افزودن دیدگاه

تصویر erfan500
نویسنده erfan500 در

بعد از 2 سال من در عذاب وجدان خودم غرق بودم(البته مطمین نیستم که توسط من باردار شده بود یا نه چون من رابطه کامل با او نداشتم). او هر روز با من تماس میگرفت و مدام به من میگفت که عاشق من هست و اگر به من نرسه تا آخر عمر مجرد میماند. من هم از روی دلسوزی دلم را به دریا زدم و قول خواستگاری دادم منتها بعد از مراسمات مادرم(مادرم از دنیا رفت). او هر روز با من تماس میگرفت و قربون صدقه من میرفت. ماهها این روند ادامه داشت تا اینکه شبی یک مرد عصبانی با من تماس گرفت و گفت اون دختر نامزدش هست و دست از سرش بردار. گویا اون آقا 5 روز قبل به خواستگاری رفته بود و اونها هم قبول کردن. اون آقا به من میگفت اون دختر بهش گفته که من مزاحمش میشم و از من متنفره. من به نامزدش گفتم من هیچ مزاحمتی نداشتم و اون دختر خودش هر شب بهم پیام میده. شب دوباره اون دختر به من پیام داد و گفت نامزد جدیدم یک آشغاله و ازش متنفرم. بگذریم... بعد از چند روز من و نامزدش با هم قرار گذاشتیم و صحبت کردیم. و پیامهایی که به ما داده بود رو بررسی کردیم و متوجه شدیم دو رو هست و به هرکدوممون پیام ضد اونیکی میده و حتی توهین هم میکنه. نامزدش میگفت از 5 ماه قبل اون دختر به خونه اون مرد میرفته و هر روز باهاش رابطه جنسی کامل داشته. لازم به ذکره اون مرد بسیار متمول بود و در طول این مدت 50 ملیون به اون دختر داده بود و حتی گوشی آیفون هم برایش خریده بود. وقتی ما دو نفر با هم خاطراتش را مرور میکردیم متوجه شدیم یک پسر دیگر طی این مدت به صورت مشکوکی در اطراف اون دختر بوده. اون پسر رو بعد از چند روز پیدا کردیم و قضیه رو بهش توضیح دادیم. اون هم گفت که این دختر قربون صدقه اش میرفته و با ایجاد حس گناه حاملگی در اون پسر ازش میخواسته که ازدواج کنن. فردای چند روز بعد اون پسر و اون آقا که جفتشون هم متمول بودن و ماشین گرون قیمت داشتن با من قرار گذاشتن و گفتن این دختر هنوزهم باهاشون ارتباط داره و ازش فیلم گرفته بودن.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 7 =
*****