افزودن دیدگاه

تصویر یه نامید اسکل
نویسنده یه نامید اسکل در

حاجی پدر مادر من هیچ من براشون اهمیت ندارم و فقط ابروی خودشون مد نظرشونه یعنی بابای من میگه اگه مثلا من معتاد شم مردم میگن دیدی این یه پسر رو نتونست خوب بزرگ کنه هر شب گریه هرشب ارزو مرگ میکنم هی فحش هی نا امیدی بعد این قضیه جدا.

بابام میگه دیپلمتو بگیر برو ارتش اگرم نمیری گورتو گم کن برو.حتی ازم نمیپرسه ارزو چی داری از چی خوشت میاد؟

فکر ابروشه که یبار من با شغل یا علاقم ابروشو نبرم.اون حتی ارزوشه منو بکشه!

تا حرفی میزنم میگه خفه شو هروقت از این خونه رفتی حرف بزن!

همش عیب هام رو میکوبه تو سرم.تا الان قدرم رو ننیدونن همیک که بمیرم شاید تازه یادشون بیوفته که یه پسر هم داشتن!اون موقع من مسشم ادم خوبه و یه ارامشی می گیرم.

دوستان این همه ارزوی شفا میکنید یه ارزوی مرگم برا من کنید خدا خیرتون بده دیگه خستم...

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 12 =
*****