افزودن دیدگاه

تصویر اسرا
نویسنده اسرا در

من زندگی خیلی داغونی دارم بااین که ۱۸ سالمه ولی بدبختی هایی کشیدم که نگو. خواستم به دانشگاه برم شهریش زیاد بود نتونستم برم نفرستادن. همش از صبح تاشب تو اتاق تاریک مینشینم ومنتظر میمونم روزها بگذره.  یه پدر خیلی ظالمی ومریضی دارم.زندگی رو برام زهر کرده حتی سالی یه بارم برام وسایل نمیخره اجازه نمیده که برم بیرون . حتی نمیتونم روی دوستامو هم ببینم .وهمش تو خونه دعوا وسروصداست .توروخدا برام راهی بگید خسته شدم دیگه. اصلا روحیه ندارم اونقدر گریه کرده ام چشمام ورم کرده .صورت چوروک شده باحالی که هنوز ۱۸ سالمه. خفه شدم عین یه پرنده در قفسم الانم با گریه مینویسم این پیام هامو .

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
10 + 9 =
*****