افزودن دیدگاه

تصویر نویسنده متن
نویسنده نویسنده متن در

لزومی نداره توضیحی بدم چون اینجا نیمشه توضیحات رو کامل داد.اون رابطه ده ساله ما دور از هم بودیم در حد اس بود و تلفن.ما به قول اون اقا صیغه خونده بودیم هی مگفت زنا نیس.زنا نیس.خاک تو سر من.من خودم خیلی شرمندم.ولی بیشتر اعصابم از این خورده به این اقا متعهد بودم.چون دیگه فکر میکردم شوهرمه مثلا و باید یه عمر باهاش زندگی کنم..اما همه چیز توهم بود!!!

من رو بی دلیل کتک هم میزد..الان اینقدر روحیم خرابه و اسیب دیدم.من جراتی نداشتم وقتیکه با این ادم وحشی هستم کاری کنم.ایمانمو قویتر کردم.دور هم دوستامو خط کشیدم.حتی گاهی جلوی اسکایپ منو چک میکرد.من دستامو میبردم پایین میذاشتم رو پام  میگفت داری اون زیر اس میدی؟
خیلی مسخرس...همه زورم از این چرا من متعهد بودم بهش منو هرزه میدونه در صورتیکه خودش یه حیوون بود به نظرم و هوسباز.

باورتون نیمشه یه برادر داشت راهنماییش میکرد یه بار اتفاقی کامنتای دادشش رو خوندم بهش سفارش کرده بود تا میتونی دخترا رو ... کن و اگرخواستن کمکشون کن..یا بهش گفته بود باید دیه بدی مدرکی نذار.بهش میگفتم میگفت رو من تاثیری نداره.نمیدونم رو سیاهم و پشیمون

من اگر خراب بودم نمیمومدم اینجا مشکلمو بگم توبه کنم.توی کثافتم میموندم.اینقدر راحت قضاوت نکنید..
 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 9 =
*****