افزودن دیدگاه

تصویر مهدیسم

والامنم میخواستن بدن به ادمی که دوسش نداشتم همه بهم فشارمیاوردن دایی هام خاله هام مامان بابام همشون ریخته بودن روسرم توبایدزن این بشی چون بچه خیلی خوبی بوداینا پافشاری میکردن هی میگفتم من اینونمیخوام وقتی نمی خوامش وقتی عاشقش نیستم به قول خودت این ازدواج اجباری که توهم ازاون طرف حالت بهم بخوره وای به حال اینکه  بهت دست بزنه اصلاآدم نابودمیشه  گفتم بیایدمنو تیکه پاره هم کنیدمن قبول نمیکنم برسرهمین قضیه چقدازدست بابام کتک خوردم منم تاییدش میکردم واقعا بچه خیلی خوبی بود  پاموکردم توی کفش نمیخوامش توروهمشونم وایسادم توهم همین کاروبکن بروبه خانوادت بگومن نامزدمونمیخوام عاشق یکی دیگم ببین بذارهراتفاقی میخادبیفته توکه میخوای خودتوبکشی بذاراوناتوروبکشن مگه عاشق شدن جرمه تودلت بایکی دیگست تاکی میخوای باآدمی که دوسش نداری یه عمرزندگی کنی زندگی واست میشه زهرماربروباهمه بجنگ برونامزدیتوبهم بزن ازهیچی هم نترس یه ذره جرعت داشته باش مگه میشه به زورتوروببرن پای سفره ی عقدهیچ وقتم امکان نداره تاخودت نخوای کسی جرعت نداره به زورببرتت 

موفق باشی

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 19 =
*****