . در واقع لفظ تکامل یافته ترین تا حدی غلط انداز است , در نظریه تکامل هیچ جهت کمالی وجود ندارد و مسئله فقط بر سر سازش با محیط است میمون ها هم به اندازه انسان تکامل یافته محسوب می شوند البته در زمینه های دیگر (برای مثال انسان به هیچ عنوان نمی تواند به چابکی شامپانزه ها از درخت بالا برود همانطور که شامپانزه ها هم بر عکس انسان در پیاده روی های طولانی مدت دچار مشکلاتی جدی می شوند).

طبق ادعای شما (و البته آیت الله جوادی آملی) [2] : "اكنون قرن‏ هاست بشر حيوانات را مي‏ شناسد و به صورت عادی و تخصّصی در باغ وحش‏ ها يا مناطق طبيعی با آن‏ ها ارتباط دارد و دانشمندان علوم طبيعی و جانورشناسان با دقت، حيات وحش را زير پوشش تحقيقی خود گرفته‏ اند؛ حتی در تعليم و تربيت حيوانات مي‏ كوشند؛ ليكن تاكنون تغيير چشمگيری ديده نشده است كه بتواند شاهد فرضيه داروين باشد، بنابراين فرضيه وی، نه دليل تجريدی دارد و نه شاهد تجربی ".

در حالی که به هیچ عنوان اینگونه نیست و نه تنها تکامل به طور مستقیم در طبیعت مشاهده شده بلکه دیرزمانی است که انسان ها از آن بهره برداری می کنند(که قبلا ذکر کردم).

در اینجا به چند نمونه تجربی می پردازم : حیواناتی که در طبیعت از گیاهان تغذیه می کنند عموما سازگاری هایی پبدا کرده اند که به آن ها در کمک می کند تا به مقدار کافی از منابع غذایی اصلی شان تغذیه کنند . اما هنگامی که گیاه خواران شروع به تغذیه از گیاهانی کنند که با منبع غذایی همیشگی شان فرق داشته باشد معمولا تغییراتی در بدن موجود گیاهخوار ایجاد می شود که با تکامل داروینی قابل توجیه است این مسئله را می توان با بررسی نوعی ساس مشاهده کرد(ساس Jadera haemetoloma ) این ساس ها با استفاده از خرطومشان( عضو توخالی و میله ای شکل دهان) از دانه های درون میوه های گیاهان مختلف تغذیه می کنند . در فلوریدای جنوبی این نوع ساس از دانه های درون میوه های نوعی پیچک بومی(Cardiospermum corindom) تغذیه می کند. اما در فلوریدای مرکزی  این پیچک ها کمیاب شده اند بنابراین در آن ناحیه ساس ها امروزه از "درخت باران طلایی" (Koelreuteria elegans) تغذیه می کنند , گونه ای که اخیرا از آسیا وارد شده . این ساس ها زمانی بهترین تغذیه را دارند که طول خرطومشان متناسب با  فاصله دانه ها از سطح میوه باشد , هسته میوه  K.elegans به سطح میوه بسیار نزدیکتر از پیچک بومی است . محققان دانشگاه بوتا پیشبینی کردند که انتخاب طبیعی باعث می شود خرطوم ساس هایی که از میوه درخت تغذیه می کنند نسبت به آن هایی که از پیچک تغذیه می کنند کوتاهتر شود . در حقیقت با مقایسه نمونه ساس های زنده و نمونه های جمع آوری شده در موزه که قبل از ورود درخت باران طلایی جمع آوری شده بودند چنین تفاوتی مشاهده شد که با دیدگاه داروینی کاملا همخوانی دارد.[3]

نمونه دیگری از تکامل داروینی ناخوشایند که در حال وقوع است و زندگی انسان را تحت تاثیر قرار می دهد , تکامل عوامل بیماریزا مقاوم به دارو هاست . این رویداد در باکتری ها و ویروس ها یک مسئله خاص است زیرا سویه های مقاوم این عوامل بیماریزا می توانند خیلی سریع تکثیر پیدا کنند .

تکامل باکتری "استافیلوکوکوس اورئوس" (Staphylococcus aureus) مقاوم به دارو را در نظر بگیرید.حدود یک سوم افراد بدون ابنکه بدانند این کونه را بر روی پوست و بینی خود حمل می کنند اما بعضی از نمونه های ژنتیکی مقاوم به متی سیلین بیماریزا های قوی هستند وجود این گونه سوش ها با استفاده از تکامل داروینی قابل توجیه است.این داستان از سال 1943 شروع شد زمانی که پنی سیلین به مقدار زیادی به عنوان آنتی بیوتیک استفاده شد. از آن زمان , پنی سیلین و سایر آنتی بیوتیک ها زندگی میلیون ها نفر را در سراسر دنیا نجات داده اند اما تا سال 1945 بیش از بیست درصد از سوش های استافیلوکوکوس اورئوس موجود در بیمارستان ها به پنی سیلین مقاوم شدند. در سال 1959 پزشکان شروع به استفاده از آنتی بیوتیک های قوی تر از جمله متی سیلین کردند اما در عرض دو سال سوش های مقاوم به متی سیلین ظاهر شدند , پدیده ای که کاملا در چارچوب نظریه داروین توجیه پذیر است .[4]

نمونه دیگری از گونه زایی هم در آزمایشگاه مشاهده شده است : دایان داد(Diane Dodd) از دانشگاه Yale جمعیتی از مگس های سرکه را تقسیم کرد و چند گروه را در محیط کشت نشاسته دار و گروه های دیگر را در محیط کشت مالتوز دار(نوعی قند موجود در جوانه جو) پرورش داد. بعد از چند نسل (حدود 40 نسل) انتخاب طبیعی و تکامل داروینی به واگرایی انجامید . جمعیت هایی که در محیط نشاسته دار پرورش یافته بودند نشاسته را بهتر هضم می کردند و آن هایی که در مالتوز رشد یافته بودند در هضم مالتوز موفق تر بودند. سپس او مگس هایی از این دو جمعیت را در ظرف جفتگیری قرار داد و فراوانی آمیزش های انجام شده را ثبت کرد . او مشاهده کرد که مگس ها بیشتر به جفتگیری با جمعیت های همسان گرایش دارند برای مثال مگس هایی رشد کرده در محیط مالتوز دار بیشتر میل به جفتگیری با مگس های رشد کرده در محیط مالتوز دار گرایش داشتند تا با مگس های رشد کرده در محیط نشاسته دار , در حالی که هردو از مگس های اجدادی واحدی به وجود آمده بودند به عبارت دیگر مگس های به وجود آمده از اجداد واحد , در مسیر تبدیل شدن به گونه های جدا گانه ای بودند.[5]

(تذکر: موجوداتی که می توانند با هم تولید مثل کرده و فرزندان زنده و با قابلیت تولید مثل ایجاد کنند از یک گونه ی واحد محسوب می شوند برای مثال انسان های مختلف از یک گونه هستند اما الاغ و اسب از یک گونه نیستند زیرا موجود حاصل از جفتگیری آن ها یعنی قاطر با اینکه زنده می ماند ولی عقیم است)

توماس هنری هاکسلی (Thomas Henry Huxley) از معاصران داروین با مطالعه آناتومی پرندگان و مقایسه آن با آناتومی خزندگان به این نتیجه رسید که پرندگان نیای مشترک نزدیکی با خزندگان دارند و احتمالا از خزندگان تکامل یافتند . چند سال بعد از ارائه این فرضیه توسط هاکسلی فسیلی بدست آمد که این فرضیه را به نحوی درخشان تایید کرد.این فسیل که حد واسط بین پرندگان و خزندگان در نظر گرفته می شود بعضی از صفات پرندگان و بعضی از صفات خزندگان را دارد , این فسیل آرکئوپتریکس (Archaeopteryx) نام گرفت. یافت شدن این فسیل و نمونه های مشابه بسیار از موجودات حد واسط تاییدی بر غنا و کمال نظریه داروین است به نحوی که این نظریه وجود فسیلی را پیشبینی کرد که هرگز دیده نشده بود و کشف آن تاییدی درخشان بر نظریه داروین بود.

نویسنده در ادامه به فرآیند ختنه کردن در مسلمنان و یهودیان استناد کرده و آن را مخالف نظریه داروین دانسته در حالی که این دو موضوع مطلقا به هم ارتباطی ندارند . ویژگی های وراثتی موجودات زنده تحت تاثیر ژن های آن موجود ایجاد می شوند و از محیط تاثیر نمی گیرند در ثانی ختنه کردن ویژگی مفید و تاثیر گذاری نیست و حتی اگر هم در بقا موثر می بود نمی توانست تحت تاثیر محیط (ختنه شدن ) ایجاد شود .

                                                          ******************

[1]: Lyudmila N. Trut0 “Early Canid Domestication: The Farm-Fox Experiment0” American Scientist 161 (1999): 161.

[2]: با اینکه دستورات اسلام عمدتا بر نهی سخن گفتن بدون علم تاکید دارند, در میان نقد های انجام شده به نظریه داروین خصوصا نقد هایی که توسط مذهبیونی که نظریه تکامل را بدون مطالعه کردن جوانب آن و فقط برای نجات دادن عقاید خود از برچسب غیر علمی بودن انجام می شود عموما سخن گفتن بدون علم به کرات دیده می شود (از جمله سخنان آیت الله جوادی آملی و نویسنده سایت). برای احادیث نهی سخن گفتن بدون علم مثلا رجوع کنید به :

عبدالواحد آمدی , تصنیف غرر الحکم , ص 202

محمدحسین حر عاملی , وسایل الشیعه , ج 18, ص16

نهج البلاغه , نامه 31

[3] :S. P. Carrol and C. Boyd, Host race radiation in soapberry bug: natural history with the history, Evolution 46: 1052-1069(1992)

[4]: اطلاعات کلی در مورد MRSA را می توان در وب سایت مراکز پیشگیری کنترل بیماری (CDC), Cdc.gov/mrsa) ) و در G.Taubes و Science 321:356-361 مشاهده کرد.

 [5]: D.M.B. Dodd, Reproductive isolation as a consequence of adaptive divergence in Drosophila pseudoobscura, Evolutin 43:1308-1311

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 0 =
*****