مثه این می مونه که یع مشت غذای گندیده وفاسدبزارن جلوت حالابگن بخور،این دختردلش بایکی دیگست بابا خودش میدونه داره چیکارمیکنه اون یع عمرمیخوادباهاش زندگی کنه نه مامان باباش که واسه اون تصمیم میگیرن به هرحال هرچی به صلاحش انجام بده بایدتصمیم درستی بگیره که بعدحسرت گذشته رونخوره که بعدهیچ راه بازگشتی نداشته باشه.
مثه این می مونه که یع مشت غذای گندیده وفاسدبزارن جلوت حالابگن بخور،این دختردلش بایکی دیگست بابا خودش میدونه داره چیکارمیکنه اون یع عمرمیخوادباهاش زندگی کنه نه مامان باباش که واسه اون تصمیم میگیرن به هرحال هرچی به صلاحش انجام بده بایدتصمیم درستی بگیره که بعدحسرت گذشته رونخوره که بعدهیچ راه بازگشتی نداشته باشه.